مشاوره خانواده - مشاوره تحصیلی

استفاده از مطالب و محتوا با حفظ حقوق مولف و درج آدرس وبلاگ بلامانع است

مشاوره خانواده - مشاوره تحصیلی

استفاده از مطالب و محتوا با حفظ حقوق مولف و درج آدرس وبلاگ بلامانع است

سخنان بزرگان

به آنچه امیدی به آن نداری ، امیدوارتر باش. همانا برادرم موسی به سوی آتش رفت، اما خداوند با او سخن گفت. (پیامبر «ص»)

کسی که زبانش را حفظ کند خدا عیب او را می پوشاند. (امام علی «ع»)

همچنانکه کماندار تیرهای خود را می تراشد و صاف می کند هر انسانی نیز می تواند افکار آشفته خود را جهت دهد.(بودا)

چه به توانستن بیندیشید؛ چه به نتوانستن؛ در هر دو صورت حق با شماست.(هنری فورد)

همان گونه که می اندیشی، همان خواهی شد.(عیسی مسیح)

کلمات حباب آب اند و اعمال قطره طلا (ضرب المثل شرقی)

از هیچ اندیشه ی تازه بدون فهم طرفداری نکنید. بلکه خود با شک و انکار در آن وارد شده به حقیقت موضوع برسید.(دکارت)

هیچ چیز دارای هیچ معنایی نیست ، مگر معنایی که شما به آن میدهید.(آنتونی رابینز)

بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست ........... در خود به طلب هر آنچه خواهی که توئی   (مولانا)

کار ریشه های تلخ و میوه شیرین دارد. (ضرب المثل آلمانی)

هر که نان از عمل خویش خورد...........منت از حاتم طائی نبرد   (سعدی)

هر چه می درخشد طلا نیست.(ضرب المثل انگلیسی)

رفتار شما از هر موعظه ای موثرتر است.(الیور گلد اسمیت)

نگارش اندیشه ها، سرمایه آینده است. (ضرب المثل اسپانیائی)

فتح ستارگانی که هزاران فرسنگ با ما فاصله دارند با برداشتن اولین قدم ممکن شده است.( ضرب المثل چینی)

گرفتاری این دنیا در اینست که نادان از کار خود اطمینان دارد و دانا از کار خود مطمئن نیست.(برتراند راسل)

هر احمقی می تواند قانونی وضع کند ، که احمقی دیگر به آن اهمیت دهد.(هنری دیوید ثورو)

قیمت و ارزش هر کس به اندازه کاری است که به خوبی می تواند انجام دهد. (امام علی «ع»)

انسان همان چیزیست که باور دارد.(آنتوان چخوف)

چون شیر به خود سپه شکن باش .........فرزند ِ خصال خویشتن باش   (نظامی)

مردم از ترس خواری ، به سوی ذلت و خواری می شتابند.(امام علی<ع>)

به همه عشق بورز، به تعداد کمی اعتماد کن، و به هیچکس بدی نکن. (شکسپیر)

تو نیکی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز. (ضرب المثل فارسی)

کارهای تکراری ما نشان دهنده ی شخصیت ماست.(ارسطو)

من میخواهم گریبان سرنوشت را بگیرم، او نمیتواند سر مرا در برابر زندگی خم کند.(بتهوون)

چنان باش که بتوانی به هر کس بگوئی مثل من رفتار کن. (کانت)

گرامی ترین ها و زیباترین ها در جهان نه دیده میشوند و نه حتی لمس می شوند، آنها را تنها باید در دل حس کرد.(هلن کلر)

نخستین قدم دشوار ترین قدم است.(ضرب المثل آلمانی)

عادت به هر چیزی ، نخست از تا عنکبوت سست تر است ولی پس از مداومت بدان رفته رفته  سخت تر از زنجیر میشود.(ساموئل اسمایلز)

بهترین یار و پشتیبان هر کس بازوان توانای اوست.

برای پیشرفت و پیروزی سه چیز لازم است اول پشتکار دوم پشتکار، سوم پشتکار. (لردآدیبوری)

غذایی که مردم  را سالم نگه میدارد آن نیست که میخورند، بلکه آن غذایی است که خوب هضم میکنند.(انشتین)

کسی که به جلوی رویش نگاه نمی کند عقب می ماند. (مثل اسپانیولی)

شعله های بزرگ ناشی از جرقه ای کوچک است.(دانته)

بالاترین ارزش برای انسان اینست که راهی به شناخت خویش پیدا کند. (امام علی «ع»)

میاندیشم پس هستم، هستم چون فکر میکنم، فکر میکنم چون شک میکنم.(دکارت)

کسی که فقط به کمک چشم دیگران می بیند گول می خورد. (مثل فرانسوی)

آنکه در زندگی پیروز و کامیاب شده اند، اول از نظر فکر و روح پیروز و کامیاب بوده اند.(ادیسون)

همه کسانی که با تو می خندند دوستان تو نیستند. (مثل آلمانی)

بیاموزمت کیمیای سعادت....... ز هم صحبت بد جدایی جدایی  (حافظ)

در حیرتم که وجود ناچیز خودم را در مقابل عظمت کائنات و این دنیای بزرگی که در آن زندگی میکنم،به چه تشبیه کنم.(نیوتن)

میراثی گران بهاتر از راستی و درستی نیست. (شکسپیر)

اشخاصی را که از فرصت های مناسب زندگی خود کمال استفاده را می برند خود ساخته می گویند. (توتل)

ثروت و افتخاری که از راه نامشروع به دست آمده مانند ابری زودگذر است. (کنفوسیوس)

خوش بین باشید اما خوش بین دیر باور. (ساموئل اسمایلز)

کسی که از مرگ می ترسد از زندگی لذت نتواند برد. (اسپانیولی)

زینت انسان در سه چیز است ؛ علم، محبت، آزادی. (افلاطون)

ترقی مولود فعالیت دائمی است زیرا استراحت چیزی به جز انحطاط در بر ندارد.

پول متاعی است که با آن میتوان همه جا وارد شد و همه چیز را بدست آورد جز شرافت و سعادت.(شکسپیر)

آنان که به علم خود عمل نکنند مریض را مانند که دوا دارد و به کار نبرد. (دیمقراطیس)

نیروهائی که برای انداختن کار امروز به فردا مصرف می شود غالباً‌ برای انجام وظیفه همان روز کافیست.

کسی که حرف می زند می کارد و آنکه گوش می دهد درو می کند. (مثل آرژانتینی)

کم گوی و گزیده گوی چون دُر ........تا ز اندک تو جهان شود پُر    (نظامی)

من نمی دانم که جهان مرا چه می داند؟ اما من خودم را همچون کودکی می بینم که در کنار ساحل به بازی سرگرم است

 و گاه و بیگاه خودم را با یافتن سنگریزه ها و یا گوش ماهی های زیباتر و صافتر از معمول دلخوش می کنم .

حال آنکه اقیانوس بزرگ حقیقت که هنوز کشف نشده پیش رویم گسترده شده است.(نیوتن)

تردیدها به ما خیانت می کنند، ما را از کوشش بر حذر می دارند و از پیروزی هایی که به احتمال زیاد نصیب ما خواهد شد محروم می سازند.(شکسپیر)

کسی که خوب فکر می کند لازم نیست زیاد فکر کند. (آلمانی)

امید در زندگانی بشر آنقدر اهمیت دارد که بال برای پرندگان.(ویکتور هوگو)

تنبلی، آدمی را خیالپرست بار می آورد. (پوسه نه)

بکوش در آبادانی دنیای خود چنان چه می خواهی دائم در آن زندگی کنی. (امام علی «ع»)

شکر نعمت نعمتت افزون کند........ کفر نعمت از کفت بیرون کند   ( مولانا )

کسی که به پشتکار خود اعتماد دارد، ارزشی برای شانس قائل نیست. (ژاپنی)

اگر هر یک از ما کارهایی را که قابلیت انجام آن را داریم انجام می دادیم جدا شگفت زده می شدیم.(ادیسون)

نشانه و مشخصه عاقل ترین مردم، خوش اخلاق ترین آنهاست. (امام صادق«ع»)

کینه را نه با کینه بلکه با عشق و جوانمردی باید مغلوب ساخت.(دکارت)

کار، عشقی قابل رؤیت است.

آنکه روزگارش به تنبلی گذشت دچار حسرت و پشیمانی گشت.

اگر مردم را به حال خود گذاشتی، تو را به حال خودت خواهند گذاشت. (توماس مان)

آزادی در بی آرزوئی است. (بودا)

دیروز را فراموش کنید، امروز کار کنید، به فردا امیدوار باشید.

در عالم دو چیز از همه زیباتر است : آسمانی پرستاره و وجدانی آسوده. (کانت)


هیچ کس به اندازه ابلهی که زبانش را نگه می دارد به یک مرد عاقل شباهت ندارد. (سنت فرانسیس)

تغییری باش که در جهان می خواهی.(گاندی)

تپه ای وجود ندارد که سراشیبی نداشته باشد. (مثل اسکاتلندی)

پیروزی، به دور اندیشی و محکم کاری است. (امام علی «ع»)

کسی که پرده از روی اسرار دیگران برداشت، رازهای پنهانش آشکار شود. (امام صادق «ع»)

هر که گره از کار مسلمانی بگشاید خداوند در دنیا و آخرت گره از کارش خواهد گشود. (امام حسین «ع»)

هر که فریاد رس ِ روز مصیبت خواهد ......... گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش  (سعدی)

کسی که به اندازه یک دانه خردل نخوت در دل داشته باشد وارد بهشت نمی شود. (پیامبر «ص»)

کسی که شهامت قبول خطر نداشته باشد در زندگی به مقصود نخواهد رسید. (محمدعلی کلی)

تنها کسانی تحقیر می شوند که بگذارند تحقیرشان کنند. (الکس هیل)

من واقعاً فرمول دقیقی برای موفقیت نمی شناسم ولی فرمول شکست را به خوبی می دانم سعی کنید همه را راضی نگه دارید. (بیل کازبی)

زندگی شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست بگیرید.

اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید.

کسی که همه راهها را می جوید، همه را از دست می دهد.

یکی از مهمترین راههای خوشبختی، حقیر شمردن مرگ است. (لوبون)

جامعه فرزانگی و سعادت می یابد که خو اندن، کار روزانه اش می باشد. (سقراط)

اگر می خواهی بنده کسی نباشی، بنده هیچ چیز نشو. (ژاک دوال)

بر روی زمین چیزی بزرگتر از انسان نیست و در انسان چیزی بزرگتر از فکر او. (همیلتون)

دانش به تنهائی یک قدرت است. (فرانسیس بیکن)

سخاوت، بخشیدن بیشتر از توان است و غرور، ستاندن کمتر از نیاز. (جبران خلیل جبران)

دوست بدارید کسانی را که به شما پند می دهند نه مردمی که شما را ستایش می کنند. (دور وبل)

شاد ماندن به هنگامی که انسان درگیر و دار کارهای ملال آور و پرمسئولیت است، هنر کوچکی نیست. (نیچه)

ارزش انسان به داشته هایش نیست، به چیزی است که آرزوی بدست آوردنش را دارد. (جبران خلیل جبران)

می توان حقیقتی را دوست نداشت، اما نمی توان منکر آن شد. (روسو)

دانستن کافی نیست، باید به دانسته خود عمل کنید. (ناپلئون هیل)

دنیا بسیار وسیع است و برای همه جائی هست، سعی کنیم جای واقعی خود را پیدا کنیم.
 

دود اگر بالا نشیند کسر شآن شعله نیست.......... جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است  (صائب تبریزی)


هر اقدامی اگر بزرگ باشد، ابتدا محال به نظر می رسد. (کارلایل)

آدمی ساخته افکار خویش است، فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است. (موریس مترلینگ)

به توانائی خود ایمان داشتن نیمی از کامیابی است. (روسو)

کسی که حق اظهار نظر و بیان فکر خود را نداشته باشد، موجودی زنده محسوب نمی شود. (مونتسکیو)

زندگی دشمن شما نیست، اما طرز فکرتان می تواند دشمن شما باشد. (ریچارد کارسون)

اگر تنها از امید انتظار معجزه داری در اشتباهی، امید باید با حرکت توأم باشد. (محمد اقبال)

اگر در اولین قدم، موفقیت نصیب ما می شد، سعی و عمل دیگر معنی نداشت. (موریس مترلینگ)

فضائی بین پندار و عمل وجود دارد که با پشتکار پیموده می شود. (جبران خلیل جبران)

این که چقدر زمان داری مهم نیست چگونه می گذرانی مهم است. (لینکلن)

انسان هرگز حتی به مرگ هم تسلیم نمی شود مگر زمانی که اراده اش ضعیف باشد. (ادکارآلن پو)

همانا زندگی چیزی جز عقیده و جهاد نیست. (امام حسین «ع»)

 

از درون سینه توست جهان چون دوزخ.......... دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت   (صائب تبریزی)

انسان نمی تواند به همه نیکی کند، ولی می تواند نیکی را به همه نشان دهد. (رولن)

نوابغ بزرگ زندگی نامه بسیار کوتاهی دارند. (امرسون)

نه ترن، نه ریل ها، اصل نیستند، اصل حرکت است. (ژیلبر سیسبرون)

 

رهرو آن نسیت که گه تند و گهی خسته رود.......... رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود  (سعدی)

مصمم به نیک بختی باش، نیک بخت می شوی. (لینکلن)

بدی را با عدالت پاسخ دهید، مهربانی را با مهربانی. (کنفوسیوس)


اگر می خواهی در برابر قاضی نایستی، قانونمند زندگی کن. (ولتر)

شاخ پربار سر بر زمین می نهد و عظمت آن هم چنان در فروتنی او جلوه گر است. (گاندی)

تولد و مرگ اجتناب ناپذیرند، فاصله این دو را زندگی کنیم. (سانتابان)

خداوند همه چیز را در یک روز نیافریده است پس چه چیز باعث شده که من بیندیشم که می توانم همه چیز را در یک روز بدست بیاورم.

