مشاوره خانواده - مشاوره تحصیلی

استفاده از مطالب و محتوا با حفظ حقوق مولف و درج آدرس وبلاگ بلامانع است

مشاوره خانواده - مشاوره تحصیلی

استفاده از مطالب و محتوا با حفظ حقوق مولف و درج آدرس وبلاگ بلامانع است

چرا بهزیستی روانی متولد شد ؟

از زمانهای بسیار دور، همیشه این سئوال مطرح بوده که چه چیزی باعث خوشبختی و بهزیستی می شود! هر یک از پژوهشگرانی که در این حیطه    به  کار پرداخته اند، عوامل و ابعاد خاصی، معرفی کرده اند که هر فردی که واجد این خصوصیات و ابعاد باشد، دارای نسبتی از بهزیستی روانی است. در این بخش سعی می گردد تبیینهای نظری گوناگون در این خصوص و نیز پژوهشهای صورت گرفته، بررسی شود.

در طول تاریخ، فلاسفه و رهبران مذهبی عقیده داشتند که داشتن عشق و معرفت و عدم دلبستگی به دنیا و متعلقات آن، عامل تکامل و بهزیستی است. معتقدین به اصل سودگرایی، مانند جرمی بنتهام ( 1948 ) اعتقاد داشتند که وجود خوشی و لذت، و عدم حضور درد در زندگی فرد، به بهزیستی می انجامد. به این ترتیب، می توان گفت که این دسته از افراد بر لذت هیجانی، روانی و جسمانی تاکید داشتند.

در اوایل قرن بیستم مطالعه در مورد بهزیستی شروع به شکل گیری کرد.

ویلیام جیمز پدر روانشناسی آمریکا، در مورد " ذهنیت سالم " در کتاب  " انواع تجارب مذهبی " مطالبی نوشت. او مشاهده کرد برخی از افراد در هر سنی، با وجود تمامی مشکلات و سختیهایی که در زندگی دارند، خود را به سوی خوشبختی سوق می دهند. اینها کسانی هستند که توجهشان را از بیماری، مرگ و کشت و کشتار و ناآرامیها، برگرفته و  به سوی مسائل دلپذیرتر و بهتر سوق می دهند. در نگاه اول این عقیده که می توان با وجود بیماری، بهزیستی روانی را تجربه کرد، قابل پذیرش نیست. با این حال ، مطالعات بسیاری نشان دادند که می توان تحت بدترین شرایط نیز بهزیستی روانی را تجربه کرد.

بسیاری از نظریات بیان شده در مخالفت با دیدگاه منفی فروید نسبت به روان انسان بود، فروید معتقد بود روان انسان مجموعه ای درهم و پیچیده از آشفتگیهای هیجانی و تعارضات و سائقهای غریزی است که انسان را به سمت لذایذ جنسی و پرخاشگری می کشاند. یونگ ( 1933) و فرنس      ( 1964)  در مخالفت با دیدگاه منفی فروید، تاکید بر یکپارچگی و هماهنگی خصوصیات خوب و بد انسانها، صفات مردانه و زنانه و ابراز وجود و توانایی آنها برای پذیرش چیزهای جدید داشت. عقیده محکم اریکسون مبنی بر رشد ایگو باعث اعتقاد به رشد مداوم فرد در طول زندگی شد. بهلر ( 1935 ) ، بیان داشت که انسان در طول زندگی به تکامل می رسد. الپورت ( 1968) نوعی بلوغ را مطرح کرد که شامل رشد فردی، داشتن روابط گرم با دیگران ، داشتن امنیت هیجانی و خودپنداره ای مبنی بر واقعیت می شد. مازلو ( 1968) خصوصیات و مشخصه های افراد خودشکوفا را مطرح کرد. جاهودا دریافت که سلامت روان چیزی فراتر از عدم وجود بیماری و اختلال است. او با این تبیین مشخصه های سلامت روان را نیز بر شمرد.

نظریه فرانکل :  نظریه فرانکل بر معناجویی افراد در زندگی تاکید دارد. او معتقد است، که رفتار انسانها نه بر پایه لذت گرایی نظریه روانکاوی فروید و نه بر پایه نظریه قدرت طلبی آدلر است، بلکه انسانها در زندگی به دنبال معنا و مفهومی برای زندگی خود می باشند. ( فرانکل ، 1995، 1958، 1959، 1966 ) اگر فردی نتواند معنایی در زندگی خویش بیابد، احساس پوچی به او دست می دهد و از زندگی ناامید می شود و ملالت و خستگی از زندگی تمام وجودش را فرا می گیرد. الزاما" این حس منجر به بیماری روانی نمی شود، بلکه پیش آگهی بدی برای ابتلا به این اختلالات است. بنابراین فرانکل بهزیستی را در یافتن معناو مفهوم در زندگی  می داند.

