مشاوره خانواده - مشاوره تحصیلی

استفاده از مطالب و محتوا با حفظ حقوق مولف و درج آدرس وبلاگ بلامانع است

مشاوره خانواده - مشاوره تحصیلی

استفاده از مطالب و محتوا با حفظ حقوق مولف و درج آدرس وبلاگ بلامانع است

چرا جوانان دیر ازدواج می کنند

پدیده افزایش سن ازدواج نه فقط در ایران، بلکه در کشورهای توسعه‌یافته فراصنعتی نیز مشاهده می‌شود.
به طوری که براساس نتایج مطالعات موجود، نسبت افراد ازدواج کرده در آمریکا از ۷۸ درصد در سال ۱۹۶۰ به ۵۲ درصد در سال ۲۰۰۰ و کمتر از ۵۰ درصد در سال ۲۰۰۵ کاهش یافت. پرسش ضمنی و در عین حال اصلی این مقاله چنین است: چرا جوانان دیر ازدواج می‌کنند؟
در خصوص این پرسش، تعبیرها و تفسیرهای متنوع (و البته گاهاً مرتبطی) از جانب صاحب‌نظران اقتصادی و اجتماعی شده است. بررسی منابع و ادبیات موجود در زمینه تأخیر ازدواج و همچنین تجربیات و نتیجه مطالعات ، نشان از آن دارد که تأخیر ازدواج در حال حاضر ریشه در چندین عامل اصلی اقتصادی و به خصوص جامعه‌شناختی دارد که عمده تأکید این نوشته نیز بر دلایل اخیر یعنی جامعه‌شناختی است.
بنابر دیدگاه محوری این نوشتار، عامل اصلی افزایش سن ازدواج، تجربه مدرنیته و نوسازی جامعه ایرانی است. جامعه ایران همانند سایر جوامع، با گذار از نظم سنتی و حیات اجتماعی حاکم بر آن و ورود به حیات اجتماعی ملازم با نظم مدرن، تحولات و دگرگونی‌هایی را از سر گذرانده است.
طبیعی است چنانچه این تحولات بدون برنامه‌ریزی و پیش‌بینی اتفاق افتند و شرایط جامعه به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آماده برای پذیرش چنین تحولاتی نباشد، تبعات منفی آن از دستاوردهای مثبتی که خواهد داشت، بیشتر است.
به نظر می‌رسد در خصوص افزایش سن ازدواج جوانان، شاهد چنین جریانی باشیم. بدین معنی که تجربه نوسازی و مدرنیته ایرانی، همگام با سیر ممالک اعم از توسعه‌یافته و در حال توسعه و شرایط خاص حاکم بر چنین تجربه‌ای، موجب بروز پدیده‌ای به اسم افزایش سن ازدواج جوانان (و در ادامه، تجرد قطعی در بین برخی) شده است. مکانیسم این تأثیر مدرنیته و نوسازی بر افزایش سن ازدواج و تأخیر آن در سه سطح اتفاق می‌افتد؛
▪ سطح کلان جامعه؛ یعنی هر چه جامعه از حالت سنتی و نظم خاص حاکم بر آن خارج شده و به موقعیت مدرن با نظم متفاوتی نزدیک‌تر شود، میزان افزایش سن ازدواج در آن بیشتر خواهد بود.
▪ سطح میانی جامعه؛ یعنی هر چه میزان پوشش نهادها (یا فرایندهای) جایگزین ازدواج در جامعه بیشتر باشد، شاهد افزایش بیشتر سن ازدواج خواهیم بود.
▪ سطح فردی؛یعنی هر چه میزان نوگرایی (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روانی) افراد بیشتر باشد، افزایش سن ازدواج در آنها بیشتر است. بنابراین، می‌توان گفت هر چه جامعه به سمت وضعیت مدرن پیش رفته و مؤلفه‌های بیشتری از حیات مدرن را (با ارزش‌های ملازم و ذاتی آن) در سه سطح فوق تجربه کند، تأخیر ازدواج در آن بیشتر است.
اما اینکه کدام مؤلفه‌ها و نمودهای تجربه مدرنیته است که باعث تأخیر ازدواج در جمعیت آماده برای ازدواج کشور می‌شود، موضوعی است که در ادامه به شرح مهمترین آنها پرداخته می‌شود:
۱) آشفتگی اقتصادی (شرایط مسکن، هزینه‌های زندگی، نامناسب بودن وضع درآمدی با هزینه‌های زندگی؛ که تماماً سختی ازدواج را در زمینه‌های مهریه، جهیزیه سنگین، مخارج جشن عروسی، اهمیت به تجملات و... بیشتر می‌کنند)‌و اجتماعی (میزان طلاق در جامعه) به خصوص در نیم دهه اخیر تأثیر جدی بر ازدواج داشته و دیررسی آن را موجب شده است، که در نهایت تمامی آنها مرکز ثقل انتظارات از ازدواج را به سمت عواملی مانند داشتن همسر دارای مدارک تحصیلی عالی، شغل معتبر، وضعیت اقتصادی خوب و... سوق داده است.
۲) عامل دیگری که امروزه باعث تشدید تأخیر در ازدواج شده، تضعیف باورها و تعهدات در جامعه است. مطالعات نشان داده که هر چه میزان پایبندی افراد به تعهدات مذهبی کمتر باشد، تأخیر ازدواج در آنها بیشتر است.
۳) افزایش تحصیلات و به دنبال آن اشتغال، کسب درآمد، استقلال اقتصادی و اجتماعی و...، زمینه دیگر تأخیر در ازدواج را فراهم آورده است. این عامل در کنار عواملی مانند تغییر نگرش‌ها و انتظارات جوانان از ازدواج، موجب به وجود آمدن عامل دیگر تأخیر ازدواج به نام محدودیت در یافتن همسر مناسب (هم برای دختران و هم برای پسران) شده است، ضمن آنکه نباید از نظر دور داشت که امروزه، بخشی به خاطر دلائل فوق، رویکرد گزینش همسر برای ازدواج، رویکرد خود انتخابی است، برخلاف سابق که به صورت ترتیب داده شده از طرف پدر، مادر، خویشاوندان نزدیک، خویشاوندان دور، دوستان و... بود.
۴) بار معنایی ازدواج، دیگر متفاوت با زمان پیشین است. ظاهرا در دنیای کنونی ازدواج مؤلفه‌ای مادی‌گرایانه به حساب می‌آید که کارکردهای ایجاد امنیت و تحقق نیازهای اقتصادی، مالی و حمایتی آن صبغه تیرگی گرفته‌اند.
فی‌الواقع، امروزه افراد، بیشتر واجد ارزش‌های فرامادی‌گرایانه (با محوریت کیفیت زندگی) هستند تا مادی‌گرایانه ضمن آنکه، در حیات مدرن، بنای ازدواج، به خصوص در میان دختران، بیشتر بر تأمین نیازهای عاطفی و روحی می‌باشد تا نیازهای فیزیولوژیک و مادی!
۵) شکل‌گیری و رواج نگرش به برابری جنسیتی در میان برخی دختران، یکی از عوامل اساسی در افزایش سن ازدواج در بین این گروه جمعیتی است.
۶) رویکردهای اقتصادی انتخابی عقلانی و هزینه فرصت نیز، مزید بر سایر دلایل افزایش سن ازدواج جوانان در جامعه می‌باشد. پیدایش و نضج این نگرش در بین جوانان (به خصوص دختر) که با ازدواج کردن، بسیاری از فرصت‌ها را از دست خواهند داد که هزینه از دست دادن‌شان بیش از هزینه از دست دادن فرصت ازدواج است، تأخیر در ازدواج آنها را موجب گشته است.
۷) تغییر ساختار خانواده از گسترده به هسته‌ای نیز، موجب دیگر افزایش سن ازدواج در جامعه می‌باشد. در حال حاضر به دلیل غالب شدن خانواده هسته‌ای و در نتیجه، تعداد کمتر اعضای خانواده، تعداد کمتر مجردان خانواده و جو عاطفی و حمایت اقتصادی و اجتماعی حاکم بر آن، کمتر شاهد ازدواج جوانان به خصوص دختران هستیم.
۸) افزون بر عوامل بالا، باید به نبود و یا ضعف محدودیت اعمال شده از طرف خانواده‌ها بر نسل جوان اشاره کرد که در تأخیر ازدواج آنان نقش داشته است. مطالعات نشان از آن دارد که هر چه میزان محدودیت اعمال شده از طرف خانواده‌ها بر نسل جوان کمتر باشد، آنها نسبت به پذیرش رفتارهایی که به قبول مسئولیت و تعهد ختم می‌شود، بی‌خیال‌تر هستند و در نتیجه ازدواج آنان (به عنوان نمودی از این رفتارها) دچار تأخیر می‌شود.
در فرجام، اشاره به این نکته نیز لازم است که مطالب فوق‌ تنها دلالت بر دلایل افزایش سن ازدواج جوانان و دیررسی آن در جامعه داشته است، حال آنکه پدیده تأخیر و دیررسی ازدواج در جامعه، حامل پیامدهایی نیز می‌باشد که بررسی و تدقیق در آنها، فضای مفهومی دیگری را می‌طلبد.