زندگی دشوار است اما من از او سرسخت ترم.

همت آن است که هیچ حادثه و عارضه ای، مانع آن نگردد. (ابن عطا)

مرد بلند همت تا پایه بلند به دست نیاورد از پای طلب ننشیند. (کلیله و دمنه)

صاحب همت در پیچ و خم های زندگی، هیچ گاه با یاس و استیصال رو به رو نخواهد شد. (ناپلئون)

سرچشمه همه فسادها بیکاری است، شیطان برای دست های بیکار، کار تهیه می کند. (پاسکال)

کار و کوشش ما را از سه عیب دور می دارد، افسردگی، دزدی و نیازمندی. (ولتر)

بیش از حد عاقل بودن، کار عاقلانه ای نیست. (مثل فرانسوی)

جواهر بدون تراش و مرد بدون زحمت ارزش پیدا نمی کنند. (مثل چینی)

از دشمن خودت یکبار بترس و از دوست خودت هزار بار. (چارلی چاپلین)

 

مطالعه ی کتابهای خوب مکالمه با مردمان شرافتمند گذشته است.(دکارت)


علت هر شکستی عمل کردن بدون فکر است. (الکس مکنزی)

بدبختی انسان از جهل نیست از تنبلی است. (دیل کارنگی)

آنچه ما بکاریم درو می کنیم و سرنوشت ما را به جزای کارهایمان خواهد رسانید. (اپیکوس فیلسوف)

انسان فرزند کار و زحمت خویش است. (داروین)

 

ای برادر تو همان اندیشه ای.........ما بقی را استخوان و ریشه ای (مولانا)


اشخاص بزرگ و با همت به کوه مانند، هر چه به ایشان نزدیک شوی عظمت و ابهت آنان بر تو معلوم شود و

 

مردم پست و دون همانند سراب مانند که چون کمی به آنان نزدیک شوی به زودی پستی و ناچیزی خود را بر تو آشکار سازند. (گوته)


 

 

 

و آنان که در راه ما کوشش میکنند محققا آنها را به راه خویش هدایت میکنیم و خداوند با نیکوکاران است (قرآن)

 

هوش،تعریفهای مختلف و بهره هوشی

هوش یکی از جذابترین و جالب  توجه ترین فراینده های روانی است که جلوه های آن در موجودات مختلف به میزان متفاوت مشاهده می شود .

واژه   هوش  کیفیت  پدیده ای  را بیان      می کند که دارای حالت انتزاعی بوده و قابل رویت نیست . به علت  دارا  بودن چنین  ویژگی تعریف آن مشکل است و ازاینروتعاریف متعددی ازآن ارائه شده است .

برخی هوش را کنش مغزی و توان روانی موجود زنده می دانند.

عده ای  هوش را بیشتر درحل مسایل وامور تلقی می کنند .

به نظرافرادی دیگرهوش ترکیبی از تفکر و تخیل است

به نظر اشخاصی  دیگر هوش درک  روابط علت و معلولی میان پدیده ها است .

دیدگاه های  دانشمندان مشهور در باره هوش

بینه و سیمون

کار بینه بر این فرض استوار بود  که  هوش قابلیت  عمومی درک و  استدلال  است و این قابلیت می تواند به شکلهای گوناگون جلوه گر شود .

وی مدعی بود که هوش  یک  قوه ذهنی بنیادی  است  این قوه  ذهنی  همان قضاوت  است که  گاه از آن تحت عنوان عقل سلیم ، عقل عملی   وتوانایی انطباق باشرایط یاد میشود

بینه و سیمون درست قضاوت کردن ، درست درک  کردن  و  درست  استدلال  کردن   را فعالیت های بنیادی هوش می دانند و بر همین اساس هوش را توانایی فرد درقضاوت،ادراک واستدلال تعریف می کنند.

بینه معتقد است ساختمان هوش ازچهاراستعداد فهم وابتکار، انتظار واستعداد  توجیه  فکر در   جهت معین ترکیب یافته است .

از دید وکسلر هوش نتیجه تاثیر دایمی ومتقابل فرد با محیط است و اگر این رابطه متقابل  به صورت متعادل انجام گیرد موجب توانایی سازگاری فرد با محیط و پیشرفت هوشی می شود .

ازنظروکسلرهوش به مثابه مفهوم کلی مطرح است

وی هوش راجامع می داند و برهدفمندی رفتار نیز تاکید  می ورزد و اعمال هوشی را اعمال هدف مدار تلقی می کند .

تعریف وکسلر از هوش

هوش توانایی کلی وجامع فرد است برای اینکه  به طورهدفمند عمل کند ،به طورمنطقی بیندیشد   و به طور موثر با محیطش به مبادله بپردازد .

به نظر لویس ترمن هوش ظرفیت فرد در تفکر انتزاعی است  وی  پیرامون  تعریف  خود می نویسد  که فرد به همان نسبتی که قادربه تفکرانتزاعی است ،هوشمند است

ثورندایک

وی فعالیتهای هوشی را در سه گروه جای داده است

1- هوش اجتماعی –  توانایی  درک  اشخاص  و ایجاد رابطه با آنهاست

2- هوش عینی –  توانایی  درک اشیاء  کارکردن با آنها مانند تجارب ماهرانه و کار با ابزار علمی است .

3- هوش انتزاعی –  که اختصاص  به انسان دارد توانایی درک علایم  کلامی     و ریاضی و کار کردن با آنها می باشد .

به نظروی هوش استعداد یادگیری و مورد استفاده قرار دادن آموخته ها در سازگاری با اوضاع تازه وحل مسایل جدیداست و به عبارت دیگرهوش قابلیت تغییر یا انعطاف در سازگاری است .

وی   معتقد  است   که  هوش ازیک عده استعدادهای ذهنی اولیه ترکیب یافته است .

استعدادهایی  مانند  فهمیدن  معانی الفاظ ، استعداد عددی ، استعداد  تصور  و تجسم روابط مکانی،استعداد ادراک ،استعداد یاد آوری  یا  شناخت  مستقیم کلمات یا اعداد  و000

وی اعتقاد دارد که هوش استعداد فطری عمومی یا  عامل  عمومی است  که درهمه انواع فعالیت ذهنی موثر است .

پیاژه

به نظر پیاژه عبور از مراحل پایین و رسیدن  به مراحل بالاتر رشد،بستگی به ساختمان عصبی – بدنی،روابط اجتماعی،رشدهوش و تجارب زندگی او دارد .

نظر پیاژه را می توان در این جمله خلاصه کرد که

هوش ، استعداد انطباق با محیط است .

کلوین

روی یادگیری فرد  تکیه می کند و هوش را استعداد یادگیری می داند .

اشترن

هوش ،استعداد عمومی فرد برای سازگاری عقلی با مشکلات و اوضاع تازه زندگی است .

هوش ، استعداد استفاده  از تجربه های قبلی در حل مسایل تازه و پیش بینی مسایل بعدی است .

کوهلر

هوش استعداد بینش در انسان و حیوان است

هوش، ظرفیت یادگیری، تامیت  دانش که کسب شده است وتوانایی سازگاری یا انطباق  با کل  محیط  به  ویژه  در شرایط جدید است .

                                                                کاپلان و سادوک

هوش را می توان توانایی شخص برای همگون سازی معلومات واقعی، یادآوری حوادث گذشته دورونزدیک ،استدلال منطقی،ساختن وپرداختن مفاهیم و 000 تعریف کرده است .

                       بورینگ

هوش جیزی است که به وسیله آزمونهای هوشی اندازه گیری  می شود.

وی مولفه های مختلفی را در هوش شناسایی کرده است

1- توانایی آموختن و بهره گیری از تجربه

2- توانایی تفکر یا استدلال به شیوه انتزاعی

3- توانایی انطباق با نوسانات جهانی نا استوار در حال تغییر

4- توانایی بر انگیختن  خویش  برای  انجام  سریع کارهایی که شخص انجام آنها را ضروری تشخیص می دهد .

گلاسه و رابیندویتز به فراگرد هوش توجه  دارند  و آن را عبارت از توانایی اثر بخش حل   مسئله  می دانند بر اساس دیدگاه  فراگرد هوش ،  هوش شامل  پیچیدگی  از طریق انتخاب  ،  دسته بندی      و ساخت دهی اطلاعات می شود وافراد تیزهوش کسانی هستند که زودتروکارآمدتر از دیگران این کار را انجام می دهند .

دیدگاه فیزیولوژیستی

ازاین دیدگاه ، هوش  پدیده ای است که در اثر فعالیت سلولهای کرتکس مخ آشکار می گردد.

هوشA   و هوش B

هوش A توانایی  ذاتی  فرد  برای  رشد  استعداد  ذهنی  است و هوشB  سطحی  است  که  رشد  ذهنی  به آن  خواهد رسید و بعدها  از طریق  مشاهده  کنش ذهنی آزمودنی قابل تشخیص خواهد بود .

هوش A قابل اندازه گیری نیست  چون  کنش ذهنی نوزاد قابل مشاهده  نمی باشد  از اینرو  ضریب  هوشی  فقط هوش B را اندازه گیری می کند .

آر.بی. کاتل وجود   دو جزء عمده در فعالیت هوشی را ،تحت عنوان هوش متبلور و هوش سیال  مسلم  فرض  کرده  است . هوش سیال ظرفیت  کلی  ادراک  رابطه  است که معرف هوش  بالقوه  فرد ، مستقل  از اجتماعی  شدن و آموزش و پرورش اواست .

هوش متبلور سالها بعد از پایان یافتن دوران آموزشی  به  رشد  خود ادامه می دهد  در حالی که هوش سیال در حدود 14سالگی به اوج خود  میرسد سپس به فلات در می آید و آنگاه بعد از20 سالگی سیر نزولی طی میکند

جنسن بین سطحI  وسطح  IIهوش تفاوت قایل شد . وی  سطحI  را دارای   ماهیتی  متداعی و سطح  II را به  طور مستقیم  شناختی  تلقی کرد .  در توانایی هایی  که  در  سطح I قرار می گیرد    شکل   پاسخ    ضرورتا“   مشابه     و همنواخت با شکل محرک است .

تعاریف متعدد از هوش را که روانشناسان   ارائه داده اند میتوان درسه گروه تعاریف عملی ،تحلیلی و کاربردی تقسیم کرد .

روانشناسان تربیتی معتقدند هوش کیفیتی است  که سبب موفقیت تحصیلی می شود وازاینرو آنرا یک نوع استعداد تحصیلی تلقی می کنند.

دسته دیگری  از  روانشناسان  تعاریف تحلیلی را مطرح می سازند . ازدید این افراد،هوش توانایی استفاده ازپدیده های رمزی  و یا  قدرت  و رفتار موثر و یا سازگاری با موقعیتهای جدید و تازه ویا تشخیص حالات وکیفیات عوامل محیطی می باشد .

بهترین  تعریف  تحلیلی هوش را وکسلر بیان کرده است

هوش عبارتست از تفکر عاقلانه،عمل منطقی و رفتارموثر در محیط

تعاریف کاربردی هوش اشعار دارد که هوش پدیده ای است که از طریق  آزمونهای هوشی سنجیده می شود .     

1- پیچیدگی فعالیتهای ذهنی

2- توجه بعضی به نقش و وظیفه هوش و توجه عده دیگر به ساختمان هوش

3- وسواس دربه کار بردن اصطلاحات به طوری که درک روانشناسان را بهترتعبیر کند .

4- نتیجه گیری تعریف هوش از راه سنجش آن

به لحاظ این اختلافات و پرداختن به  تعریف  هوش  اصطلاح رفتار هوشیار یا رفتار حاکی از هوش را که عامل عینی است به کار می برند .

ویژگیهای رفتار هوشیار

1- حساس و دقیق بودن به آنچه در اطراف فرد اتفاق می افتد

2- تجسم و نگهداری

3- تخیل ابداعی یا ابتکاری

4- بصیرت یا بینش

5- انتقاد از خود

6- پشتکار و اعتماد بر خود

7- انگیزش قوی

آزمونهای هوشی قادر به  معرفی  تمام  تواناییهای بالقوه آزمودنی ها  نیستند وتنها  نمونه های نسبتا“ محدودی ازتواناییهای خود را نشان می دهند .

بهره هوشی ، توزیع و تفسیر آن

هوشبهریک فرد ممکن است نسبت به نوع آزمون مورد استفاده به اندازه 25تا30شماره تغییر کند .

برای بدست آوردن یک نمره هوشبهر دو روش متفاوت وجود دارد .

در روش قدیمیتر ، بهره هوشی  به این ترتیب به دست می آید  که  از کودک  بخواهیم  به مجموعه پرسشهایی پاسخ  دهد و بدین  ترتیب  سن  عقلی  وی  را   بدست می آوریم و از تقسیم  سن  عقلی بر سن واقعی هوشبهر را بدست می آوریم.

                  سن عقلی

              --------------- =(IQ) هوشبهر

                سن واقعی

آزمونهای  هوشی  وکسلر  و بینه  هر دو میانگین 100و انحراف معیار به ترتیب 15و 16 می باشد .

