مشاوره خانواده - مشاوره تحصیلی

استفاده از مطالب و محتوا با حفظ حقوق مولف و درج آدرس وبلاگ بلامانع است

مشاوره خانواده - مشاوره تحصیلی

استفاده از مطالب و محتوا با حفظ حقوق مولف و درج آدرس وبلاگ بلامانع است

برنامه ‌ ریزی عصبی- کلامی(Neuro-Linguistic Programming )

(NLP)
 
     
   
 

NLP ساختار تفکر انسان و تجربه لغات را مطالعه میکند، و به تاثیر زبان بر ذهن و پیامد آن یعنی رفتار ما میپردازد. بزرگترین محصول NLP ترویج "خود" و پذیرش "دیگران" است. تعریف NLP بسیار دشوار میباشد، چه که مطالعه منظم (سیستماتیک) ارتباط انسانی است، و نگرش و روش شناسیی است که مجموعهای از تکنیکها را به جا میگذارد.

Neuro یعنی 1- سیستم کامل عصبی که دریافت و پردازش را با 5 حس تجربه میکند. 2- ذهن و چگونگی فکر کردن ما.

Linguistic یعنی 1- چگونه ما از زبان استفاده میکنیم و بر ما اثر میگذارد. 2- زبان و نظام ارتباط غیرکلامیی که بازنمایی عصبی را طبقهبندی میکند (به رمز نوشتن)، مرتب میکند و معنی میدهد.

Programming یعنی1- چگونه اعمالمان را مرتب میکنیم تا به اهدافمان برسیم. 2- توانایی نظمدهی به پیامدهای مطلوب سیستمهای عصبشناسی و ارتباط.

NLP در اوایل دهه 70 در آمریکا از مطالعه روش فکر کردن و مهارتهای رفتاری افراد موفق شکل گرفت. NLP با پروژه تحقیق دو دانشجو یعنی ریچارد بندلر و جان گریندلر آغاز شد. بندلر میخواست بداند آیا راه ریاضی برای مدلسازی زبان شفابخش تعداد مشخصی از درمانگران وجود دارد؟

افرادی مانند میلتون اریکسون، ویرجینیا ستیر، فریتز پرلز.

 NLP اساساً سری مدلهای ارتباطی است که چگونه ارتباط تاثیر میگذارد، و تاثیر میپذیرد. NLP بیشتر از آن که تئوری باشد مجموعهای از ابزارها است. 

ما تمام اطلاعات را به کمک پنج حسّمان دریافت می کنیم. بینایی، شنوایی، لامسه، چشایی و بویایی (با احتساب انرژی میتوان آن را شش حس دانست). پس برای داشتن ارتباطی کارآمدتر، تقویت و تربیت حواس کاری ضروری است. این امر بر کیفیت و سرعت یادگیری ما بسیار مفید است، و زمینهساز برقراری حسن تفاهم در ارتباط Rapport  میباشد. شناخت پیشفرضها، نظام درونی احساسی، بوم شناختی Ecology، تعیین نتیجه مورد نظر Outcome، داشتن انعطاف Flexibility و آمادگی برای دریافت بازخورد Feedback از اولین مراحل یادگیری NLP است.   

NLP در مورد درست کردن دیگران و فراموش کردن خود نیست!

               منبع:http://zabanezendegi.com/NeLiPr.htm  

مهارت های ده گانه زندگی

خودآگاهی

خودآگاهی ، توانایی شناخت و آگاهی از خصوصیات ، نقاط ضعف و قدرت ، خواسته ها ، ترس و انزجار است. رشد خودآگاهی به فرد کمک می کند تا دریابد تحت استرس قرار دارد یا نه و این معمولا پیش شرط ضروری روابط اجتماعی و روابط بین فردی مؤثر و همدلانه است.

 همدلی

همدلی یعنی اینکه فرد بتواند زندگی دیگران را حتی زمانی که در آن شرایط قرار ندارد  درک کند. همدلی به فرد کمک می کند تا بتوانند انسانهای دیگر را حتی وقتی با آنها متفاوت است بپذیرد و به آنها احترام گذارد. همدلی روابط اجتماعی را بهبود می بخشد و به ایجار رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده ، نسبت به انسان های دیگر منجر می شود.