کرم حبیب‌پور گتابی

روزنامه همشهری

خانم ها چه خصایصی را دوست دارند

 

خیلی سخت است که بتوان بر طبق خصوصیات اخلاقی که جنس مخالف آنها را میپسندد رفتار کرد. معمولاً هنگامیکه زمان قرارهای ملاقات فرا می رسد، خانم ها از هر نظر به خودشان می رسند، اما در مقابل آقایون همان چهره خسته و عرق کرده باشگاه را ترجیح می دهند. نکته مهمی که آقایون نباید هیچ گاه از نظر خود دور کنند این است که خانم ها همیشه آنطور که وانمود می کنند، نیستند و هیچ گاه حقیقت چیزهایی را که دوست دارند در همسر خود ببینند را به زبان نمی آورند. شاید برخی از خانم ها نسبت به بعضی از خصوصیات اخلاقی همسرشان دل خوشی نداشته باشند و همیشه از او ایراد بگیرند و به او غر بزنند؛ اما بد نیست که در این قسمت از برخی خصوصیاتی که می تواند یک خانم را همواره علاقمند به شوهرش نگه دارد نیز چیزهایی بدانیم. شاید خانم ظاهراً از تعدادی از رفتارهای بخصوص آقا رضایت نداشته باشد، اما واقعیت این است که او در باطن خود، از زور خوشحالی در حال انفجار میباشد. تعجب آور است؟!

این مقاله را بخوانید تا ببینید کدامیک از رفتارهای "مردانه" تان حس علاقه همسرتان را بر می انگیزد و برای تغییر آنها مجددا فکر کنید.