راه دیگر به دست آوردن هوشبهر آن است  که به  کودک  سوالاتی  می دهند  که  معرف گروه سنی     کودک  است  و سپس  نمره  کودک  با نمره همه کودکان  آن  سن  مقایسه  می شود  و براساس آن    یک مقیاس مقایسهای به نام  هوشبهر انحراف  به     دست می آید . یعنی اینکه کودک تا  چه  درجه از       حد  متوسط  عملکرد  گروه  سنی خودش منحرف        می شود .

حاصل نمره هوشبهر در واقع دونوع مقایس به دست میدهد اول آنکه سطح ذهنی  جاری کودک را  در مقایسه با گروه  سنی  خود  وی  نشان می دهد  و دوم آنکه  میزان رشد ذهنی کودک را در آینده پیش بینی می کند .

برای  توزیع  هوش  در  میان افراد جامعه از منحنی طبیعی یا بهنجار استفاده می شود .  

منحنی طبیعی الگویی است که نحوه پراکندگی تفاوتهای موجود درمیان افرا د رابه شیوه های منظم بیان می کند .

لازم  به  یادآوری است که هوشبهر نمی تواند به  طور سطحی  ملاک   قضاوت   در مورد توانایی ها و استعدادهای یک فرد تلقی شود .

در اکثر  موارد  هوشبهر  به   تفسیر متخصص  نیاز دارد .هنگام قضاوت در مورد افراد، علاوه بر هوشبهربه اطلاعات دیگری نظیرسابقه تحصیلی ، حرفه ای ، شرایط خانوادگی و حتی پرونده پزشکی آنان نیزاحتیاج داریم .

هوشبهر کودکان کمتر از 3 سال یا حتی 4 سال که به وسیله آزمونهای هوش اندازه گیری می شود در طول  زمان پایایی کافی ندارد . هر چه سن کودک بالاتر باشد هوشبهراو نیز ضریب اطمینان بیشتری خواهدداشت نمی توان هوشبهررایک ضریب ثابت وغیرقابل تغییرتلقی کرد . در مواردی بهره هوشی براثرحوادث مختلف زندگی تغییر می کند .

این نوسانها ممکن است به عوامل زیر مربوط باشد

نوع آزمون

شخصیت آزماینده

تجارب مطلوب و نامطلوب در فاصله بین دو آزمایش

محل آزمایش

انگیزه آزمودنی

بیماریهای جسمی و روانی

اختلافات خانوادگی

وضعیت اقتصادی

فاصله زمانی آزمایش

تجربیات  نشان می دهد  که  هوشبهر ثابت  نیست وگاهی به علل مختلف تغییرمی کند مثلا“ کودکانی که از بعضی  خواص شخصیتی ،  مانند اعتماد به نفس،استقلال عمل، رقابت سازنده،انگیزه یادگیری و 000 برخوردارند ، با رفتار و ویژگیهای فردی بهره هوشی خود را افزایش می دهند .

بر عکس  کودکانی  که از این ویژگیها برخوردار نیستند ممکن است درهوشبهرخود اثرسوء بگذارند و سبب کاهش آن شوند.

به این  ترتیب  ملاحظه  می شود که شخصیت هم ممکن است بهره هوشی را کم یا زیاد کند . ولی آیا ویژگیهای شخصیتی انسان ارثی هستند یا محیطی؟ به نظرمیرسد که دراینجا نیز میان وراثت  و محیط  تاثیر گذاری  و تاثیر پذیری متقابلی وجود دارد که جدایی نا پذیر است .

خودآگاهی

مقدمه

هر زندگی بدون در نظر گرفتن طولانی بودن یا پیچیدگی آن از لحظه‌ای واحد تشکیل شده است. لحظه‌ای که در آن انسان یک بار و برای همیشه می‌فهمد که کیست!

با بررسی دیدگاه مکاتب و روش‌های مشاوره‌ای و رواندرمانی در روان‌شناسی و حتی پیش از آنها، مکاتب الهی و به ویژه اسلام، متوجه این موضوع میشویم که همگی آنها تمام افراد را به تدبر در خویشتن فراخوانده‌اند.  چنین به نظر می‌رسد انسان هرچه بیشتر خود را بشناسد و درک بهتری از ویژگیهای خود داشته باشد، احتمال رشد استقلال و اعتماد به نفس را در خود افزایش داده، همچنین زمینه را برای پذیرش بهتر دیگران تقویت می‌کند. بنابراین خودآگاهی مقدمه ارتباط مؤثر با دیگران می‌باشد، چراکه علی‌رغم تفاوتهای فردی فراوان ، انسانها ویژگیهای مشابه و زیادی با هم دارند. به عنوان مثال هر فردی نیازمند حفظ و تقویت عزت نفس خویشتن است و تخریب عزت نفس در هر فرد می‌تواند احساس شدید حقارت و در نتیجه اضطراب را به همراه داشته باشد. واضح است که هرگاه شخص چنین فرآیندی را در درون خویش تشخیص داده باشد، پیآمدهای آن را در دیگران نیز درک خواهد کرد.

این امکان نیز وجود دارد که آگاه نبودن از خصوصیات و استعدادهای خود ، سرچشمه تعارض‌های فراوان و زمینة شکست‌های اصلی زندگی انسان باشد. بنابراین ضروری است اشخاص تلاش کنند تا ویژگیهای اصلی شخصیت (افکار، باورها، ارزش‌ها، هیجانات، تمایلات و آرمان‌های خود)، نقاط قوت و ضعف و مهارتهای خویش را کشف کرده و در جهت مدیریت آنها کوشش کنند.

خودآگاهی در تصمیم‌گیری‌های مهم و سرنوشت‌ساز زندگی همانند ازدواج، انتخاب شغل و ... نیز نقش بسیار حیاتی ایفا کرده و در سازماندهی به مهارت مدیریت هیجانات و روش‌های مقابله با استرس تأثیری چشمگیر دارد.

خودآگاهی یعنی: بررسی واقع‌گرایانه باورها، ارزش‌ها، احساسات، آرمان‌ها و توانایی‌های بالقوه و بالفعل خود و استفاده از آنها در تصمیم‌گیری‌ها به گونه‌ای که به نفع خود و روابطمان با دیگران باشد. در واقع مهارتی است که به حس پرورش یافته‌ای از عزت نفس منجر خواهد شد. در واقع آگاهی از خود روندی مستمر و استنتاجی است که طی آن متوجه می‌شویم که هستیم.

 خود چیست؟

ما که هستیم؟ شبیه چه هستیم؟ دیگران درباره ما چگونه می‌اندیشند؟ اینها نمونه سوالاتی است که به خود  ما اشاره می‌کنند.  خود ما جنبه‌های مختلفی دارد که بهتر است به کشف آنها اقدام کنیم، شامل: بدن یا جسم ما، احساسات ما، افکار ما، اعتقادهای ما، ادارک‌های ما از خودمان، عملکردهای ما و غیره. حال با جنبه‌های مختلف خود آشنا می‌شویم:

خود فیزیکی

اولین بخش از خود که آسان‌تر از جنبه‌های دیگر قابل شناسایی است، خود فیزیکی است که به حسی و تصوری گفته می‌شود که نسبت به بدن خود داریم. آیا تصور خوب یا بدی از بدن یا بخشی از آن داریم؟ به یاد داشته باشیم که بخشی از ارتباط ما با دیگران از این طریق صورت می‌گیرد. کانال ارتباطی که به آن زبان بدن یا ارتباط غیر کلامی می‌گویند که عناصر مهم عبارتند از تماس چشمی، فاصله با دیگران، حرکات دست و پا، حالات صورت و غیره. شاید بدون اینکه خود کاملاً مطلع باشیم با بدن‌مان پیام‌های مختلفی ارسال می‌کنیم. بخشی از خود شناسی فیزیکی این است که راجع به پیامی که از این طریق به دیگران ارسال می‌کنیم، با خبر شویم. 

خود واقعی

خود واقعی درونی‌ترین بخش وجود ما می‌باشد. خودمان این بخش را به خوبی می‌شناسیم ولی افراد معدودی از این بخش ما آگاه هستند. غالباً ما انرژی زیادی را صرف پنهان نگاه داشتن این بخش از وجود خود می‌کنیم. شاید نگران این هستیم که اگر دیگران خود واقعی ما را بشناسند، علاقه‌شان را به ما از دست بدهند. کارل راجرز می‌گوید: آنچه را من از دیگران پنهان می‌کنم، اغلب همان چیزی است آنان از من پنهان می‌کنند. برخی معتقدند خود واقعی وجود ندارد و انسان بر اساس شرایطی که در آن قرار می‌گیرد، نقش‌های گوناگونی را بازی می‌کند. با این نگرش می‌توان گفت خود از نقش‌های گوناگونی تشکیل شده که بازیگرش ما هستیم. مثلاً هنگام سخنرانی نقش استاد را بازی می‌کنم. وقتی در خانه هستیم نقش همسر یا پدر و یا مادر را بازی می‌کنیم (البته ممکن است گاهی نقش یک هیولا را بازی کنیم!)

خود آرمانی

از همان دوران نوجوانی افکار و تصاویر آرمانی متعدد و گاه مبهم از خود بوجود آمده و با نگاه به دیگران و مقایسة خو با آنان به این فکر فرو می‌رویم که چگونه به نظر می‌رسیم. شاید در این مقایسه‌ها به این نتیجه برسیم که زندگی برخی مردم چقدر ایده‌آل و خوب است و آرزو کنیم که ما هم مثل آنان بشویم. در طی چنین فرآیندی خود آرمانی تشکیل می‌شود. تصویر ایده‌آل برخی افراد آنچنان دور از دسترس و واقعیت می‌باشد که هر چه تلاش کنند به آن نمی‌رسند. در چنین شرایطی امکان بروز احساس ناامیدی و افسردگی خیلی زیاد است. خود آرمانی چنانچه واقع‌بینانه تکوین یابد، زمینه رشد و پیشرفت را مهیا می‌سازد.

خود اجتماعی

تصور می‌کنید دیگران شما را چگونه می‌بینند؟ ما در میان جمع و گروه‌های مختلف چگونه رفتار می‌کنیم؟ بهتر است گاهی به تفاوت رفتار خود در میان جمع دوستان صمیمی با گرو‌ه‌های رسمی‌تر مثلاً در محیط کاری بیاندیشیم. در هر گروه افراد با رفتار خود به ما فشار می‌آورند تا با آنان همنوا شویم. ما ترغیب می‌شویم شبیه افرادی شویم که بیشتر با آنان سر و کار داریم.بنابراین ویژگیهای فردی خود و شرایط اجتماعی‌مان در روند تشکیل خود اجتماعی ما مؤثر هستند.

خود معنوی

جنبه معنوی خود ، مرتبط با آن چیزی است که به آن اعتقاد داریم، که می‌تواند مربوط به مذهب بوده یا به دیدگاه‌های انسانی دیگر ارتباط داشته باشد. آگاهی از جنبه معنوی خود به ما کمک می‌کند تا انتظار نداشته باشیم همه افراد درباره همه چیز همانگونه فکر کنند که ما فکر می‌کنیم. همچنین با داشتن چنین آگاهی، زمانی که با انسانی روبرو می‌شویم که حس معنایی خود را از دست داده بهتر می‌توانیم به او کمک کرده و از موعظه کردن کمتر استفاده کنیم. کارل راجرز می‌گوید: وقتی به انسان‌ها اجازه داده شود، خودشان دربارة خودشان و اعتقاد‌هایشان تصمیم بگیرند، راحت‌تر هستند.  

حیطه‌های بیرونی خود

از خود سوال کنیم، دیگران از ما چه می‌بینند؟ در نظر اول آنان ظاهر فیزیکی، رفتار و حرکات دست و پاو طرز صحبت کردنِ ما را می‌بینند. در این حیطه از می‌توان از خود این سوالات را پرسید: 1- فکر می‌کنیم تا چه حد چهره‌ای بیانگر داریم؟ 2- هنگام صحبت کردن از چه تکیه‌کلام‌هایی استفاده می‌کنیم؟ دوست داریم فاصله ما از اشخاص چقدر باشد؟ هنگام گفتگو، چه حرکاتی به دست و پای خود می‌دهیم؟ و سوالاتی از این دست را می‌توان در ارتباط با افراد مختلفی که با آنان سر و کار داریم، نیز از خود بپرسیم.

حیطه‌های درونی خود

در مورد حیطه‌های درونی می‌توان به چهار عملکرد (عنصر) مغزی که یونگ به آنها اشاره کرده است توجه کنیم: 1- تفکر ، 2- احساسات(هیجانات) ، 3- حواس پنج‌گانه ، 4- شهود

تفکر را زمانی انجام می‌دهیم که درباره موضوعی سردرگم بوده و می‌خواهیم آن را بفهمیم. با این کار مجموعه شناخت‌های ما (باورها، نظرات، نگرش‌ها، اعتقادها و ...) بوجود می‌آید. احساسات و هیجانات، به حالات درونی ما که می‌تواند پر انرژی یا مثبت و یا منفی باشد (مثل خشم، شادی، غم، ترس، عشق و ...) اشاره می‌کند. حیطه حواس پنجگانه یاری کننده ما در امر دیدن، شنیدن و ... هستند. شهود به حسی قوی که ورای همه حس‌هاست اطلاق می‌شود. بعضی وقت‌ها به نظر می‌رسد چیزهای را درک می‌کنیم که هیچ درکی دال بر صحت آنها نداریم.