 ارتباط مؤثر

این توانایی به فرد کمک می کند تا بتواند کلامی و غیر کلامی و مناسب با فرهنگ ، جامعه و موقعیت، خود را بیان کند بدین معنی که فرد بتواندنظرها ، عقاید ، خواسته ها ، نیازها و هیجان های خود را ابراز و به هنگام نیاز بتواند از دیگران درخواست کمک و راهنمایی نماید. مهارت تقاضای کمک و راهنمایی از دیگران ، در مواقع ضروری، از عوامل مهم یک رابطه سالم است.

 روابط بین فردی

این توانایی به ایجاد روابط بین فردی مثبت و مؤثر فرد با انسانهای دیگر کمک می کند. یکی از این موارد ، توانایی ایجاد روابط دوستانه است.که در سلامت روانی و اجتماعی ، روابط گرم خانوادگی ، به عنوان یک منبع مهم روابط اجتماعی ناسالم نقش بسیار مهمی دارد.

 تصمیم گیری

این توانایی به فرد کمک می کند تا به نحو مؤثرتری در مورد مسائل تصمیم گیری نماید. اگر کودکان و نوجوانان بتوانند فعالانه در مورد اعمالشان تصمیم گیری کنند ، جوانب مختلف انتخاب را بررسی و پیامد هر انتخاب را ارزیابی کنند ، مسلما در سطوح بالاتر بهداشت روانی قرار خواهند گرفت.

 حل مسأله

این توانایی فرد را قادر می سازد تا به طور مؤثرتری مسائل زندگی را حل نماید . مسائل مهم زندگی چنانچه حل نشده باقی بمانند ، استرس روانی ایجاد می کنند که به فشار جسمی منجر می شود.

 تفکر خلاق

این نوع تفکر هم به مسأله و هم به تصمیم گیری های مناسب کمک می کند . با استفاده از این نوع تفکر ، راه حلهای مختلف مسأله و پیامدهای هر یک از آنها بررسی می شوند . این مهارت ، فرد را قادر می سازد تا مسائل را از ورای تجارب مستقیم خود را دریابد و حتی زمانی که مشکلی وجود ندارد و تصمیم گیری خاصی مطرح نیست ، با سازگاری و انعطاف بیشتر به زندگی روزمره بپردازد.

 تفکر انتقادی

تفکر انتقادی ، توانایی تحلیل اطلاعات و تجارب است . آموزش این مهارت ها ، نوجوانان را قادر می سازد تا در برخورد با ارزش ها ، فشار گروه و رسانه های گروهی مقاومت کنند و از آسیب های ناشی از آن در امان بمانند.

  توانایی حل مسأله

این توانایی فرد را قادر می سازد تا هیجان ها را در خود و دیگران تشخیص دهد ، نحوه تأثیر هیجان ها بر رفتار را بداند و بتواند واکنش مناسبی به هیجان های مختلف نشان دهد . اگر با حالات هیجانی ، مثل غم و خشم یا اضطراب درست برخورد نشود این هیجان تأثیر منفی بر سلامت جسمی و روانی خواهد گذاشت و برای سلامت پیامدهای منفی به دنبال خواهند داشت.

 توانایی مقابله با استرس

این توانایی شامل شناخت استرس های مختلف زندگی و تأثیر آنها بر فرد است . شناسایی منابع استرس و نحوه تأثیر آن بر انسان ، فرد را قادر می سازد تا با اعمال و موضع گیری های خود فشار و استرس را کاهش دهد.

 اجزای مهارتهای ده گانه زندگی

 خودآگاهی

·          آگاهی از نقاط قوت

·          آگاهی از نقاط ضعف

·          تصویر خود واقع بینانه

·          آگاهی از حقوق و مسئولیت ها

·          توضیح ارزشها

·          انگیزش برای شناخت

 مهارتهای ارتباطی

·          ارتباط کلامی و غیرکلامی موثر

·          ابراز وجود

·          مذاکره

·          امتناع

·          غلبه بر خجالت

·          گوش دادن

 همدلی

·          علاقه داشتن به دیگران

·          تحمل افراد مختلف

·          رفتار بین فردی همراه با پرخاشگری کمتر

·          دوست داشتنی تر شدن (دوستیابی)