1- مرد مردها

هر چند خانم ها ادعا می کنند که از مردهای مرتب و تمیز و شیک پوش خوششان می آید، اما گاهی اوقات اگر با لباس های ورزشی کج و کوله جلوی آنها ظاهر شوید، غذا را بدون رعایت آداب ویژه بخورید، و در کوچه فوتبال بازی کنید، شاید به نظر خانم ها خیلی جذاب تر هم جلوه کنید. او بدش نمی آید که هر چند وقت یکبار برای نجاتش تلاش کنید، و یا اگر از عهده تعمیر برخی وسایل بر می آیید این کار را انجام دهید، و یا حتی با دوستان خود گپ بزنید. یک خانم با یک آقا قرار نمی گذارد تا بر سر این موضوع که کدامشان کفش ها و یا موهای شیک تری دارند با او به رقابت بپردازد؛ بلکه این تفاوت های موجود میان شما دو نفر است که منجر به اتصال هر چه بیشتر شما به هم می شود. البته نباید فراموش کنید که زمانیکه برای مشاهده تئاتر و یا صرف شام به بیرون می روید، او از شما انتظار دارد که لباسهای مناسب و آراسته ای به تن کنید، اما در عین حال باید در نظر داشته باشید که در بقیه ساعات بیشتر از حس مردانگی شما لذت می برد - هر چند این امکان وجود دارد که هرگز به این موضوع اعتراف نکند- همیشه لازم نیست شیک ترین لباس ها را به تن کنید و درهای مختلف را پیش از او برایش باز کنید، فقط کافی است که آروغ های بعد از نوشیدنی را در زمان مناسب و هنگامیکه با دوستانتان هستید بزنید.

2-  نه گفتن

شما باید تصمیماتی که به ذهنتان را می رسد را انجام دهید و بر طبق آنچه عقلتان به شما دستور می دهد، عمل کنید؛ حتی اگر این کار سبب عصبانی شدن خانم شود. آقایون تصور می کنند که دخترخانم ها به دنبال نامزدهایی می گردند که او را بتوانند روی یک انگشت خود بچرخانند و هر چه که می گویند انجام دهد. اگر بخواهید همیشه مطابق آنچه به شما دیکته می شود، عمل کنید، دیری نخواهد گذشت که رابطه تان کسل کننده و ملال آور می شود. خانم ها به دنبال مردی هستند که چیزی برای ارائه کردن در دست داشته باشد و بتواند عقاید و ملاحظات شخصی خود را در بحث ها وارد کند. آنها به دنبال مردی هستند که شخصیت منحصر بفردی داشته باشد. اگر تمام زندگی یک مرد را تنها "همسرش" تشکیل دهد، آنگاه دیگر چیزهای زیادی برای گفتن ندارد و برایش سورپرایزهای زیادی باقی نمی ماند که بتواند در مواقع ضروری آنها را رو کند. حتی اگر همسر شما از آن دست خانم هایی باشد که دوست دارند قدرت و کنترل خانواده را بدست بگیرند، باز هم بدش نمی آید که گه گاه با شما قدرت آزمایی و جدلی برابر داشته باشد. بنابراین اگر تا به حال تصور می کردید که باید کنترل تمام امور را به دست او بسپارید، بهتر است از این به بعد دست از این کار بردارید؛ به منظور حفظ رابطه و نگه داشتن او حتماً نباید خودتان را به یک خدمتکار خانگی دست آموز تبدیل کنید.

3-داشتن علاقه ی جنسی

کاملاً روشن است که اگر یک رابطه، تنها به برقراری روابط جنسی محدود شود، طرف مقابل احساس می کند که مورد سوء استفاده قرار می گیرد؛ اما از سوی دیگر باید این امر را نیز در نظر گرفت که یک خانم زمانیکه می بیند شوهرش در مقابل او کنترل خود را از دست میدهد و ابزار علاقه می کند انگار دنیا را به وی داده اند. اگر همسر شما شاغل است و شب هنگام پس از یک روز سخت کاری و سرو کله زدن با ارباب رجوع و همکاران او را در خانه می بینید هیچ چیز جز معاشقه نمی تواند او را خوشحال کند؛ این امر سبب می شود که او خودش را در راس تمام شادی های جهان قرار دهد. اگر او شغل حساس و با ارزشی دارد و در سمت مهمی قرار دارد، بهتر است شما شروع کننده ارتباط جنسی باشید. این امر به او اجازه می دهد که با خیال راحت از رابطه خود لذت ببرد.

4- مستقل بودن

شاید همیشه خانم ها به این دلیل که همسرشان ادعا می کنند سرشان بیش از اندازه شلوغ است، به آنها توجه کافی مبذول نمی دارند، وقت زیادی را در محل کار خود سپری می کنند و یا با دوست های خود خوش گذرانی می کنند، ناراحت می شوند. باید توجه داشت باشید که اگر می خواهید همسرتان در کنارتان باقی بماند، باید مانند یک پرنسس با او رفتار کنید؛ اما از طرف دیگر، همواره در نظر داشته باشید که اگر سرگرمی، تفریح و کارهای دیگری برای انجام دادن نداشته باشید، ممکن است خانم احساس کند که در حال خفه شدن در رابطه است. همان اندازه که شما در رابطه نیاز به فضا دارید، خانم ها نیز از آزادی خود لذت می برند و شدیداً به آن محتاج هستند. یک مرد مستقل و متکی به نفس در نظر خانم ها از جذابیت بیشتری برخوردار می باشد. یک مرد محتاج و بدون آرزو های بزرگ، برای بیشتر خانم ها هیچ گونه جذابیتی ندارد. بنابراین شما مجاز هستید که با دوستان مختلف خود قرار ملاقات بگذارید و شغل و سرگرمی مخصوص به خودتان را داشته باشید.