یونگ اظهار می‌کند برخی افراد در حیطة فکری/ حسی رشد می‌کنند و همه چیز را با دیدگاهی منطقی و استدلالی می‌نگرند، عده‌ای دیگر در حیطة احساسات/ شهود، یعنی بر اساس عواطف و هیجانات یا شهود خود به پدیده‌های دنیا نگاه می‌کنند. شما چگونه هستید؟ آیا شدیداً منطقی هستید و نگرش‌تان بر این پایه است که چیزی را که می‌بینم، باور می‌کنم؟ یا اینکه تحت تأثیر شدید احساسات‌تان قرار دارید و معتقدید که نمی‌شود مسایل را زیاد تجزیه و تحلیل کرد؟ یا بر اساس شرایط فردی منطقی یا احساسی هستید؟ آنگاه این سوال پیش می‌آید که در چه شرایطی احساسی و در چه شرایطی منطقی هستید؟

تمرین خودشناسی و برخی توصیه‌ها

گاه این سوالات را از خود بپرسیم:

1-    کدام مشخصه‌های فیزیکی و ظاهری خود را خیلی می‌پسندیم و کدام را نمی‌پسندیم؟

2-  کدام مشخصه‌های ظاهری ما شباهت زیادی به ویژگیهای شخصی دارد که خیلی از او خوش‌مان می‌آید؟ و دوست داریم کدام ویژگی‌های ما تغییر پیدا کند؟

3-    کدام مشخصه‌های ظاهری ما شباهت زیادی به ویژگیهای ظاهری والدین ما دارد؟   

- یک ورق کاغذ را برداشته و در جایگاه سوم شخص توصیفی از خود بنویسیم. مثلاً: احمد احمدی مردی است بلند قد که تا سال مقطع لیسانس درس خوانده و ...

سعی کنید بدون ویرایش و با سرعت در مدت 5 دقیقه این کار را انجام دهید. بعد از این تمرین یک بار دیگر به شکل اول شخص این کار را انجام دهید. مثلاً: من مردی بلند قد هستم که تا مقطع لیسانس در خوانده‌ام و ... 

-    در تمرینی دیگر نام دو نفر از افرادی را که بسیار می‌پسندید یادداشت کرده و تلاش کنید ویژگی‌های شخصیتیِ مثبت و جذابی که دارند را لیست کرده و سپس ویژگی‌های شخصیتی خود را با آنان مقایسه کنید. کدام ویژگی‌های خود را مایلید تغییر دهید؟

-    در تمرینی دیگر می‌توانید نام چند نفر (مثل: یک معلم یا استاد، همکار، یکی از والدین، فرزندان و یا خواهر و برادر خود و ...) را یادداشت کرده و توصیف کوتاهی از حضور خود در مقابل هر یک از این اشخاص را بنویسید. مثلاً آیا با آنان احساس آرامش می‌کنم یا خیر؟ وقتی با آنان صحبت می‌کنم بیشتر ز چه کلماتی استفاده می‌کنم؟ و ...

-        گاه از خود بپرسیم چه چیزهایی برای من ارزش محسوب شده و یا به چه چیز‌هایی اعتقاد دارم؟

-    آرزو دارید شبیه چه کسی شوید و چرا؟ می‌خواهید چه کاری انجام دهید؟ نحوه انجام آن چگونه است؟ این کار با کدامیک از ارزش‌های شما انطباق دارد؟ بهترین استفاده‌ای که از وقت خود می‌توانید انجام دهید، چیست؟

-    لیستی از افرادی که شما را می‌شناسند تهیه کرده و از هر کدام بخواهید سه ویژگی مثبت یا سه مهارت که در شما سراغ دارند را بگویند تا یادداشت کنید.

-    فرض کنید با چند تن از دوستان خود قرار گذاشته‌اید همدیگر را بعد از پنج سال در یک رستوران را ملاقات کنید، تصور کنید در آن موقع شما در چه وضعیتی هستید. می‌خواهید چه خصوصیات جدیدی در شخصیت شما اضافه شده باشد؟ می‌خواهید درآمدتان چقدر شده باشد؟ در زندگی خانوادگی‌تان چه تغییراتی بوجود آمده باشد؟ و ...

-    از خود بپرسید اگر فقط شش ماه به پایان زندگی‌تان باقی مانده باشد ، در این فرصت باقی‌مانده چه کارهایی را انجام می‌دهید. 

 

مهارت تصمیم گیری

مقدمه:

تصمیم گیری بخش مهمی از زندگی شخصی و شغلی هر یک از ما را تشکیل  می دهد. تصمیم گیرندگان افرادی هستند که که مسئولیت قضاوت یا انتخاب بین دو یا چند راه حل و یا پدیده را به عهده دارند. و این قضاوتها و انتخابها چه در زندگی شخصی و چه در محیط کار , با هر پست و مسئولیت , گاه می تواند بسیار مهم و حیاتی باشد.

همه ما هر روز تصمیم هایی می گیریم که بعضی از آنها بسیار مهم هستند و البته برخی نیز اهمیت کمتری دارند. برخی از این موقعیتهای تصمیم گیری فوری و اضطراری بوده و برای برخی دیگر زمان و فرصت بیشتری وجود دارد. به عنوان مثال برای یک نوجوان تصمیم گیری در مورد اینکه ادامه تحصیل دهد یا نه آن را کنار گذاشته و به دنبال شغلی باشد، یا تصمیم گیری برای اینکه آیا پیشنهاد دوستش را برای پرداخت نکردن هزینه ساندویچی که مصرف کرده اند قبول کند یا نه!  بسیار مهم هستند.

تصمیم گیری شاخص بسیار مهمی برای شناخت رشد عقلی، عاطفی، اجتماعی و روانی افراد     می باشد، بنابراین برای افرادی که به چنین رشدی نرسیده اند ، احتمال بیشتری وجود دارد اجازه دهند دیگران برای آنان تصمیم گیری کنند.

افرادی که درست تصمیم می گیرند، یعنی همه جوانب را سنجیده ، و تلاش می کنند به پیش بینی نتایج احتمالی تصمیم گیری خود دست پیدا کنند، احتمال موفقیت خود را افزایش می دهند و در نتیجه احساس رضایت بیشتری از خود خواهد داشت و مسلما" پی آمد چنین احساسی، اعتماد به نفس بیشتر و روحیه شادتر خواهد بود. و این حالت نه تنها تصمیم گیرنده را ، بلکه اطرافیانش را نیز به استفاده از چنین فرآیندی تشویق می نماید. بنابراین می توان پیش بینی کرد با بدست آوردن و افزایش مهارت تصمیم گیری، بهداشت روانی فرد و اعضاء خانواده ارتقاء پیدا کند.    

 تعریف:

واژه تصمیم گیری در لغت به معنی اراده کردن، قصد نمودن، و در اصطلاح انتخاب از میان دو یا چند راه کار و یا گزینه را تصمیم گیری می گویند.

بنابراین تصمیم گیری عبارت است از فرآیند ارزشیابی گزینه ها و راه های موجود و همچنین بررسی و پیش بینی عواقب آن برای رسیدن به هدف.

 

مراحل تصمیم گیری:

اگر قرار است تصمیم گیری به درستی انجام شود نمی توان به طور تصادفی ، به دلخواه و بدون مطالعه به اجرا در آید. بنابراین بهتر است با استفاده از روشی مفید، مؤثر و عملی به این کار مبادرت ورزید.

مراحل درست تصمیم گیری که مورد توافق اکثر نظریه پردازان می باشد عبارت است از:

1-  تعیین چالش موجود: در این مرحله چالش یا تصمیمی که با آن مواجه هستیم را مشخص کرده و به تعریف مسئله یا مشکل مورد نظر می پردازیم. در این مرحله می توان بر روی یک برگ کاغذ و در چند خط چالش موجود را یادداشت کرده و به بررسی آن پرداخت.

 

2-  جمع آوری گزینه های موجود: در این مرحله با بررسی انتخاب های پیش رو به بررسی اطلاعات موجود درباره راه ها و گزینه های موجود می پردازیم. چه خوب است در این مرحله با استفاده از روش بارش فکری انواع انتخاب های احتمالی را در نظر بگیریم یعنی با آزاد گذاشتن فکر همه گزینه های احتمالی را یادداشت نمائیم و همچنین از نظریات مشورتی دیگران نیز بهره بگیریم. در کاغذی که مراحل مختلف تصمیم گیری را با استفاده از آن انجام می دهیم ، می توان به شکل زیر مرحله دوم را یادداشت کنیم:

انتخاب هایی که پیش رو دارم:

انتخاب شماره 1 : ---------------------------------------------------------------

انتخاب شماره2 : ----------------------------------------------------------------

انتخاب شماره 3 : ---------------------------------------------------------------

 

3-  بررسی عواقب هر انتخاب: در این مرحله تلاش می کنیم با استفاده از نیروی فکر و تخیل خود و همچنین نظرات دیگران به بررسی پی آمدهای مثبت و منفی هر کدام از انتخاب ها در مرحله قبلی بپردازیم. در همان کاغذ پس از یادداشت مرحله دوم می توان مرحله سوم را به شکل زیر انجام داد:

عواقب هر انتخاب:

مثبت                                                                 منفی

----------------------------------     ----------------------------------------------------------------     ----------------------------------------------------------------     ----------------------------------------------------------------     ------------------------------

 

4-  مرحله تصمیم گیری: در این مرحله تصمیم نهائی که در واقع بهترین گزینه از میان انتخابهای مرحله دوم می باشد اتخاذ شده و به مرحله اجرا گذاشته شده و چنانچه نتیجه تصمیم ما در کوتاه مدت مشخص گردد ، مورد ارزشیابی قرار می گیرد. این مرحله را در کاغذ خود به شکل زیر یادداشت می کنیم:

تصمیم نهائی: ------------------------------------------------------------------

دلایل من برای این تصمیم: ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

توصیه ها:

1-    در تصمیم گیری بهتر است از مشورت با افراد آگاه، متخصص و با تجربه بهره بگیریم.

2-  به عواملی که در تصمیم گیری با اهمیت هستند دقت کنیم. عواملی مثل اطلاعات موجود، محدودیت زمانی، پی آمدها، اطلاعات نادرست، تاثیر و فشار دیگران و هنجارهای جامعه بر تصمیم گیری ما، خطرات احتمالی و غیره.

3-  در نظر داشته باشید که عواملی دیگری نظیر دوستان ، ارزشهای موجود رسانه ها، مذهب ، فرهنگ ، بخت و اقبال و آرزوی والدین ممکن است بویژه بر روی نوجوانان بیشتر تاثیر بگذارد. چه خوب است گاهی در محیطی صمیمانه درباره این عوامل در خانه با یکدیگر صحبت کرده و نظر فرزندان را راجع به این عوامل و عوامل دیگر بپرسیم.

4-  می توان از فرزندان درباره برخی از مخاطره آمیزترین تصمیم هایی که یک نوجوان ممکن است اتخاذ کند سوالاتی مطرح کرده و درباره آن بحث های جالبی داشته باشیم.

5-  درباره پی آمدها و بررسی عواقب تصمیم ها می توان با کمک اعضاء خانواده به بحث در مورد این موضوع پرداخت که آیا برخی از این پیآمدها به ما اخطار می دهد که بلافاصله انتخاب خود را تغییر دهیم؟ به عنوان نمونه اقدامی که با به خطر انداختن سلامتی یا زندگی همراه است، یا خطر دستگیری و زندانی شدن، خطر از دست دادن اعتماد دیگران و غیره.

6-  در نظر داشته باشیم که برخی از عواقب منفی، با احساسات یا ارزشهای انسانی مربوط است، مثل احساس گناه برای انتخاب خلاف ارزشهای خود، احساس ناخوشایند به دلیل انجام عملی که والدین ، دوستان، یا مذهب آن را تأیید نمی کند و یا این احساس که مورد سؤ استفاده و بهره برداری دیگران قرار بگیریم.

7-  برای تمرین بیشتر و کسب مهارت در پیش بینی عواقب و پی آمدهای احتمالی هر تصمیم می توان با شرکت اعضاء خانواده سوالاتی را مطرح کرده و از هر کس بخواهیم پاسخهای خود را روی یک برگ کاغذ نوشته و پس از اتمام درباره پاسخ هر کدام از افراد به بحث و بررسی پرداخت. سوالاتی از قبیل :

چه اتفاقی می افتد اگر : به دانشگاه برویم؟ ، ترک تحصیل کنیم؟ ، هرگز ازدواج نکنیم؟ با اتومبیل یکی از دوستان که گواهینامه ندارد مسافرت کنیم؟

یا موارد دشوارتری همانند مثال زیر:

حسن در مدرسه به سختی پیشرفت می کند و هنوز یک سال و نیم تا تمام کردن مدرسه فاصله دارد. پسر عمویش به او می گوید که در شرکت ساختمانی پدرش کاری برای او سراغ دارد. دستمزد کار خوب است و حداقل شش ماه باید در آنجا بماند. حسن باید ترک تحصیل کند، اما در مقابل پول خوبی بدست می آورد. او چه باید بکند؟ عواقب احتمالی تصمیم او چه خواهد بود؟

8-  به یاد داشته باشیم برای اتخاذ یک تصمیم خوب ، افراد بویژه نوجوانان نیاز دارند قبل از هر چیز درباره تمایلات، ارزشها، باورها و هیجانات خود اطلاعاتی داشته باشند (خودآگاهی).

9-  یکی دیگر از مهارتهای پیش نیاز برای تصمیم گیری خوب ، مهارت انتخاب هدف است. به عبارت دیگر فردی که اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود را در کلیه شئونات زندگی مشخص کرده باشد ، راحت تر و مناسبتر تصمیم می گیرد.