·          احترام قائل شدن برای دیگران

 مهارتهای بین فردی

·          همکاری و مشارکت

·          اعتماد به گروه

·          تشخیص مرزهای بین فردی مناسب

·          دوستیابی

·          شروع و خاتمه ارتباطات

 مهارتهای حل مسأله

·          تشخیص مشکلات علل و ارزیابی دقیق

·          درخواست کمک

·          مصالحه (برای حل تعارض)

·          آشنایی با مراکزی برای حل مشکلات

·          تشخیص راه حل های مشترک برای جامعه

 مهارتهای تفکر خلاق

·          تفکر مثبت

·          یادگیری فعال ( جستجوی اطلاعات جدید )

·          ابراز خود

·          تشخیص حق انتخاب های دیگر ( برای تصمیم گیری )

·          تشخیص راه حل های جدید برای مشکلات

 مهارتهای مقابله با هیجانات

·          شناخت هیجان های خود و دیگران

·          ارتباط هیجان ها با احساسات ، تفکر و رفتار

·          مقابله با ناکامی ، خشم ، بی حوصلگی ، ترس و اضطراب

·          مقابله با هیجان های شدید دیگران

 مهارتهای تصمیم گیری

·          تصمیم گیری فعالانه بر مبنای آگاهی از حقایق کارهایی که می توان انجام داد که انتخاب را تحت تأثیر قرار دهد.

·          تصمیم گیری بر مبنای ارزیابی دقیق موقعیت ها

·          تعیین اهداف واقع بینانه

·          برنامه ریزی و پذیرش مسئولیت اعمال خود

·          آمادگی برای تغییر دادن تصمیم ها برای انطباق با موقعیت های جدید

 مهارتهای تفکر انتقادی

·          ادراک تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بر ارزشها ، نگرشها و رفتار

·          آگاهی از نابرابری ، پیشداوری ها و بی عدالتی ها

·          واقف شدن به این مسئله که دیگران همیشه درست نمی گویند

·          آگاهی از نقش یک شهروند مسئول

 مهارتهای مقابله با استرس

·          مقابله با موقعیتهایی که قابل تغییر نیستند

·          استراتژی های مقابله ای برای موقعیت های دشوار ( فقدان ، طرد ، انتقاد)

·          مقابله با مشکلات بدون توسل به سوء مصرف مواد

·          آرام ماندن در شرایط فشار

·          تنظیم وقت

 ****

منبع : سایت  کانون قلم -http://ghalamngo.com     -    آدرس اینترنتی : http://ghalamngo.com/pages/maghalamt/maharamt_zendegi.htm

 

خیانت(ترجمه)