الگوی ویسینگ و وان دان:   ویسینگ ( 1988)، و وان دان ( 1994 ) به نقل از زنجانی طبسی ( 1383)، یک سازه بهزیستی، روانشناختی کلی را معرفی کردند که بوسیله " احساس انسجام و پیوستگی " در زندگی، تعادل عاطفی و رضایت کلی از زندگی، مشخص و اندازه گیری می شود. آنها تاکید می کنند که بهزیستی روانی، سازه ای چند بعدی یا چند وجهی است و این حیطه ها را در بر می گیرد:

عاطفه : در افراد بهزیست یا خوشبخت، احساس مثبت بر احساسات منفی غلبه دارد.

شناخت :  این افراد رضایت از زندگی را تجربه می کنند. به نظر آنها زندگی قابل درک و کنترل است. رفتار: افراد بهزیست، چالشهای زندگی را   می پذیرند و به کار و فعالیت علاقه دارند.

روابط بین فردی :  افراد بهزیست به دیگران اعتماد می کنند و از تعامل اجتماعی نیز برخوردارند.

نظریه ریف:  در طول دهه گذشته برای اولین بار تعریفی چند بعدی برای بهزیستی روانی ارائه شد. ( شکل 1-2 ) ( ردیف، 1989 ، 1985) شش مولفه در اینجا مطرح شد. تحقیقات بسیاری بر روی بهزیستی با توجه به این مدل انجام شد که برخی به بررسی تاثیر سن، جنسیت یا وضعیت اقتصادی- اجتماعی بر بهزیستی پرداختند و برخی دیگر بهزیستی را بعنوان عاملی متاثر از تجارب زندگی ( ازدواج ، بچه دار شدن و طلاق و... ) و یا تحولات زندگی و نیز چالشهای خاص ( داشتن والدین الکلیک، داشتن بچه عقب مانده ذهنی، پرستاری از همسر یا والدین بیمار ) مورد مطالعه قرار دادند. این مولفه ها عبارتند از :

پذیرش خود :  یکی از مولفه های کلیدی بهزیستی، داشتن نگرش مثبت در مورد خود است البته نه به معنای خودشیفتگی یا عزت نفس خیلی بالا و غیر معمول بلکه به معنای احترام به نفسی که بر اساس آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود باشد. بطوری که جانگ ( 1933) و رنز ( 1964 ) تاکید داشتند که آگاهی از کاستیهای خود و نیز پذیرش اشتباهات خویش، یکی از مشخصه های بسیار مهم داشتن شخصیتی کامل و تکامل یافته است. اریکسون ( 1959) بیان داشت که یکی از عوامل یکپارچگی خود، رسیدن به آرامش در عین وجود پیروزیها و شکستها و ناامیدیهای گذشته است. چنین خودپذیری بالایی براساس خودسنجی واقع بینانه، آگاهی از اشتباهات و محدودیتهای خود، و عشق نسبت به خود و دیگران، بنا شده است.

هدف و جهت گیری در زندگی :  توانایی پیدا کردن معنا و جهت گیری در زندگی، و داشتن هدف و دنبال کردن آنها، که تمامی اینها در تقابل با خوشبختی قرار دارند، از وجوه مهم بهزیستی هستند. اولین و روشن ترین نظریه در مورد هدفمند بودن دز زندگی را فرانکل ( 1992) داده است. فرانکل 3 سال بسیار سخت را در اردوگاه نازیها گذراند و در طول این سالها با داشتن اهداف خویش زنده ماند. دید او نسبت به ارتقاء سطح زندگی، اهداف و معنای زندگی آنقدر عمیق بوده که توانسته در سالهای پس از آزادیش، روشی از روان درمانی ( معنا درمانی ) را برای کمک به همنوعانش در یافتن معنایی در زندگی پیدا کند. با استفاده از این روش افراد می توانند در مقابل سختیها و رنجها پایداری و مقاومت کنند.