10- همانطور که گفته شد بهتر است در تصمیم گیری از مشورت دیگران بهره بگیریم. بنابراین پیش نیاز مطلوب دیگر این است که شخص ، بویژه نوجوانان از مهارتهای ارتباط بین فردی برخوردار باشند.         

11- در تصمیم گیری های فوری و در موقعیتهای ویژه یا در زمانهای بحرانی ممکن است فرد به دلیل فشارها و تنش هایی که در روابط خود با دیگران با آن روبرو می شود  یا به دلیل شرایط محیطی، در تصمیم های خود لجبازی کرده و ضعیف ، غیر منطقی و عجولانه تصمیم گیری کند. بنابراین یکی دیگر از پیش نیازهای مناسب برای اتخاذ تصمیم ، ارتقاء مهارتهای مدیریت خود و هیجانات می باشد که به شخص کمک می نمایند تا هیجانات خود را کنترل کرده و منطقی تر تصمیم گیری نمایند.

12- مطالعه زندگی نامه انسانهای موفق در عرصه علم ، ادب ، اقتصاد و غیره می تواند زمینه را برای تصمیم گیری های مناسب در آینده هموارتر سازد.

در ادامه توجه شما را به دو مقاله جالب دربارة تصمیم‌گیری از مجله همشهری جوان جلب می‌کنم:

 

تصمیم بگیرید

 

فرزندان ناسازگار

 

مقدمه                                                                                                       

اکثر قریب به اتفاق زوج‌هایی که با پیوند زناشویی، زندگی مشترک خود را آغاز می‌کنند در رویاهای خود تصاویر زیبا و لذت بخشی از فرزند یا فرزندانی که قرار است در آینده داشته باشند را در ذهن ترسیم می‌کنند و در انتظار شکفته ‌شدن ثمرة زندگی زناشویی روزهای پر از امیدی را پشت سر می‌گذارند. بدون شک برای تعداد زیادی از والدین داشتن و پرورش فرزند، تجربه‌ای بالقوه لذت بخش و جذاب است، اما هستند مادران و پدرانی که با به دنیا آمدن و بزرگ شدن تدریجی فرزندشان ، کاخ آرزوها و امید‌های خود را سرنگون و تخریب شده می‌بینند. آنان اغلب رفتارهای ناسازگارانة فرزند خود را با صفاتی مثل لج‌باز، پرخاشگر، گستاخ، حاضرجواب، وروجک، قانون‌شکن، بهانه‌گیر، دروغگو، شلخته، بی‌اعتنا، عصبی و ... بیان می‌کنند.

غالباً زوج‌های جوان برای فرزندپروری آموزش ندیده‌اند و برای برخورد درست و سازنده با رفتارهای ناسازگارانه آمادگی ندارند. بنابراین عده‌ای از آنان به زور و تهدید متوسل شده و عده‌ای دیگر پرچم تسلیم را به فرزندان خود نشان می‌دهند، عده‌ای نیز با آزمایش و خطا تلاش می‌کنند تا روش‌های بهتری برای کنترل فرزندان خود پیدا کنند.

آنچه مسلم است این است که نمی‌توان ادعا کرد یک روش صحیح با فرمولی ثابت برای تربیت فرزندان وجود دارد. تفاوت‌های فردی و ویژگی‌های منحصر به فرد هر کدام از فرزندان لزوم اتخاذ روش‌های اختصاصی را نشان می‌دهد. با این همه به علت وجود نقاط مشترک بین تمام کودکان و نوجوانان می‌توان از راه‌کارهای ارایه شده توسط متخصصان بهره گرفت تا شرایط پرورش آرام و لذت‌بخش فرزندان، مهیا شود.

منظور از رفتارهای ناسازگار چیست؟

قبل از هر چیز بهتر است به درک مشترکی از رفتارهای ناسازگار برسیم. کودکان و نوجوانانی که رفتارهای ناسازگار از خود نشان می‌دهند غالباً چالشهای فراوانی را برای والدین خود به‌وجود می‌آورند. رفتارهایی از خود نشان می‌دهند که تأثیر منفی بر اطرافیانشان گذاشته و واکنش‌های ناخوشایند این افراد نیز متقابلاً به خودشان باز می‌گردد. درواقع با رفتار خود احساس بسیار بدی در طرف مقابل خود ایجاد می‌کنند، احساساتی مثل خشم، اضطراب، ترس، شرم و حتی حقارت و ضعف.

روان‌شناسان معمولاً رفتار‌های ناسازگار را در سه طبقه تقسیم‌بندی می‌کنند:

1-    اختلال بیش فعالی و کمبود توجه

2-    اختلال لجبازی و نافرمانی

3-    اختلال سلوک

گرچه شباهت‌های زیادی بین این سه طبقه وجود دارد، ولی ویژگی‌های متمایز کننده‌ای هم در آنها وجود دارد. ممکن است علایم هر سه طبقه در یک کودک دیده شود.

مشکل اصلی کودکان بیش‌فعال این است که نمی‌توانند رفتارشان را کنترل و تنظیم کنند. نمی‌توانند رفتاری هماهنگ و مناسب با محیط اطراف نشان دهند که با علامت‌هایی مثل کم توجهی، حواس‌پرتی، رفتارهای تکانشی و کمبود تمرکز در اموری که توجه و تلاش ذهنی بیشتری نیاز دارد همراه می‌باشد. در کارهایی که به آن علاقه داشته و ماهر باشند هیچ تفاوتی با همسالان خود ندارند، از آنجا که ذهنشان بیش از حد مشغول اطلاعات حسی است خیلی سریع حواسشان به محرک‌های محیطی جلب شده و از کار یا وظیفة اصلی خود (غالباً تکالیف مدرسه) باز می‌مانند. وسایلشان را گم می‌کنند، امور روزانة خود را فراموش می‌کنند، مرتب حرکت می‌کنند و نمی‌توانند آرام بگیرند، میان صحبت دیگران می‌پرند، طوری رفتار می‌کنند گویی نمی‌توانند با تأمل به ارزیابی یا پیش‌بینی حوادث و اندیشیدن به راه‌های مختلف برای حل مسایل و مشکلات بپردازند. بنابراین اعمالی از آنان مشاهده می‌کنیم که بدون فکر به عواقب آن صورت گرفته. نوبت را رعایت نمی‌کنند، ممکن است سریع از کوره در رفته و چیزی را بسوی کسی پرت کنند و رفتارهای جسورانه و خطرناکی از خود نشان دهند.

در اختلال لج‌بازی و نافرمانی رفتار‌های منفی و ناهنجار زیادی دیده می‌شود. سرپیچی از قوانین روزمره، قهر کردن و قشقرق راه انداختن، بحث و جدل با بزرگترها، آزار و مقصر دانستن دیگران و ناسزاگویی، از کوره در رفتن، زودرنجی، خشونت، کینه‌توزی و انتقام گرفتن از علایمی است که ممکن است این دسته از کودکان از خود نشان دهند.

کودکان مبتلا به اختلال سلوک معمولاً به حقوق دیگران تجاوز می‌کنند و ممکن است با رفتارهایی مثل قلدری و تهدید دیگران، نزاع و کتک‌کاری، استفاده از وسایلی مثل چاقو و ... ، سرقت، تخریب اموال دیگران، فرار از مدرسه و خانه، و غیره همراه است.

عوامل زیادی در ایجاد این اختلالات دخیل هستند. از عوامل زیستی و ارثی گرفته تا مشکلات محیطی و تربیتی. به عبارت دیگر تعدادی از آنان به علت مشکلات قبل از تولد، یا حین تولد و یا حتی بیماری‌های مهم زمان طفولیت ساختار عصبی زیستی تحریک‌پذیرتری نسبت به همسالان خود دارند و عده‌ای نیز به خاطر وجود پدر یا مادر ناسازگار، بیمار، و یا عدم وجود قانون منصفانه و قاطع در خانه ، چنین رفتارهایی از خود نشان می‌دهند. مشکلات مالی ، طلاق، اختلاف شدید بین والدین آشفتگی‌های روحی و روانی والدین و ... نیز می‌تواند در بروز این مشکلات نقش داشته باشند.

با رفتارهای ناسازگار چگونه برخورد کنیم؟

برای بهبود رفتارهای ناسازگار فرزندان روش‌های مفید و متنوعی توسط متخصصان ارایه شده که تلاش می‌کنیم به تعدادی از بهترین‌های آنها اشاره کنیم:

تحقیقات نشان داده اگر والدین برخی رفتارهای خود را تغییر دهند فرمانبری کودک بیشتر می‌شود.

اگر والدین خود تحت فشار‌های روانی ناشی از زندگی و کار هستند و نمی‌توانند رفتار و گفتار خود را کنترل کنند، بهتر است قبل از انجام هر گونه کاری در مورد فرزند خود، به فکر روشی برای کنترل فشار‌های خود باشند، و اگر به تنهایی از عهدة آن برنمی‌آیند، به یک روان‌شناس یا مشاور مراجعه کنند. البته گاهی نیز والدین افکار غلط و افراطی دربارة فرزند‌ خود دارند. مثلاً: فرزندم این کارها را می‌کند تا حرص مرا در بیاورد. یا: او باعث ایجاد تمام مشکلات ما در خانه است. چنین افکاری زمینه را برای بوجود آمدن احساسات بسیار بد نسبت به فرزند مهیا می‌کند و بالطبع بر رفتار آنان نیز تأثیر می‌گذارد. 

بهتر است والدین از ارایه دستورات مبهم ، کلی و تکراری اجتناب کنند. بجای اینکه بگویند: خودت را جمع و جور کن! به طور شفاف و مشخص بگویند که از او چه می‌خواهند: دوست دارم تا پنج دقیقة دیگر دفتر و کتابهات را از وسط اتاق جمع کنی و آنها را داخل کمد بگذاری.

 بجای سخن‌رانی و بحث و جدل، کوتاه و مؤثر و با لحنی محکم ولی در کمال آرامش به او گوش‌زد کنیم که رفتارش در ما چه احساسی بوجود آورده و چه تأثیری گذاشته است و اگر دست از این رفتار خود برندارد چه عاقبتی در انتظار اوست. نکتة مهم دربارة این عاقبت این است که باید شدنی و محدود باشد. مثلاً نگوییم: برای همیشه از این خانه خواهم رفت! چون نمی‌توانید برای همیشه از خانه بروید. یا نگوییم: دیگر حق نداری تلوزیون نگاه کنی! چون به هر حال بعد از مدتی که حالمان بهتر شد، احتمالاً از نظر خود برگشته و اجازه تماشای تلوزیون را به او می‌دهیم. پس بهتر است مثلاً بگوییم: امروز از دیدن برنامه کودک محروم هستی. یا: این هفته تو را به پارک نمی‌برم.

اگر دستور شما را انجام داد از تشویق او غافل نشویم. پاداش‌هایی مثل تهیه غذاهای مورد علاقة او، تحسین کلامی، به گردش بردن، اجازه استفاده از وسایل ورزشی یا اسباب بازی و استفاده از سیستم ژتون یا همان ستاره‌ها که با جمع کردن تعداد مشخصی از آنها می‌تواند به یک چیز مورد علاقه برسد. فقط فراموش نکنیم که به او بگوییم برای کدام رفتارش پاداش دریافت می‌کند.

نکتة دیگر این است والدین تصور می‌کنند کودکان قوانین خانه را می‌دانند، در حالیکه واقعیت چیزی دیگری است. بهتر است زمانی مناسب را برای تأمل دربارة تمام قوانینی که او از آنها سرپیچی کرده اختصاص دهیم. مثل بیرون ماندن از خانه تا دیروقت و غیره. بهتر است با کمک او لیستی از مهم‌ترین قوانین را به ترتیب اهمیت اولویت بندی کرده و روش انجام دقیق آنها و همچنین نوع تنبیه (محرومیت) برای انجام ندادنشان را مشخص کرده ، و با قاطعیت اجرا کنیم.

اگر فرزندمان زود خشمگین می‌شود و کنترل خود را از دست می‌دهد، بد نیست روش‌های مقابله با خشم و مدیریت آن را آموزش دهیم. یکی از دلایل اصلی عصبانیت و ناراحتی بسیاری از کودکان این است که نمی‌توانند احساسات خود را به درستی بیان کنند. می‌توان با کمک صورتکهای کارتونی انواع احساسات و نام صحیح آنها را آموزش داد.

علایم هشدار دهندة خشم را به فرزندان آموزش دهیم. برایش توضیح می‌دهیم که همه خشمگین می‌شوند، ولی بعضی سعی می‌کنند خشم خود را طوری مدیریت کنند که به خود و دیگران آسیب نزند. به همراه او لیستی از تمامی علام جسمانی، فکری و رفتاری که به ذهن می‌رسد را تهیه می‌کنیم. علایم جسمی مثل: افزایش ضربان قلب، سریع شدن تنفس، عرق کردن، سفت شدن عضلات، داغ شدن بدن و ... ، علایم فکری مثل: ازش متنفرم، می‌خواهم بزنمش، داره به من زور میگه و ... ، علایم رفتاری مثل: داد زدن، تهدید کردن، لرزیدن، لگد و کتک زدن، گریه کردن و غیره.