خیانت: تحمیل کردن آن آسان است. هر موقع که من یک زوج رامی دیدم خیانت یکی از گیج کننده ترین و پر چالشترین مواجهه من بوده است. بنابراین عوامل غیر قابل پیش بینی و گیج کننده زیادی برای خیانت وجود دارد. مثلاً عکس العمل و طرز برخورد زوجین چگونه باید باشد؟ واکنش دلخور شدن همسر هنگامی که وی می فهمد چگونه است؟ آیا همسر خاطی نادم و پشیمان می شود و به رابطه نامشروعش خاتمه می دهد؟ یا حالت تدافعی می گیرد و دیگران را سرزنش می کند؟بعضی از زوجین پیش خواهند آمد و می خواهند که درباره عشق گذشته خودشان صحبت کنند(بعلاوه هر چیز دیگری در رابطه خودشان) و حال آنکه زوج دیگر در باره هر چیزی به جز عشق صحبت خواهد کرد. یکی از عوامل مهم دیگر-با وجود غیر قابل پیش بینی بودن- دامنه زیاد عواطف شدیدی است که اغلب به طور صریح بیان می شوند.(خشم، یاس، خیانت، تندی، اندوه و محبت)، که هر پیشرفت درمانی را تهدید می کند. در نهایت برای جدایی گریز همیشه وجود خواهد داشت.زوجین چه نقطه ای از عشق را فراموش خواهند کرد. به نظر می رسد تعدادی از زوجین به خوبی پیشرفت خواهند کرد، و ناگهان از خطای خود به الگوی قبل از خشم ، حمله، و حالت دفاعی(ظاهراً) بدون علت یا دلیل بر خواهند گشت. همه این تکرارها و پیامد ها مرا به تلاش وا داشت تا کاری بکنم.همه این راهبردهایی که ابتدا در حرفه ام استفاده کردم دیدگاهی بود که از تجارب خودم به دست آورده بودم، پنهان شدن زیرکانه مانند جلسه مراجعان. پس معنی واقعی آن چه بود که من درتکاپو بودم به آن برسم.پس از گذراندن وقت کافی (از آن لذت خاصی نبردم) به خودم آمدم برای مدلی درمانی که در ارتباط با خیانت زوجین می بایست به کار من کمک کند. آسان به نظر می رسید اما کار مشکلی پیش رو داشتم ! آیا مدل آسیب[1]   مناسب است؟ مقدمتاً درمانگر در میان تجارب مراجعان، بی حس کردن هیجانات و سرو سامان دادن تجارب منحرف مقارن با حکایت ارتباط گام بر می دارد. این اغلب به بازگویی حکایات ودیگر عواطف سخت کمک می کند. به هر حال همیشه این مناسب بعضی از زوجین نیست. مدل دیگری که اغلب برای فهمیدن پروسه خیانت به کار می برم مدل سوگ[2] است.  در این مدل زن یا شوهر(مخصوص محنت میهمانی است) مجبورند به یک ارتباط قدیمی بگویند"خداحافظ" (یا دست کم انتظار آن را داشته باشند) و کار در تمام مراحل سوگ توسط کوپلر راس[3]شهرت یافته است.این گرایش برای من عقلانی است زیرا به نظر می رسد جنبه ای از سوگواری که اتفاق افتاده، و عواطف آشکار قطعی وجود دارد(ضربه، انکار، خشم، دعوا و ...). هدف مشروط به توانایی حرکت به جلو از مرگ به یک ارتباط جدیدممکن است تحت الفظی باشد. اگر ارتباط با شکستن یا طلاق گرفتن پایان یابد.علاوه بر مثال مشخص درمان در زمینه ای که بالا مطرح شد من کاربرد نظریه های مخصوص مشاوره که ممکن است فایده کار با خیانت را ثابت کند ملاحضه کردم. مخصوصاً دیدگاه پست مدرنیسم که به نظر می رسد با پتانسیل زیادش مفید باشد. برای مثال نظریه حکایت که درمانگر زوجین را به ظاهر ساختن مشکل(در این نمونه خیانت) تشویق می گند. وبه جای مقصر دانستن همدیگر تماماً در کنار هم تلاش کنند .بطور حتم ممکن است برای بعضی از زوجین سخت باشد که از سرزنش یکدیگر بپرهیزند(مخصوصاً موقعی که یکی از زوجین سخت  درگیر خونخواهی است) و به نظر می آید از فعالیتهای اساسی مهم که منجر به خیانت می شود، اجتناب کرد.نظریه دیگر دیدگاه متمرکز بر راه حل[4]، پست مدرنیسم است.در این الگوی درمانی درمانگران در استفاده از زبان مشکل مخالفت می کنند و زوجین را برای جستجوی راه حلهایی که مربوط به نگرانی حاضر است تشویق می کند. یکی از این راههای انجام شده نگاه به زوجین که در گذشته برای مثالهای مشخص یا تجارب یا ارتباط وظیفه ای و سالم چه انجام داده اند. سپس درمانگران زوجین را راهنمایی می کنند تا راهی پیدا کنند و دگر بار آنرا انجام دهند. فایده آن گذشتن از تاثیرات مخرب، و مطالب گذشته را در قالب تازه ای تکرار کردن می باشد، اما امکان دارد بار دیگر از احساسات همسر که تجارب دردناک آن فراموش شده تخطی کند. بنابراین من اینطور فهمیدم که هیچ کدام از دیدگاههای نظری مناسب همه پیچیدگیهایی که در حال حاضر برای زوجینی که با خیانت در ارتباطشان مواجهند، نیست.