5- حسود بودن

حسادت یکی از احساسات قوی به شمار می رود. هر چند انسان ها نمی توانند میزان دقیق حسادت خود را کنترل نمایند، اما مقدار کمی حسد، آن هم به طور گاه گاه و اتفاقی، به راحتی می تواند حس جاذبه شما را در نظر او افزایش دهد. اگر شما نسبت به مردهایی که با اوصحبت می کنند، هیچ گونه عکس العملی از خود نشان ندهید، او تصور می کند که به هیچ وجه برایش ارزش قائل نیستید، به همین دلیل به دنبال کسی می رود که این خلا را برایش پر کند. اگر او در مورد یک همکار مذکر خیلی صمیمی و یا مربی اش بازخواست نمایید، شاید در ظاهر به شما غر بزند، اما در باطن لبخندی بر لب هایش نقش خواهد بست. توجه: زمانیکه نوبت به حسادت می رسد، مقدار کمی از آن می تواند مثمر ثمر واقع شود، پس در خرج کردن آن به شدت صرفه جویی کنید. از قدرت فوق العاده آن با خبر شوید: او می تواند عاشق مردی شود که نسبت به دارایی های شخصی او حساس بوده و از آنها محافظت کند.

6-آسیب پذیری گاه به گاه

هر انسانی دوست دارد که احساس کند دیگران به وجود او نیازمند هستند و از آنجایی که کمتر اتفاق می افتد یک خانم بتواند از شوهر خود محافظت کند، بد نیست که به او اجازه دهید این کار را از طریق روش های دیگر به شما اثبات کند. برای مثال بد نیست که به او اجازه دهید تا به شما گوشزذ کند نیاز به جوراب های بیشتری دارید، یا اینکه همیشه یادتان می رود رخت ها را به خشک شویی ببرید، و برای بستن کروات خود به کمک او احتیاج دارید. شاید احمقانه به نظر برسد اما گاهی اوقات همین موارد ساده و پیش پا افتاده سبب می شود که او احساس بهتری نسبت به خودش پیدا کند و بیش از پیش جذب شما شود. البته این امر بدان معنا نیست که سعی کنید از او برای خود یک مادر بسازید - هر چند او از این کار بدش نمی آید - اما این امر شاید جزء آخرین چیزهایی باشد که او انتظارش را از شما دارد؛ فقط زمانیکه نیاز به کمک داشتید و احساس می کردید که او می تواند به شما کمک کند، از او درخواست همکاری کنید. با این کار بدون شک به او احساس  قدرت، سودمند واقع شدن، و مهم بودن دست خواهد داد. اغلب مردها تصور می کنند که برای کشاندن خانم ها به سمت خود باید از خودشان یک قهرمان دست نیافتنی بسازند، اما این امر صحت ندارد. مقداری نیازمندی و کمک خواستن سبب می شود که شما در نظر او تا حدی آسیب پذیر جلوه کنید، و در چنین موقعیتی تمام خانم ها حاضر ایستاده اند تا به داخل رابطه شما آمده و به شما کمک کنند.

7-پنهان کردن احساسات

شاید او همیشه اعتراض می کند که چرا نباید بداند که شما در حال فکر کردن به چه موضوعی هستید. شاید دوست داشته باشد بداند که در طول روز و در محل کار برای ما چه اتفاقاتی رخ داده، شاید همیشه از شما بخواهد تا در مورد همه چیز با او صحبت کنید، و به اصطلاح سفره دلتان را برای او باز کنید تا بتواند به عمیق ترین نقطه از احساساتتان دسترسی پیدا کند.  شما می دانید که خانم ها با دوست های دختر در مورد جزییات تمام مسائل به خصوص در مورد نگرانی های خود، صحبت می کنند. به همین دلیل اگر بخواهید تمام احساست خود را در مقابل او بازگو کنید، خیلی راحت می تواند به شما نمره دهد. در برخی مواقع اگر کمی از او دوری کنید و خود را کمی اسرار آمیز جلوه دهید، او علاقه بیشتری به شما پیدا خواهد کرد. نکته جالب اینجاست که خودش به شخصه برای پیدا کردن حقیقت تلاش می کند. خانم ها لذت می برند تا بدون اینکه شما به آنها چیزی بگویید، خودشان بتوانند از اسرار شما سر در بیاورند. شاید آنقدرها هم که شما تصور می کنید از این کار متنفر نباشد.

8-سرتاپای او را وارسی کنید

خانم ها به اندازه آقایون دوست دارند که دیگران آنها را به خاطر توانایی های ذهنی و عملی شان تحسین کنند، و زمانیکه کاری را درست انجام دادند مورد تشویق قرار بگیرند؛ آنها در چنین حالتی انتظار ترفیع رتبه و تشویقی نیز دارند. اگر یک خانم با حالت جذابی صحبت میکند دلش می خواهد مورد توجه قرار بگیرد. البته این امر به شرایط و کسانیکه به او توجه می کنند هم بستگی دارد. اما زمانیکه نوبت به مردی می رسد که خانم دوستش می دارد، با کمال میل به او اجازه می دهد که کلیه متعلقاتش را چک کند.  خانم ها هم مانند آقایون از تعریف و تمجید لذت می برند. اگر به او توجه کنید او واقعا خوشحال می شود و این خوشحالی شما را به هر کجا که بخواهید خواهد رساند.