می‌توان روش‌های آرام سازی را آموزش داد، همانند: 1- نفس عمیق (یعنی دم عمیق و بازدم آهسته) 2- تجسم (یک تصویر آرامش بخش مثلاً شناور داخل یک قایق که به آرامی همراه اواج دریا تکان می‌خورد را تجسم کند یا تصور کند یک ساعت شنی است که عصبانیت مثل دانه‌های شن به آرامی از بدنش بیرون می‌روند) 3- روش آدم آهنی و عروسک پارچه‌ای (از او می‌خواهیم مثل یک آدم آهنی عضلات خود را سفت کند، بعد از 15 ثانیه او را وامی‌داریم تا عضلات خود را به مدت 15 ثانیه مثل یک عروسک پارچه‌ای شل کند) 4- حرف زدن‌های مثبت با خود بمنظور کسب آرامش (مثلاً با خود بگوید: ولش کن، بی‌خیال، خونسرد باش، نمی‌گذارم مرا عصبانی کند، نمی‌خواهد مرا برنجاند شاید برایش مشکلی پیش آمده و غیره) .

والدین بهتر است به یاد داشته باشند که از مهارت‌های ارتباطی مثل گوش دادن، ابراز وجود و قاطعیت، حل مسئله و تصمیم‌گیری استفاده کنند، چراکه بسیاری از ناسازگاری‌های کودکان به دلیل عدم مهارت والدین در اینگونه مهارت‌هاست (جهت کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید به بروشور‌های مربوطه مراجعه کنید).

گاهی با طرح سوالات جالب می‌توان به شکلی جذاب و غیر مستقیم، حل کردن مسائل و تفکر را به او آموزش داد، مثلاً از او بپرسیم:

پسری به نام آرمین مرتباً اشیاء خود را گم می‌کند و از این نظر معروف شده، کدامیک از موارد زیر را به او پیشنهاد می‌کنی؟

الف- اتاقش را مرتب کند و هر چیزی را در جای مشخصی بگذارد.

ب- چیزهای مهم راهمیشه با خودش نگه دارد.

ج کیفش را حداقل هفته‌ای یکبار مرتب کند.

د- یک جعبه کنار در  بگذارد و وسایل مدرسة خود را در آن قرار دهد.

نظریات دیگری که به ذهنت می‌رسد: ........................................................

آنچه مسلم است هیچ بچه‌ای برای آزار دادن والدین خود به دنیا نمی‌آید ، برخی کودکان فقط یاد نگرفته‌اند چگونه خود را به شما و دیگران نشان دهند و چگونه هیجانات خود را مدیریت کنند.

هوش هیجانی چیست؟

هوش هیجانی (EQ) به عنوان یکی از عوامل بسیار موثر در موفقیت فردی شناخته شده است.

هوش هیجانی یعنی توانایی مهار تمایلات عاطفی و هیجانی خود، درک خصوصی‌ترین احساسات دیگران، رفتار آرام و سنجیده در روابط انسانی و خلاصه همانطور که ارسطو گفته است:

مهارت نادر به حق عصبانی شدن در حد و اندازه معقول، در زمان مناسب، با دلیل موجه و به شیوه شایسته.

به عبارت دیگر فردی که از هوش هیجانی بالایی برخوردار است، به خوبی می‌تواند احساسات خود را مهار کند و آنها را به شکل مناسب بیان نماید.

چنین فردی به دلیل داشتن حس همدلی بالا و کنترل مناسب بر هیجانات خود در روابط بین فردی موفق‌تر است و در نتیجه از امکانات و موقعیت‌های بهتری در زندگی برخوردار می‌گردد.

مفهوم هوش هیجانی توسط گلمن در سال 1995 رواج یافت.

محقق دیگری به نام بار. آن در سال 1997 پرسشنامه‌ای را برای سنجش هوش هیجانی (EQ) تهیه کرد.

این پرسشنامه شامل 133 مورد و از نوع پرسشنامه خودسنجی بود.

در مجموع مورد‌های مطرح شده در پرسشنامه (EQ) پنج بعد اصلی را اندازه می‌گیرند که عبارتند از:

هوش درون فردی، هوش بین فردی، قابلیت انطباق، کنترل استرس و خلق عمومی.

هوش درون فردی به توانایی تشخیص و درک احساسات شخصی، بیان احساسات، عقاید و افکار و دفاع از حقوق فردی به شیوه‌ای غیرمخرب و رها بودن از وابستگی هیجانی اطلاق می‌شود.

هوش بین فردی به معنی توانایی همدلی یعنی آگاهی، درک و ارزیابی احساسات دیگران و همچنین ارتباط بین فردی به معنی ایجاد و حفظ روابط رضایت‌بخش دوطرفه (که شامل ابراز و دریافت محبت هستند) می‌باشد.

همچنین هوش بین فردی بالا به معنای مسئولیت‌پذیری اجتماعی بالا می‌باشد.

سازگاری و یا انطباق، شامل توانمندی‌های حل مساله، ارزیابی واقعیت و انعطاف‌پذیری است.

کنترل استرس توان تحمل وقایع ناخوشایند و شرایط استرس‌زا و همچنین مقاومت یا به تاخیر انداختن یک تکانه، سائق یا وسوسه برای عمل کردن می‌باشد.

خلق عمومی به معنای احساس رضایت از زندگی شخصی، لذت بردن از خود و دیگران و نگاه کردن به نیمه پرلیوان و همچنین حفظ نگرش مثبت در مقابله با دشواری‌های زندگی می‌باشد.

به طور کلی افرادی که EQ یا هوش هیجانی بالایی دارند، سطح بالایی از عاطفه مثبت و سطح پایینی از عاطفه منفی نشان می‌دهند. این افراد با وجدان و پذیرنده هستند، مشکلات احساسی کمتری دارند و در روابط بین فردی عملکرد بهتری دارند.

وراثت یا محیط کدامیک موثرند؟

بر خلاف IQ یا هوش‌بهر که بیشتر تحت تاثیر عوامل وراثتی است و در طول زندگی فرد ثابت می‌ماند ( البته گفته شده است می توان آن را به اندازه ایی بالا برد، رضا)، هوش هیجانی احتمالاً بیشتر تحت تاثیر شرایط محیطی است.

دانیال گلمن می‌گوید: قابلیت‌های تشکیل دهنده هوش هیجانی در مجموع توانایی‌های اکتسابی هستند اما از طرفی سنجش هوش هیجانی عملاً برخی از جنبه‌های شخصیت را مانند خوش‌بینی و استقامت در بر می‌گیرد، با توجه به اینکه در شکل‌گیری شخصیت هر دو عامل وراثت و محیط نقش دارند نمی‌توان نظر گلمن را درباره اکتسابی بودن هوش هیجانی تائید کرد.

به طور کلی در حال حاضر در مورد اینکه هوش هیجانی یک استعداد ارثی است و یا مجموعه‌ای از توانایی‌ها، قابلیت‌ها و مهارت‌های اکتسابی اتفاق نظر وجود ندارد.

به نظر می‌رسد این امکان وجود دارد که شخص با هوش هیجانی زیاد متولد شود اما در آغاز کودکی این توانمندی به گونه‌ای آسیب ببیند و منجر به کاهش هوش هیجانی شود.

همچنین ممکن است کودکی با هوش هیجانی کم متولد شود اما با الگوی پرورش صحیح هوش هیجانی وی افزایش یابد.

آسیب‌پذیری هوش هیجانی بالا، بسیار بیشتر از امکان پرورش و رشد هوش هیجانی کم است، به عبارتی دیگر هوش هیجانی تابع این اصل کلی است که نابود کردن همیشه آسان‌تر از پرورش دادن است.

تقسیم‌بندی افراد بر اساس IQ و EQ

جک بلوک روان‌شناس دانشگاه کالیفرنیا افراد را بر حسب جنسیت، IQ و EQ به چهار دسته تقسیم می‌کند:

مردانی با IQ بالا:

این مردان از روی توانایی‌های گسترده عقلانی‌شان مورد شناسایی قرار می‌گیرند چنین افرادی جاه‌طلب، منتقد، لجوج و دارای توانایی بالا در حل مسائل عقلانی می‌باشند. اما به دلیل هوش هیجانی پایین کمرو، فروتن و نازک نارنجی‌اند از روابط جنسی خود رضایت ندارند و از نظر احساسی سرد و بی‌عاطفه‌اند.

مردانی با EQ یا هوش هیجانی بالا:

چنین مردانی در روابط اجتماعی، متعادل، شاد و سرزنده‌اند. ظرفیت بالایی برای تعهد و سرسپردگی برای مردم یا اهداف خود دارند، مسئولیت‌پذیر، دلسوز و با ملاحظه‌اند. چنین افرادی با خود، دیگران و اجتماع احساس راحتی می‌کنند.

زنانی با IQ بالا:

از اعتماد به نفس خوبی برخوردارند و در بیان موضوعات عقلانی و اندیشه‌های خود فصاحت کافی دارند و دارای علایق روشنفکرانه زیادی هستند. آنها درون‌گرا، مستعدنگرانی، فکر و خیال و احساس گناه هستند، در ابراز خشم خود تامل می‌کنند و معمولاً آن را غیرمستقیم ابراز می‌کنند.

زنانی با EQ بالا:

این زنان دوست دارند احساساتشان را مستقیماً بیان کنند، راجع به خود مثبت فکر می‌کنند و مانند مردان هم گروه خود اجتماعی و گروه‌گرا هستند، شاد و آسوده خیال‌اند و به ندرت احساس نگرانی و گناه می‌کنند.

شکی نیست که برخورداری از هوش‌بهر بالا به تنهایی برای حل مسائل پیچیده زندگی اجتماعی کافی نیست. به عقیده جک بلوک فردی که از نظر هوش‌بهر بالا است اما فاقد هوش هیجانی کافی است، تقریباً کاریکاتوری از یک آدم خردمند است، او در قلمرو ذهن چیره دست بوده، اما در دنیای شخصی خویش ناتوان است. نکته قابل ذکر آن است که IQ و EQ را نمی‌توان به عنوان دو عامل ضدیکدیگر در نظر گرفت بلکه این دو عامل صرفاً با هم متفاوتند، اگر چه بسیاری ازما نیز هوش هیجانی را با تیزهوشی علمی اشتباه می‌گیریم، علی رغم عقیده رایج، افرادی که دارای هوش‌بهر بالا و هوش هیجانی بسیار ضعیف و یا برعکس باشند نادرند یعنی بسیاری از افراد از IQ و EQ بالا تواماً برخوردارند.

برای آزمایش هوش هیجانی خود بر روی لینک پایین کلیک کنید

http://ravanyar.com/Psycologyworld/emotional/emotional.asp

به امید فرداهای پر امید

هوش کودکان

 

   
هوش در کودکانchildren intelligence
همه جوامع برای مهارتها و رفتار های خاصی ارزش قائلند، مثلا در منطقه ای در جنوب افریقا برای شکار اهمیت زیادی قائلند ، جزیره نشینان جنوب اقیانوس آرام برای دریانوردی خوب ، ارزش زیادی قائلند، اینکه در هر جامعه ای از چه استعدادی تجلیل می شود بستگی دارد به اینکه آن جامعه برای بقا و تداوم خود چه نیاز هایی دارد . البنه این مسئله به اعتقادات مردم آن جامعه نیز بستگی دارد . حتی جوامعی که برای توانایی ذهنی ارزش زیادی قائلند استعدادهای هوشی یکسانی را تشویق نمی کنند.
چین پیش از انقلاب برای زبان نوشتاری ارزش زیادی قائل بود . سوفسطائیان آتن مهارت در نطق و بیان را تشویق می کردند . سرخپوستان گواتمالای جدید هوشیاری در استفاده از امکانات را تشویق می کنند . قرنهاست که از هنرمندان چینی به خاطر کپی کردن از شیوه استادان مسلم تقدیر شده است و از هنرمندان اروپایی به خاطر نو آوری و جدا شدن از کار های قبلی قدر دانی شده است.
از نظر غالب مردم هوش یعنی توانایی در سازش موفقیت آمیز با نیاز ها و خواسته های فرهنگ و محیطی که در آن زندگی می کنند . از آنجا که مهارتهای گوناگونی لازمه موفقیت و سازش یافتن در فرهنگ های مختلف است در فرهنگهایی که معیار های متفاوتی در باره موفقیت دارند . معرف هوش مهارتهای متفاوتی است . امریکای جدید بر تواناییهای هوشی در زبان و ریاضی تاکید دارد بنابراین کودکان و بزرگسالانی که این مهارتها را دارند با هوش شناخته می شوند.

نظریه های هوش
همه آزمون های هوش مثل هم نیستند و بعضی از تفاوتهای بین آنها ناشی از نظریه های مختلف هوشی است .هر چند که هوش یکی از قدیمی ترین مفاهیم روانشناسی است که به دقت زیاد مورد مطالعه قرار گرفته هنوز هم نظریه پردازان بر سر تعریف آن با هم توافق ندارند . برای مثال : آیا هوش توانایی یا کیفیت واحدی است یا مجموعه ای از مهارتها؟
یک توانایی یا چند توانایی
هوش را می توان توانشی بسیار کلی دانست . توانایی یادگیری مجموعهای از مهارتهای هوشی مختلف، در عین حال می توان آن را مجموعه ای از توانشهای نسبتا کلی ، مثل «مهارت کلامی » یا «مهارتهای عددی » یا مجموعه ای از استعدادهای خاص ، مثل توانایی در بخاطر سپردن اعداد و توانایی در واژه سازی دانست . بسیاری از روانشناسان که هوش را مطالعه می کنند برای مجموعه تواناییهای کودک در پردازش اطلاعات به نحو کارآ ، به یاد آوردن دانش بطور سریع و حل دقیق مسائل صرف نظر از مسئله ای که کودک با آن سرو کار دارد تکواژه ای ( مثل هوش ) بکار می برند. آنان معتقدند که هوش توانایی عمومی ای است که بسیاری از قلمروهای شناختی را در بر می گیرد.
بعضی دیگر معتقدند که تکواژه ای مثل هوش بر این حقیقت که تواناییهای کودک یکدست نیستند سرپوش می گذارد . تعداد قلیلی از کودکان در همه تکالیف شناختی ،بسیار خوب یا بسیار ضعیف هستند. بسیاری از پروفایل ها نا مساوی هستند.و کودکی که در یافتن تفاوتی جزئی بین دو شکل مهارت دارد ممکن است در درک معنای داستانی 200 کلمه ای یا به خاطر آوردن اصول ریاضی ضعیف باشد.
این موضوع که آیا توانایی هوش خصوصیتی کلی است که تکالیف و وضعیتهای زیادی را در بر گیرد و یا اینکه هر توانایی شناختی باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرد سالهاست که موضوع تحقیق روان شناسان بوده است . اخیرا در مورد بررسی جداگانه تواناییهای شناختی استدلاهای متقاعد کننده ای ارائه شده است.