در پایان همه اینها ، من در ابتدا کمی احساس دلسردی داشتم و گمان می کردم چیزی برای آموزشم ندارم که اگر خوش بین باشم یا بی کفایت در بدترین حالت حداقل مانند یک زوج درمانگر باشم.در بحث با چند همکار وقتی فهمیدم بیشتر آنها فنون مناسب کاربردی برای موضوعات پیچیده زوجین دارای مشکل خیانت نداشتند احساس راحتی کردم .در حقیقت برای من روشن شد که آموزش رسمی خیلی کمی در حمل این موضوع برای بیشتر زوجین و خانواده درمانگران است. علاوه بر این هنگامی من تشویق شدم، که تحقیقات ویسمن[5]، دیکسون[6] و جانسون[7](1997) که خیانت را مهمترین دلیل ارجاع زوجین به مشاوره دانسته اند را خواندم. خیانت موضوعی است که زوج درمانگران کمترین احساس آمادگی برای کمک دارند. هنگامی که تعدادی از مواردی که در دستم بود مشاهده می کردم فهمیدم که تعداد قابل ملاحظه ای از کتب نوشته شده برای اشخاص بالغی است  که همسران آنها فریبکار یا چگونگی تعیین بازسازی ارتباطات انها بود.فنون کمی به کار در کلنیکها برای موضوعات پیچیده زوجینی که برای درمان مراجعه می کنند مفید خواهد بود. منابع بسیار کمی در دسترس متخصصان بالینی قرار دارد(خوشبختانه اکثر نویسندگان همکاری در سهیم شدن فصلهای این کتاب را پذیرفته اند!)

اگر چه بیشترین ترس چالش برای درمانگران رویارویی با خیانت است، به عبارت دیگر هیچ تعهدی برای شما همچون یک زوج درمانگر موضوع حال حاضر با خیانت نیست.به چندین دلیل ، شامل اغلب عواطف نارس حاضر، سطحی از عواطف برای درمان که زوجین دارند(حداقل در آن لحظه)، یا حقیقتی که در بسیاری از زوجین به سرعت آشکار می شود. البته این مورد برای همه زوجین صادق نیست، اما ابن مقدار زیاد انرژی آنی است که با فاش شدن خیانت اکثریت زوجین پیش می آید. سوال این است که چگونه بهترین استفاده را از این انرژی آنی ببریم. همچون یک درمانگر شما می فهمید که زوجین آماده نشان دادن تغییراتند(یا حداقل قبول نشان دادن تغییراتند) برای اینکه روابطشان را بازسازی کنند. ضمناً در حالت تعادل است که صدمات میان سرزنش بیش از حد رنجاندن همسر و پذیرش مسئولیت برای رفتارشان را داشته باشند. بعلاوه توازنی باید بین نگهداری تغییرات زیاد همسران( و ترس یک یا دو زوج) و عدم چالش زوجین برای بررسی پویایی ارتباطی منجر به بحران، برقرار شود. در نهایت شما پی می برید که بیشتر، مهارتهای مشاوران می تواند موفقیت را برای مشاوره زوجین به ارمغان آورد.

موقعی که من سهم قسمتی از این بحرانها را بر روی زوجها و خانواده در مانگر پرسیدم، به افکار و تجاربم رجوع کردم"من باید چه چیزی بیشتر داشته باشم هنگامی که این موضوعات پیچیده را آموزش می دهم؟" من درباره کمبود آموزش برای متخصصین بالینی در این زمینه فکر کردم. و کمبود منابع برای دانشجویان و متخصصان بالینی را بررسی کردم و ابزار منابع تخصصی را از هر جایی که توانستم بهترین اطلاعات از متخصصان بالینی و محققان در زمینه خیانت بیابم مرور کردم.تا کنون نظریه منحصر به فردی که تلفیقی از دیدگاههای مختلف برای آموزش زوجین و موضوعی که مربوط به تمرین زوجها و خانواده درمانگران باشد وجود ندارد. این کتاب سعی خواهد کرد وظیفه اش را به انجام برساند. به نیابت از همه نویسنده ها (از تمام کسانی که سخت کار کردند تا این کتاب را آماده کنند خیلی سپاسگذارم.)، امیدوارم به هدفی که می خواهید برسید.

پول آر. پلزو[8]

سپتامبر 2006

 با سلام این کتابی است که به تازگی شروع به ترجمه کردم از تمامی دوستان خواهشمندم نظر ی در این زمینه بدهید تا کمکی به بنده کرده باشید پیشاپیش از شما متشکرم



[1] -trauma model

[2] -grief model

[3] -kubler ross

[4] -solution-focused

[5] -whisman

[6] -dixon

[7] -johnsons

[8] -paul R. Peluso