9-همیشه بهترین رفتارهایتان را رو نکنید

هر چند خانم ها در بیشتر موارد، زمانی که غر زدن هایشان را شروع می کنند کاملاً جدی هستند، (به ویژه زمانیکه آشغال غذاهای خود را روی میز بگذارید و یا جوراب هایتان را برندارید) اما باید این امر را هم در نظر داشته باشید که اگر بخواهید همیشه با او موفقت کنید و مطابق خواسته هایش رفتار کنید، او دلش برای خود واقعی شما تنگ خواهد شد. این دست رفتارها به دو قسمت تقسیم می شوند: آنهایی که خود واقعی شما را نمایان می سازند و آن دسته ای که شما را به او نشان می دهند. از آنجایی که ما کاملاً واقف هستیم که خانم ها نیازمند توجه هستند و همین توجه باعث جذب خانمها به آقایون می شود، این احتمال وجود دارد که برخی رفتارهای منحصر بفرد شما باعث شود تا گل لبخند را بر روی لب های او بنشاند و در وجود او جذابیت بیشتری نسبت به شما ایجاد نماید. بنابراین هیچ گاه نباید به ظاهر صحبت های او توجه کنید؛ در بیشتر مواقع او شما را فقط به خاطر وجود خودتان دوست می دارد.

 

منبع:سایت ایرانیان انگلستان

زبان بدن(تقلید کردن و تصاویر آیینه ای)

”تقلید کردن“ وسیله‌اى است براى اینکه یک شخص به شخص دیگر بگوید با ایده‌ها و رفتار او موافق است. با این روش، یک شخص به‌طور غیرکلامى به دیگرى مى‌گوید ”همان‌طور که متوجه هستید، من مثل شما فکر مى‌کنم، بنابراین حرکات شما را تقلید مى‌کنم“.
مشاهده این تقلید ناآگاهانه نسبتاً جالب است. به‌عنوان مثال، دو مردى را که در (شکل تفکر مشابه) در بار هتل ایستاده‌اند، در نظر بگیرید. آنها حرکات یکدیگر را تقلید کرده‌اند، پس به‌طور معقول مى‌توانیم فرض را بر این بگذاریم که آنها مشغول بررسى موضوعى هستند که هر دو افکار و احساسات مشابهى نسبت به هم دارند. اگر یکى از مردها دست‌ها و پاهاى خود را آزاد کند و یا روى یک پا بایستد، دیگرى پیروى مى‌کند. اگر یکى از آنها دست خود را داخل جیبش قرار دهد، دیگرى از او تقلید مى‌کند و این تقلید تا زمانى‌که دو مرد با هم موافقت دارند، ادامه پیدا مى‌کند. این نوع تقلید کردن میان دوستان خوب یا افرادى که در یک سطح شغلى قرار دارند نیز رایج است مشاهده همسرانى که به روش مشابه قدم مى‌زنند، مى‌ایستند، مى‌نشینند یا حرکت مى‌کنند، معمولى است. شفلین متوجه شده که افراد غریبه به‌ طرزى سنجیده از رفتارهاى مشابه اجتناب مى‌کنند. اهمیت تقلید کردن مى‌تواند یکى از مهم‌ترین دروس رفتارهاى غیرکلامى باشد که ما‌ مى‌توانیم یاد بگیریم زیرا این یک روش براى ابراز علاقه یا عدم آن است. همچنین روشى است براى اینکه فقط تقلید کردن حرکات، به دیگران بگوئیم که به آنها علاقه داریم.
تفکر مشابه
اگر یک کارفرما بخواهد تفاهم سریع و جوّى راحت با کارمند ایجاد مى‌کند، تنها کافى است طرز ایستادن یا نشستن او را تقلید کند تا به چنین خواسته‌اى دست یابد. متقابلاً یک کارمند تازه وارد با تقلید حرکات مدیر خود مى‌تواند نشان دهد که با او تفاهم دارد. با استفاده از این اطلاعات، مى‌توان با تقلید حرکات مثبت شخص دیگری، بر روابط رودررو نفوذ داشت. این باعث مى‌شود طرف مقابل از افکار راحت و مستعدى برخوردار شود، زیرا متوجه است که شما نظرات او را درک مى‌کنید (شکل تقلید از حرکات شخص دیگر به‌منظور پذیرفته شدن).
تقلید از حرکات شخص دیگر به‌منظور پذیرفته شدن
هنگامى‌که فروشنده بیمه بودم، به مؤثر بودن این روش در برابر یک مشترى بالقوه که رفتارى سرد داشت، پى بردم. عمداً هر حرکت مشترى را تقلید مى‌کردم تا اینکه حس مى‌نمودم یک تفاهم قوى براى آغاز مذاکره ایجاد شده، به همین قیاس، اگر مشترى شروع به تقلید حرکات من مى‌نمود، حاصل آن یک فروش بود.
البته قبل از تقلید کردن از حرکات شخص دیگر در حین انجام مذاکرات، در نظر گرفتن ارتباط تقلیدکننده بسیار مهم است. به‌عنوان مثال فرض کنیم که دفتردار یک شرکت بزرگ درخواست افزایش حقوق نموده و از این رو به دفتر مدیر احضار شده است. در حالى‌که وارد اتاق مى‌شود، مدیر از او مى‌خواهد که بنشیند و سپس در حالى‌که به صندلى خود تکیه مى‌دهد تا برترى و تسلط خود را به دفتردار نشان دهد، از حالات پا به شکل 4 استفاده مى‌کند. حال اگر دفتردار حالت سلطه‌گرانه مدیر را در حین مذاکره راجع به افزایش حقوق خود تقلید کند (شکل چالش غیرکلامی) چه اتفاقى مى‌افتد. حتى اگر مکالمه دفتردار و مدیر راجع به مسئله‌اى جزئى‌تر بود، مدیر احساس تهدید و حتى توهین مى‌کرد و شغل دفتردار به خطر مى‌افتاد. این حرکت روش مؤثرى است براى ”خلع سلاح“ تیپ‌هاى سلطه‌گرى که سعى مى‌کنند کنترل را به‌دست داشته باشند. حسابرس‌ها حقوقدان‌ها و مدیران در حضور افرادى که به نظرشان زیردست هستند، این حالت را به خود مى‌گیرند. با تقلید کردن حالت آنها، مى‌توانید به طرزى مؤثرى آرامش آنها را بهم بزنید و مجبورشان کنید که حالت خود را تغییر دهند تا شما کنترل را به‌دست بگیرید.
چالش غیرکلامى
تحقیقات نشان داده زمانى‌که رهبر یا سردسته یک گروه از علائم و حالات خاصى استفاده مى‌کند، زیردستان، آنها را تقلید مى‌کنند. سردسته‌ها معمولاً اولین شخصى هستند که از آستانه در عبور مى‌کنند و دوست دارند ترجیحاً در انتهاى یک کاناپه یا نیمکت بنشیند. زمانى‌که یک گروه مدیر وارد اتاقى مى‌شوند، معمولاً رئیس، اول وارد مى‌شود. هنگامى‌که مدیران در سالن کنفرانس مى‌نشینند معمولاً رئیس در رأس میز مى‌نشیند که اغلب دورترین نقطه از در است. اگر رئیس هنگام نشستن دست‌هاى خود را به علامت تکیه‌گاه در پشت سر قرار دهد، زیردستان از او تقلید خواهند کرد.
به اشخاصى که براى فروش محصولات، به منزل زوج‌ها مى‌روند، پیشنهاد مى‌شود که حرکات آنها را تماشا کنند تا متوجه آغازکننده حرکات و شخصى که آن را تقلید مى‌کند، شونده و بدین‌ترتیب دریابند که ابتکار به دست کدامیک از آنان (زن یا شوهر) است.
به‌عنوان مثال، اگر همه صحبت‌ها توسط شوهر انجام مى‌شود و زن فقط نشسته و هیچ حرفى نمى‌زند، اما متوجه شدید که شوهر حرکات همسر خود را تقلید مى‌کند، بنابراین بهتر است در نمایش محصولات خود، وى را هدف قرار دهید.