افسانه هایی در باره هوش : هوش چه هست و چه نیست ؟

مردم عا می و بسیاری از متخصصان این رشته به هوشبهر خصوصیات غیر واقعی نسبت داده اند. بسیاری بر این تصورند که آزماینده از روزنه ای به ذهن نگاه می کند و در آنجا عددی را پیدا می کند که وراثت آن را از پیش تعیین کرده است ، در طول زندگی ثابت است و توانایی ذاتی شخص را نشان می دهد.هیچک یک از این حدسیات درست نیست . بهتر است پیش از آنکه به خود آزمون بپردازیم این حدسیات را بررسی کنیم تا تصور دقیقتر و درستری از مفهوم نمره هوشبهر به دست آوریم.
1_ آیا هوشبهر نمایانگر توانایی ذاتی است ؟
نمره هوشبهر مقدار مطلبی را که در باره موضوع خاصی می دانیم و چگونگی رشد مهارتهای خاصی را به هنگامی که آزمون انجام می شود ، اندازه گیری می کند .
نمره هوشبهر توانایی ذاتی را اندازه گیری نمی کند . آشکار است که نمره هوشبهر تحت تاثیر میزان آشنایی گذشته فرد با مهارتها و اطلاعاتی است که دانستن آن برای پاسخ دادن به آزمون لازم است . درست به همان نحو که عملکرد فرد در خواندن بستگی دارد به اینکه فرد در گذشته از این لحاظ چه تجربه داشته است ، عملکرد فرد در آزمون هوش هم بستگی دارد به اینکه شخص تا چه اندازه این امکان را داشته که واژگان ، ریاضی ، اطلاعات عمومی یا مهارتهای دیگر را بیاموزد یا حافظه اش را بکار اندازد . وراثت احتمالا در میزان سرعت یادگیری به کمک تجربه موثر است ولی البته عامل وراثت در مورد هر نوع دستیابی شناختی موثر است نه صرفا در هوشبهر.

2- آیا هوشبهر خصوصیات ثابتی است که در طول زندگی فرد ثابت می ماند ؟
نمره های آزمون هوشی از جمله با ثباترین خصوصیات انسان است که روانشناسان اندازه گیری می کنند ، ولی این بدان معنا نیست که که نمره های هوشی شخص در طول زندگیش ثابت می ماند . حتی پس از فقط چند هفته تا حدود 10 نمره بالا و پائین می رود و این به دلیل تغییراتی در انگیزش ، میزان دقت و خستگی مفرط است . پس از دو سالگی نمره های هوشی در طول زمان طولانی تری با ثبات می ماند . به این معنی که نمره ای در یک سن نمره های سنین بعدی را پیشگویی می کند.
تغییرات زیاد در هوشبهر معمولا با سلامت ، مسائل عاطفی ، خصوصیات شخصیتی کودک و متغییر های محیطی ارتباط دارد .در مطالعه ای ، کودکانی که هوشبهر آنها در دوران اولیه کودکی و اواسط آن افزایش یافته بود مستقل و اهل رقابت بودند و استعداد پیشقدم شدن داشتند . والدینشان موفقیت ذهنی را تشویق می کردند و در ارتباط با آنها صریح ولی منطقی بودند . بر عکس ، والدین کودکانی که هوشبهر آنها کاهش داشت به شدت فرزندانشان را تنبیه می کردند تا آنان را منظبط با آورند.
children intelligence
آیا هوش بهر بیشتر استعداد ها را اندازه می گیرند یا موفقیت را ؟

از آنجا که آزمون هوشی معمولا بیشتر برای پیش بینی عملکرد بعدی است تا اندازه گیری موفقیتها قبلی بعضی از مردم بین استعداد و موفقیت تمایز قائل شده اند . استعداد توانایی شخص است در یادگیری مهارتهای جدید یا توانایی یادگیری در موقعیت های بعدی . مثلا : « آزمون استعدادتحصیلی » که به دانش آموزاندبیرستانی می دهند برای پیش بینی عملکرد تحصیلی آنان در دانشکده است .

تفاوتهای فردی در کار کرد هوش
تفاوتهای فردی ای که در عملکرد افراد مختلف در آزمونهای هوشی دیده می شود در نتیجه کنش متقابل توارث و تجربه است .

تاثیرات محیطی در هوش
والدین با هوشتر رفتاری متفاوت از والدین کودکانی دارند که چندان با هوش نیستند ، نمی دانیم آیا در این میان رفتار والدین در کودک تاثیر گذاشته و یا رفتار والدین پاسخی است به ویژگیهای فرزندانشان ، مثلا : در امریکا مدت زمانی که والدین صرف کمک به تکالیف درسی فرزندانشان می کنند با موفقیت تحصیلی فرزندانشان همبستگی منفی دارد . یعنی دانش آموزان ضعیفتر کمک بیشتری می گیرند . آیا کمک والدین مانعی در موفقیت تحصیلی دانش آموزان ایجاد می کند؟ احتمالا نه . به احتمال زیاد دانش آموزان ضعیفتر بیشتر نیاز به کمک دارند.انگیزش هوشی ای که والدین فراهم می گنند مقیاس مستقیم تری برای پیشگویی همشبهر کودکان خواهد بود ، خواه این کودکان فرزند خوانده باشند خواه تنی .محیط های خانه با وجود مجله ، کتاب ، اسباب بازی هایی که انگیزش ایجاد می کنند و دخالت والدین می توان درجه بندی کرد .
شاخص خانگی نشان داد که مادران کودکانی که هوشبهر بالایی دارند با کودکان خود مهربانتر ، واکنش کلامی نشان می دهند و از تنبیه و محدود کردن فرزندان خود اجتناب می کنند . این کودکان برنامه روزانه پیش بینی شده ای داشتند ، مثلا : در ساعت معینی می خوابیدند و غذا می خوردند و در عین حال در طی روز امکانات زیادی برای سر گرمی داشتند ، امور خانه شان سر و سامانی داشت و وسائل لازم برای بازی داشتند.
یطور خلاصه این بررسی ها و سایر بررسی هانشان می دهد که اگر والدین گرم و با محبت باشند یا از لحاظ کلامی واکنش نشان دهند و محیطی منظم و پیش بینی شده همراه با امکانات متنوع برای کودکان فراهم باشد رشد هوشی افزایش می یابد . یکی از جنبه های محیط که ممکن است مانع کار کرد هوش باشد سر وصدا و بی نظمی زیاد است .

تفاوت های جنسیتی در عملکرد هوش
هوشبهر دختر ها در سالهای اولیه کمی بیشتر از هوشبهر پسرهاست . نمرات دختر ها در سالهای ابتدایی بهتر از پسر هاست ، البته این تفاوتها در دبیرستان و دانشگاه کاهش می یابد.زن و مرد به طور متوسط در قلمروهای هوشی مختلف الگوهای عملکرد متفاوتی دارند . زنان در آزمون های استاندارد شده توانایی کلامی ، خواندن ، گفتار روان و درک کلامی کمی بهتر از مردان هستند. در دوران ابتدایی پسر ودختر در ریاضی عملکرد یکسانی دارند ، ولی پسر ها در دبیرستان از لحاظ ریاضی بهتر از دختر ها هستند و به نحو بارزی در دانشگاه بهتر می شوند . مردها همچنین بطور متوسط درتکالیفی که مستلزم استدلال بینایی _ فضایی است بهتر از زنها هستند . الگوی موفقیت برای مردان و زنان متناسب با قالبهای فرهنگی موجود در در مورد رفتار مناسب زن یا مرد است . کودکان از همان اوایل کودکی می آموزند که خواندن ، هنر و مهارتهای کلامی قالبهای زنانه است مهارتهای مکانیکی ، ورزشی و ریاضی از لحاظ اجتماعی مردانه تلقی می شود . رفتار اجتماعی که پسر ها و دختر ها از خانواده ، مدرسه ، همسالان و رسانه های گروهی می آموزند احتمالا به رشد الگوهای مختلف هوشی در آنان کمک می کند و در موفقیتهای شغلی آنان در آینده تاثیر می گذارد . هر چند که بعضی از محققان کوشیده اند تا نشان دهند که تفاوتهای نورولوژیکی و ژنتیکی بین زن و مرد توجیه کننده تفاوت عملکرد آنان است ، هیچک از آنان نتوانسته اند تفاوتی را که بین زن و مرد از لحاظ تواناییهای تجسم فضایی ، ریاضی یا کلامی وجود دارد با عاملی فیزیولوژیکی توجیه کنند.

و خلاصه اینکه..
هوش عبارت است از توانایی یادگیری و انطباق با آنچه برای ادامه حیات در فرهنگی که در آن زندگی می کنیم لازم است . در جوامع مدرن غربی برای توانایی در به کار گیری زبان و نماد های ریاضی ارزش قایلند و برای تعریف هوش به این نوع مهارتها استناد می شود . بعضی از نظریه پردازان هوش را یک توانایی منحصر به فرد برای یاد گیری می دانند . بعضی دیگر معتقدند که افراد مختلف در زمینه های مختلف تواناییهای گوناگونی دارند . هر چند که بعد از شش سالگی هوشبهر نستبا ثابت است نمی توانیم از این موضوع به توانایی ذاتی شخص پی ببریم . این توانایی تحت تاثیر تجربه است و از بسیاری جهات شبیه نمره ای است که کودک در آزمون پیشرفت می گیرد . از همه مهمتر ، اینکه ، اگر کودکی در آزمون هوشی شکست خورد نمی توان چنین نتیجه گیری کرد که از عهده آن بر نمی آید .، صرفا می توان گفت آن را انجام نداده است .در محیط های خانوادگی که رشد ذهن تشویق می شود ، والدین با فرزندان خود محبت میکنند ، با آنان حرف می زنند و به نیاز کودک به جلب توجه پاسخ می دهند . اسباب بازی های محرک و امکان برای کشف و وارسی نیز به رشد شناختی کمک می کند . به طور متوسط ، تواناییهای دختر ها و پسر ها در بعضی از جنبه ها با هم فرق می کند . پسر ها در ریاضی و مجسم کردن روابط فضایی کمی بهتر از دختر ها هستند و دختر ها در مهارت های کلامی تا حدودی بهتر از پسر ها هستند .
اکثریت و خانوادهای طبقه متوسط در آزمون های هوشی عملکرد ضعیفتری دارند.کودکان طبقه متوسط با مواد آزمون های آشنایی بیشتری دارند و به نظر می رسد که کمتر دچار عدم اعتماد به نفس یا ترس از شکست هستند.
انگیزش برای موفقیت در خواندن ، ریاضی ، هنر ، موسیقی ، ورزش وسایر در عملکرد و وتلاش کودک تاثیر می گذارد . انگیزش موفقیت در رفتار موفقیت جویانه مانند پشتکار در انجان تکلیف و تلاش در جهت آموختن تکلیف جدید خود را نشان می دهد . چهار عامل که در انگیزش پیشرفت و تلاش در زمینه خاصی تاثیر می گذارد عبارتند از : ارزش دستیابی ( ارزشی که به کار درست نسبت داده می شود ) ، انتظار موفقیت ، علت یابی موفقیت یا شکست ، و معیار های عملکرد

مرجع و ماخذ :
Aiken : l. R.Anastasi .A .B
Child development and Personality by paul H .Mussen& Others sizth Edition

نقش تغذیه در سلامت چشم و بینایی

آیا خوردن هویج واقعاً برای بینایی مفید است یا والدین فقط برای اینکه فرزندانشان را تشویق به مصرف سبزیجات کنند این را می گویند؟ بررسی ها نشان داده اند که میزان ویتامین A موجود در یک هویج متوسط دو برابر مقدار توصیه شده مصرف روزانه است و این نشان می دهد که مصرف آن واقعاً مؤثر است. اگر شما هویج دوست ندارید نگران نباشید. مواد غذایی زیاد دیگری وجود دارند که حاوی مقادیر زیاد ویتامین A و دیگر مواد لازم برای سلامت چشم هستند. در این مقاله سعی خواهد شد ویتامین ها و دیگر ترکیبات مفید برای سلامتی چشم و همچنین مواد غذایی حاوی این ویتامین ها و ترکیبات معرفی شوند.

آنتی اکسیدان ها

ویتامین A و کاروتنوئیدها؛ آنتی اکسیدان های مفید برای چشم

آنتی اکسیدان ها مولکول هایی هستند که با خنثی کردن "رادیکال های آزاد" مانع اثر مخرب آنها بر سلول های بدن می شوند. رادیکال های آزاد ترکیباتی هستند که بر اثر واکنش های شیمیایی در داخل بدن تولید می شوند. تحقیقات نشان داده است که بعضی از آنتی کسیدان ها خطر ابتلا به بسیاری از بیماریها از جمله بیماریهای چشم شامل کاتاراکت و دژنراسیون ماکولا را کاهش می دهند.

ویتامین A آنتی اکسیدانی است که در مواد غذایی حیوانی نظیر جگر یا کره و مواد غذایی گیاهی حاوی کاروتنوئیدها وجود دارد. کاروتنوئیدها رنگدانه های قرمز و زردی هستند که در گیاهان و حیوانات وجود دارند. این مواد بعنوان آنتی اکسیدان عمل کرده و همچنین انواع خاصی از آنها (که شایعترینشان بتا-کاروتن است) به ویتامین A تبدیل می شود. بعضی از کاروتنوئیدهای دیگر نظیر لوتئین و زیگزانتین نیز مفید هستند.

ویتامین A مانع شب کوری می شود. کمبود ویتامین که سبب شب کوری شده باشد در صورت عدم درمان می تواند سبب گزروفتالمیا (خشکی چشم)، زخم های قرنیه و تورم پلک ها شود. خشکی چشم نیز در صورت عدم درمان می تواند سبب کوری شود. بد نیست بدانید که کمبود ویتامین A یکی از علل اصلی کوری در کشورهای در حال توسعه است. تحقیقات همچنین نشان داده است که ویتامین A مانع شکل گیری کاتاراکت شده و ممکن است در پیشگیری از کوری ناشی از دژنراسیون ماکولا نقش داشته باشد.

میزان لازم ویتامین A برای بدن در مردان بالاتر از 11 سال 1000RE و در زنان بالای 11 سال 800RE است (RE=Retinal Equivalent). ویتامین A با واحد بین المللی (International Unit) نیز سنجیده می شود. در مواد غذایی با منشاء گیاهی هر RE معادل 10 واحد بین المللی و در مواد غذایی با منشاء حیوانی هر RE معادل 3.3 واحد بین المللی است.

افراد سیگاری و افرادی که الکل مصرف می کنند باید ویتامین A بیشتری دریافت کنند زیرا توتون مانع جذب ویتامین A شده و الکل، ذخیره ویتامین A بدن را از بین می برد. در عین حال باید مراقب قرص های ویتامین حاوی بتا-کاروتن نیز بود. مطالعات نشان داده اند که این قرص ها شیوع سرطان ریه را در افراد سیگاری بالا می برند. در این موارد بهتر است ویتامین A مصرفی از مواد خوارکی تأمین شود. جدول زیر مواد غذایی غنی از ویتامین A و مقدار این ویتامین را در آنها نشان می دهد:

مواد غدایی سرشار از ویتامین A

ماده غذایی RE در 100 گرم RE در مصرف معمول
روغن کبد ماهی 30,003 4,080 (یک قاشق غذاخوری)
جگر سیاه 10,503 11,868 (113 گرم)
جگر مرغ 6,165 1,973 (1 عدد)
هویج 2,813 2,025 (1 عدد)
سیب زمینی شیرین (نوع خاصی از سیب زمینی) 2,006 2,668 (1 عدد)
کلم 890 596 (یک فنجان، خرد شده)
کدو 870 1,092 (یک فنجان، خرد شده)
فلفل دلمه ای قرمز 570 849 (یک فنجان، خرد شده)
انبه 389 806 (1 عدد)
طالبی 322 515 (یک فنجان، خرد شده)

مقادیر بالا در مورد مواد خام صدق می کند. پختن این مواد غذایی این مقادیر را تغییر می دهد زیرا گرما سبب تخریب ویتامین A و بتا-کاروتن موجود در مواد غذایی می شود. همچنین، در صورتیکه از مواد غذایی تازه استفاده نمی کند مواد یخزده بهتر از مواد کنسرو شده هستند.

لوتیئین و زنگزانتین؛ سبزیجات سبز و پربرگ

مطالعات مختلف نشان داده اند که لوتئین و زیگزانتین ممکن است در کاهش ریسک ابتلا به کاتاراکت مؤثر باشند. لوتئین و زیگزانتین ارتباط تنگاتنگی دارند: این دو ماده اغلب همراه با یکدیگر در سبزیجات و میوه جات یافت شده و بدن می تواند لوتئین را به زنگزانتین تبدیل کند. در حال حاضر هیچ مقدار مصرف روزانه ای برای این دو ماده مشخص نشده است ولی بهتر است روزانه مقداری مصرف شود زیرا بدن نمی تواند این دو ماده را بسازد. بهترین منبع تأمین این مواد سبزیجات سبز و پربرگ بویژه اسفناج است. کلم و سبزیجات سبز رنگ نیز منابع خوبی هستند. لوتئین و زیگزانتین را می توان در سبزیجات و میوه جات زرد و نارنجی رنگ نظیر ذرت نیز یافت. سبزیجات پخته مقادیر بیشتری لوتئین دارند زیرا پختن سبب شکسته شدن دیواره سلول ها و آزاد شدن لوتئین می شود.

ویتامین C و بیوفلاونوئیدها (Bioflavonoids)

هر چند این مقاله با ویتامین A شروع شد ولی این ویتامین تنها ماده غذایی مفید برای چشم نیست. یکی دیگر از مواد بسیار مفید برای بینایی ویتامین C است. همراه همیشگی ویتامین C، بیوفلاونوئید علاوه بر اینکه به ویتامین C در اثر گذاری کمک می کند خود نیز فوایدی دارد. مطالعات نشان داده اند که مقادیر بالای ویتامین C می تواند باعث کاهش خطر ابتلا به کاتاراکت شود. این ویتامین همچنین می تواند با کاهش فشار چشم مانع گلوکوم نیز شده و یا بیماری را در مبتلایان تسکین دهد.

میزان نیاز روزانه به ویتامین ث 60 میلیگرم در روز است. نکته قابل توجه این است که این مقدار باید بصورت روزانه مصرف شود زیرا بدن انسان نه تنها قادر نیست ویتامین ث بسازد بلکه نمی تواند آنرا بمدت طولانی ذخیره کند. سیگاریها، کسانیکه الکل مصرف می کنند و مبتلایان به دیابت باید مقادیر بیشتری مصرف کنند.

مرکبات، فلفل دلمه ای، میوه های گرمسیری، سیب زمینی و سبزیجات سبز و پر برگ منابع غنی ویتامین C هستند. جدول زیر مواد غذایی غنی از ویتامین C و مقدار این ویتامین را در آنها نشان می دهد:

مواد غدایی سرشار از ویتامین C

ماده غذایی میلیگرم در 100 گرم میلیگرم در مصرف معمول
فلفل دلمه ای قرمز 190 283 (یک فنجان، خرد شده)
کلم 120 80 (یک فنجان، خرد شده)
کلم بروکلی 93 82 (یک فنجان، خرد شده)
فلفل دلمه ای سبز 89 133 (یک فنجان، خرد شده)
توت فرنگی 57 86 (یک فنجان، نصف شده)
پرتقال 53 70 (1 عدد)
طالبی 42 68 (یک فنجان، خرد شده)
گریپ فروت 34 44 (نصف گریپ فروت)
انبه 28 57 (1 عدد)
تمشک 25 31 (یک فنجان)

مقادیر بالا در مورد مواد خام صدق می کند. پختن این مواد غذایی این مقادیر را تغییر می دهد زیرا گرما سبب کاهش ویتامین C موجود در مواد غذایی می شود. نور نیز سبب تخریب ویتامین C می شود از این رو بهتر است مثلا آب پرتقال در بسته بندی های پلاستیکی یا مقوایی خریداری شود تا شیشه های شفاف. همچنین، مواد غذایی تازه ویتامین C بیشتری دارند تا مواد غذایی یخزده یا کنسرو شده.

ویتامین E و مواد معدنی

مطالعات زیادی نشان داده اند که ویتامین E به پیشگیری از کاتاراکت کمک کرده و ممکن است در پیشگیری از دژنراسیون ماکولا نیز نقش داشته باشد. مقدار توصیه شده ویتامین E در مردان بالای 11 سال 10 میلیگرم و در زنان بالای 11 سال 8 میلیگرم است. در مورد ویتامین E نیز سیگار کشیدن نیاز به ویتامین E را زیاد می کند.

بهترین منبع ویتامین E آجیل است. جدول زیر مواد غذایی غنی از ویتامین E و مقدار این ویتامین را در آنها نشان می دهد:

مواد غدایی سرشار از ویتامین E

ماده غذایی میلیگرم در 100 گرم میلیگرم در مصرف معمول
تخمه آفتاب گردان 50 36 (نصف فنجان)
بادام 24 17 (نصف فنجان)
فندق 24 16 (نصف فنجان)
بادام زمینی 9 7 (نصف فنجان)
انبه 1 2 (1 عدد)

چشم به بعضی از مواد معدنی نیز نیاز دارد. برای مثال سلنیوم به جذب ویتامین E و ساخته شدن آنتی اکسیدان ها در بدن کمک می کند. غذاهای دریایی از جمله مواد غذایی حاوی مقادیر زیاد سلنیوم هستند. روی نیز به جذب ویتامین A کمک کرده و همچنین بخشی از یکی از آنزیم های بدن است که تعداد رادیکال های آزاد را کم می کند. مطالعات نشان داده اند که روی، چشم را در برابر دژنراسیون ماکولا و شب کوری محافظت می کند. روی در غذاهای دریایی، گندم و آجیل یافت می شود.

اسیدهای چرب ضروری

بسیاری از مردم نمی توانند باور کنند که چربی ها نیز برای سلامتی لازمند. اسیدهای چرب در واقع سنگ بنای چربی ها هستند و بعضی از آنها از این جهت "ضروری" خوانده می شوند که بدن نمی تواند آنها را بسازد و باید حتماً از طریق مواد غذایی تأمین شوند.

اسیدهای چرب ضروری چربی های اشباع نشده امگا-3 و امگا-6 را می سازند. امگا-3 اصلی آلفا-لینولنیک اسید است و مشتقات شامل ایکوزاپنتانوئیک اسید (Eicosapentaeonic Acid)، داکوزاهگزانوئیک اسید (Dacosahexaenoic Acid) و چند ترکیب دیگر است. امگا-6 اصلی نیز لینولئیک اسید است که مشتقات آن کارکردی در چشم و بینایی ندارند.

اسیدهای چرب ضروری در تکامل بینایی در نوزادان نقش دارند. کمبود این مواد (بویژه امگا-3) در بزرگسالان ممکن است سبب کاهش دید شود. مطالعات نشان داده اند که کمبود طولانی مدت ممکن است سبب تخریب شبکیه و ماکولا شود. بدن هر دو نوع اسید های چرب ضروری را به پروستاگلاندین ها تبدیل می کند که یکی از اثراتشان کمک به خروج مایع چشم و تنظیم فشار داخل چشم است.

مقدار توصیه شده مصرف اسیدهای چرب ضروری برای امگا-3، 0.65 گرم و برای امگا-6، 4.44 گرم است ولی بسیاری از محققین نسبت مصرف امگا-6 به امگا-3 را مهم می دانند. مقدار مناسب این نسبت 1 به 1 تا 4 به 1 است در حالیکه در بیشتر رژیم های غذایی این نسبت بسیار بیشتر از این است. بنابراین مقدار مصرف امگا-6 در مقایسه با امگا-3 در بسیاری از رژیم های غذایی باید کاهش یابد.

بهترین منبع تأمین امگا-3 ماهی است و مقدار توصیه شده مصرف 2 بار در هفته است. نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که روغن ماهی رادیکال های آزاد تولید می کند و به همین دلیل کسانیکه ماهی یا روغن ماهی زیاد مصرف می کنند باید به میزان کافی آنتی اکسیدان بویژه ویتامین E مصرف کنند.

نکته قابل توجه دیگر این است که بیشتر امگا-6 مصرفی از روغن نباتی حاصل می شود به همین دلیل استفاده از روغن مایع می تواند میزان امگا-6 مصرفی را تا حد زیادی کاهش دهد.

خلاصه

تحقیقات نشان داده است که آنتی اکسیدان ها خطر ابتلا به کاتاراکت و دژنراسیون ماکولا را کاهش می دهند. بعضی از آنتی اکسیدان ها فوائد دیگری نیز دارند: بطور مثال ویتامین A چشم را در برابر کوری محافظت کرده و ویتامین C ممکن است در جلوگیری یا تسکین گلوکوم نقش داشته باشد. همچنین اسید های چرب ضروری علائم خشکی چشم را کاهش داده و چشم را در مقابل تخریب ماکولا محافظت می کنند.

مواد غذایی زیر برای داشتن چشمی سالم توصیه می شوند:

  • ویتامین A: روغن کبد ماهی، جگر، هویج
  • لوتئین و زیگزانتین: اسفناج، کلم
  • ویتامین C: فلفل دلمه ای، کلم، توت فرنگی، پرتقال
  • بیوفلاونیدها: مرکبات، انگور
  • ویتامین E: تخمه آفتاب گردان، بادام، فندق
  • سلنیوم: آجیل، غذاهای دریایی
  • روی: صدف، گندم، آجیل
  • اسیدهای چرب: ماهی

بطور کلی شما باید مقادیر زیاد سبزیجات سبز و پر برگ و ماهی دو بار در هفته مصرف کنید تا چشمی سالم داشته باشید.

به نقل از بیمارستان چشم پزشکی نور