مادر

My mom only had one eye. I hated her... she was such an embarrassment.
مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود

She cooked for students & teachers to support the family.
اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت

There was this one day during elementary school where my mom came to say hello to me.
یک روز اومده بود دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره

I was so embarrassed.
How could she do this to me?
خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟

I ignored her, threw her a hateful look and ran out.
به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه کردم وفورا از اونجا دور شدم

The next day at school one of my classmates said,
"EEEE, your mom only has one eye!"

روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت هووو .. مامان تو فقط یک چشم داره

I wanted to bury myself.
I also wanted my mom to just disappear.
فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم . کاش زمین دهن وا میکرد و منو ..
کاش مادرم یه جوری گم و گور میشد...

So I confronted her that day and said, " If you're only gonna make me a laughing stock, why don't you just die?!!!"
روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال کنی چرا نمی میری ؟

My mom did not respond...
اون هیچ جوابی نداد....

I didn't even stop to think for a second about what I had said, because I was full of anger.
حتی یک لحظه هم راجع به حرفی که زدم فکر نکردم ، چون خیلی عصبانی بودم .

I was oblivious to her feelings.
احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت

I wanted out of that house, and have nothing to do with her.
دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم

So I studied real hard, got a chance to go to Singapore to study.
سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم

Then, I got married.
I bought a house of my own.
I had kids of my own.
اونجا ازدواج کردم ، واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی...

I was happy with my life, my kids and the comforts
از زندگی ، بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم

Then one day, my mother came to visit me.
تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من

She hadn't seen me in years and she didn't even meet her grandchildren.
اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو

When she stood by the door, my children laughed at her, and I yelled at her for coming over uninvited.
وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو
دعوت کرده که بیاد اینجا ، اونم بی خبر

I screamed at her, "How dare you come to my house and scare my children!"
GET OUT OF HERE! NOW!!!"
سرش داد زدم ": چطور جرات کردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟! "
گم شو از اینجا! همین حالا

And to this, my mother quietly answered, "Oh, I'm so sorry. I may have gotten the wrong address," and she disappeared out of sight.
اون به آرامی جواب داد : " اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینکه آدرس رو عوضی
اومدم " و بعد فورا رفت واز نظر ناپدید شد .

One day, a letter regarding a school reunion came to my house in Singapore.
یک روز یک دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شرکت درجشن تجدید دیدار
دانش آموزان مدرسه

So I lied to my wife that I was going on a business trip.
ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری میرم .

After the reunion, I went to the old shack just out of curiosity.
بعد از مراسم ، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی کنجکاوی .

My neighbors said that she died.
همسایه ها گفتن که اون مرده

I did not shed a single tear.
ولی من حتی یک قطره اشک هم نریختم

They handed me a letter that she had wanted me to have.
اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که به من بدن

"My dearest son,
I think of you all the time. I'm sorry that I came to Singapore and scared your children.
ای عزیزترین پسر من ، من همیشه به فکر تو بوده ام ، منو ببخش که به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم ،

I was so glad when I heard you were coming for the reunion.
خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا

But I may not be able to even get out of bed to see you.
ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تورو ببینم

I'm sorry that I was a constant embarrassment to you when you were growing up.
وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم

You see........when you were very little, you got into an accident, and lost your eye.
آخه میدونی ... وقتی تو خیلی کوچیک بودی تو یه تصادف یک چشمت رو از
دست دادی

As a mother, I couldn't stand watching you having to grow up with one eye.
به عنوان یک مادر نمی تونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری بزرگ میشی با یک چشم

So I gave you mine.
بنابراین چشم خودم رو دادم به تو

I was so proud of my son who was seeing a whole new world for me, in my place, with that eye.
برای من اقتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه

With my love to you,
با همه عشق و علاقه من به تو

Your mother.
مادرت

مشاوره ازدواج در رابطه با عوامل اخلاقی و روانی

 


در قسمت قبل به رفتارهای اختلاف انگیز زوجین و واکنش های دفاعی آنها پرداختیم . اینک در ادامه می خوانیم...

پسر و دختری که قصد ازدواج دارند و مشکل آنها "عامل اخلاقی" همسر آینده آنان است ، نیاز به مشاوره دارند.

یاری ها و توصیه های مشاور برای راهنمایی آنها می تواند به شرح زیر باشد:

1- مشاور باید مُراجع ( مراجعه کننده ) را به خصوصیات اخلاقی که در زندگی مشترک خانوادگی نقش سازنده دارد و اساس و بنیان سعادت خانواده را پی ریزی می کند ، آشنا سازد؛ تا مراجعه کننده با توجه به توصیه های مشاور نسبت به انتخاب همسر خود اقدام کند.


2- خصوصیات منفی که موجب از هم گسیختن خانواده و اختلاف زن و شوهر می شود، باید برای مراجع تشریح گردد تا او در صورت وجود چنین ویژگی هایی در فرد مورد نظر، در تصمیم گیری خود تجدید نظر کند.

3- در انتخاب همسر مواردی مشاهده می شود که برخی قابل گذشت است و احتمالاً قابل اصلاح ؛ مواردی هم هست که نمی توان آنها را نادیده گرفت. مثلاً چنانچه فردی کمرو ، مستبد و لجوج باشد ، متفاوت است. کمرویی در امر ازدواج مشکل ایجاد نمی کند؛ ولی استبداد و لجاجت ، ریشه سعادت خانوادگی را قطع می نماید.

4- بعضی عوامل مؤثر در ازدواج عینی است، مانند مذهب، نحوه لباس پوشیدن ، سن و قیافه، که شناخت آنها بسیار ساده است. ولی آگاهی به خصوصیات اخلاقی و روانی بسیار مشکل و پیچیده است. بنابراین برای شناخت آن باید مراجع را بصیرت داد تا بررسی و زمان بیشتری صرف نماید.

5- برای شناخت شخصیت و خصوصیات اخلاقی راه های متفاوتی وجود دارد. یکی از این شیوه ها که نتایج عینی به دست می دهد؛تست های شخصیتی است. چنانچه مراجع مایل باشد خود را بهتر بشناسد و ویژگی های شخصیتی خود را در زمینه های مختلف ارزیابی کند مشاور باید او را به متخصص آزمون ارجاع دهد.

6- مواردی هست که دختر و پسر برای اطمینان از توافق اخلاقی به مشاور مراجعه می نمایند؛ و هر دو تمایل دارند تست شوند. مشاور در این مورد نسبت به اجرای تست و بررسی خصوصیات اخلاقی آنان اقدام می کند؛ چنانچه نتایج به دست آمده هماهنگی را در ابعاد مختلف اخلاقی تأیید نمود، در این زمینه به آنان اطمینان خواهد بخشید.

7- ممکن است پسری تحت تأثیر یک عامل بارز و برجسته نظیر زیبایی ، دیگر خصوصیات را نادیده بگیرد و بخواهد با دختری ازدواج کند. مشاور باید او را به اهمیت عوامل دیگر به ویژه عوامل اخلاقی توجه دهد. ارزیابی یک بعدی و دید یک جانبه در همسر گزینی آفتی است که درخت پر بار خانواده را از پای در می آورد.

9- از آن جا که خصوصیات اخلاقی در زندگی نقش مهمی دارد باید مشاور مراجع خود را برای شناخت همسر آینده به منابع مختلف ( همسایه ها – همکاران – دوستان و ... ) راهنمایی کند؛ و نیز آنان را به ضرورت شناخت جّو اخلاقی خانواده، خویشاوندان، دوستان و پدر و مادرآگاهی دهد. پس از مطالعه و بررسی و شناسایی کامل خانواده و خصوصیات اخلاقی همسر مورد نظر است که می توان اطلاعات به دست آمده را مقایسه و تجزیه و تحلیل کرد و براساس نتایج حاصله تصمیم مناسب را گرفت.


لزوم مشاوره ازدواج در رابطه با شغل همسر

 

در قسمت قبل به نقش شغل در تداوم زندگی زناشویی پرداختیم . اینک در ادامه می خوانیم ....

یکی از عواملی که مشاوران در رابطه با همسر گزینی باید مورد توجه قرار دهند، " شغل" است.

دختران یا پسران در انتخاب همسر به شغل طرف مقابل اهمیت می دهند و اطلاعات لازم را در این مورد به دست می آورند.  هنگامی که پسری برای خواستگاری یا آشنایی با یک دختر به منظور ازدواج وارد عمل می شود ، نخستین چیزی که دختر در مورد او جویا خواهد شد، شغل اوست. مهمترین کمکی که مشاور در مورد شغل همسر می تواند انجام دهد ،  دادن اطلاعات لازم در مورد آن شغل و بررسی نگرش مـُراجع در رابطه با آن ، از جهت میزان درآمد مورد نظرش و ... می باشد.

دخترانی که به علت علاقه مفرط به یک شغل ممکن است تحت تأثیر آن، سایر عوامل مؤثر در ازدواج را نادیده بگیرند ،  باید مورد مشاوره قرار گیرند.

در بسیاری از موارد شغل شوهر و عدم اطلاع کافی دختر، موجب ازدواجی می شود که فرجام آن رضایت بخش نیست. در این موارد مشاور باید در زمینه شغل مزبور به مراجعی که تحت تأثیر شغل مرد قرار گرفته و می خواهد با او ازدواج کند، اطلاعات کافی بدهد و به علاوه سایر عوامل مؤثر در ازدواج را نیز ( به همان اندازه که شغل را مطرح می سازد) مورد توجه قرار دهد تا مراجع با بصیرت تصمیم گیری نماید.

بعضی از زنان از مشاغلی که لباس خاصی دارند ، مانند لباس نظامی نیروی هوایی، دریایی، روحانی و ... خوششان می آید و تحت تأثیر لباس مبادرت به ازدواج می نمایند. در این موارد مشاور باید آنان را به سایر عوامل مؤثر در ازدواج توجه دهد تا تصمیم گیری عجولانه ننمایند.

در مورد چنین ازدواجی مشاور باید اهمیت عاملی را که در نظر مراجع به صورت غیر واقعی او را تحت تأثیر قرار داده است، در حّد واقعی پایین بیاوردو او را متوجه سن و اخلاق و سایر عوامل مؤثر در ازدواج نماید تا عاقلانه تصمیم گیری کند.

 مردانی هستند که به طرف زنان شاغل می روند و هدفشان از این ازدواج حقوق و درآمد زن است که به زندگی آنان کمک کند. مشاور برای این قبیل مردان باید هدف از ازدواج را تبیین کند و عدم توجه به سایر عوامل و عواقب آن را مطرح نماید؛ به علاوه این موضوع را که ممکن است زن درآمد خود را در اختیار خانواده قرار ندهد با مـُراجع در میان بگذارد. در موارد زیادی مراجع در تصمیم خود تغییر می دهد؛ ولی چنانچه مسئله درآمد زن برایش مهم باشد و ازدواج سرگیرد؛ احتمال زیادی وجود دارد که نظر مرد تأمین نگردد و ناشادی بر زندگی حاکم شود.

مردان یا زنانی که به خاطر موقعیت شغلی همسر یا موقعیت شغلی پدر و همسر ، یا به خاطر رسیدن به هدف های شخصی و احساسی خود ، اقدام به ازدواج می کنند؛ زندگی را به خاطر هدف های غیر واقعی باخته اند. از جمله این موارد:

- مرد یا زنی که با یک فرد جانباز به خاطر مزایای مادی ، تحصیلی و یا اجتماعی او ازدواج می کند و وقتی به هدفش رسید دیگر همسرش برای او اعتباری ندارد.

- شخصی که به منظور استفاده از اعتبار شغلی و موقعیت اجتماعی پدر دختر با او ازدواج می کند.

- مردی که به خاطر اشتغال برای گرفتن مجوز اقامت در یک کشور با یک زن خارجی ازدواج می کند.

در این قبیل موارد مشاور باید آنان را به هدف های ازدواج و لذت بردن از زندگی زناشویی توجه دهد و با بررسی های همه جانبه با مراجعان، هدف انتخابی آنان را در جهت صواب تغییر دهد.

- مراجعانی که اظهار می دارند شغل شوهر برایشان مهم نیست؛ بلکه آنچه مهم است فرهنگ و اخلاق است. مشاور باید این گونه مُراجعان که به یک یا چند عامل مؤثر در ازدواج توجه دارند ،  به اهمیت سایر عوامل توجه دهد و آنان را با عواقب ناخوشایند نادیده گرفتن سایر عوامل مواجه سازد.


خانواده های دو شغله

کسانی هستند که پس از ازدواج برای کسب درآمدِ بیشتر به بیش از یک شغل رو می آورند. گاه ممکن است زن و مرد هر دو دارای دو شغل باشند؛ چون این خانواده ها بیش از حّد معمول تقّلا می کنند ، اغلب خسته اند و فرصت رسیدگی به نیازهای همسرشان را ندارند. اشتغال خانواده به بیش از یک شغل ، گاه به علت نیاز است و گاه به علت علاقه به کار یا حرص به درآمد بیشتر. در صورت اول شاید علت موجه و برای رفاه خانواده قابل توجیه باشد؛ ولی در حالت دوم به هیچ وجه اشتغال ضرورت ندارد و موجب می شود که زندگی خانواده حالت سرد و بی روح داشته باشد و چه بسا که به علل مختلف به ناسازگاری ها و ناهنجاری های دیگری نیز بیانجامد.

مشاوران باید در این گونه موارد ، مراجعان خود را متوجه این نکته سازند که تلاش معاش نباید هدف های زناشویی را  تحت الشعاع قرار دهد؛ زیرا کار و زحمت و کسب درآمد وسیله ای برای حصول به هدف های زناشویی است