رشد شخصی :  یا توان شکوفا ساختن کلیه نیروها و استعدادهای خود. پرورش و بدست آوردن تواناییهای جدید که مستلزم روبرو شدن با شرایط سخت و مشکلات می باشد، زیرا روبرویی با این شرایط باعث می شود فرد نیروهای درونی خویش را بجوید و نیز تواناییهای جدید بدست آورد. چه زمانی بیشترین احتمال یافتن این نیروها می رود؟ زمانی که فرد تحت فشار است، این استعدادها مکررا" کشف می شوند و قدرت خود در تغییر شرایط را نشان می دهند. خودشکوفایی انسانها در طی چالشها و شرایط نامطلوب، بیانگر توانایی روانی انسان در کنار آمدن با مشکلات، تحمل بسیاری از مصیبتها و برگشت به حالت طبیعی پس از پشت سر گذاشتن آن و پیشرفت پس از گذر از موانع، می باشد.

تسلط بر محیط :  یکی دیگر از کلیدهای رسیدن به بهزیستی، تحت کنترل داشتن جهان پیرامون است. یعنی هر کسی باید بتواند تا حد زیادی بر زندگی و محیط اطرافش تسلط و احاطه داشته باشد و این کار در گرو این است که فرد محیطش را مطابق خصوصیات و نیازهای فردی خود شکل دهد و بتواند آن را به همان شکل نگه دارد. چنین تسلط و احاطه ای تنها با تلاشها و عملکرد خود فرد، و در متن کار، خانواده و زندگی اجتماعی او بدست می آید. داشتن کنترل در زندگی، چالشی است که انسان تا آخر عمر با آن روبروست. این جنبه از بهزیستی بر این نکته تاکید دارد که، برای ایجاد و حفظ محیط کاری و خانوادگی مطلوب هر شخصی، همواره به نیروی خلاقه او احتیاج است. چنین محیطی است که برای فرد و اطرافیانش بهترینها را به همراه دارد و زمانی که در چنین محیطی قرار داریم، متوجه می شویم که تسلط، قوی ترین نیرو و توانایی انسان است.

خود مختاری : به این معناست که فرد بتواند بر اساس معیارها و عقاید خویش عمل و زندگی کند، حتی اگر برخلاف عقاید و رسوم پذیرفته شده در جامعه باشد. جانگ ( 1933)، تاکید می کند که یک انسان کاملا" رشد یافته و خودشکوفا، کسی است رها از هرگونه قرارداد اجتماعی و سنن.   به نظر می رسد این وجه از بهزیستی کاملا" مفهوم فضیلت غربی را     می رساند که در آن فرد برای رسیدن به خودمختاری و انتخاب سبک زندگی براساس خواسته ها و دیدگاه شخصی و درونی خویش، کاملا" انزواطلب می شود و حتی برخی از ننگها را می پذیرد. بنابراین، فردی که چنین روشی را برای زندگی بر می گزیند، توانایی زندگی در تنهایی و    بی کسی را دارد. چنین طرز زندگی هم شجاعت و هم تنهایی را   می طلبد.

روابط مثبت با دیگران :  عبارت است از توانایی برقراری روابط نزدیک و صمیمی با دیگران و اشتیاق برای برقراری چنین رابطه ای و نیز عشق ورزیدن به دیگران. این جنبه اجتماعی- ارتباطی بهزیستی، در بر گیرنده بالا و پایین شدنهای روابط و تعاملات اجتماعی و بین فردی است. به این معنا که روابط می تواند از یک رابطه شدیدا" عاشقانه و صمیمی تا روابطی پر از مشکل و ناراحتی در نوسان باشد. تجزیه و تحلیل عمیق تر روابط صمیمانه، یا در حقیقت آمیخته ای از احساسات مثبت و منفی افراد نسبت به یکدیگر، است. چگونگی درهم آمیختن این دو احساس متضاد، چیزی است که ما برای درک بهتر عملکردهای فردی به دنبالش هستیم.

خلاصه اینکه، عدم وجود حوادث و احساسات نامطلوب نیست که عامل خوشبختی است، بلکه نحوه کنار آمدن با این مسائل ناگوار و چگونگی برخورد با آنهاست که تعیین کننده بهزیستی فرد است.

اگر بخواهیم این شش بعد بهزیستی روانی را بطور خلاصه در یکجا جمع کنیم، می توان گفت که : خوشبختی و خوشی از طریق رویارویی و مواجه با چالشهای زندگی، مشکلات و نیازها بدست می آید نه از طریق تفریح کردن و عدم داشتن هر گونه کشمکش و تعارض و نه با داشتن زندگی ای یکنواخت و بدون تغییر و پستی و بلندی، در حقیقت بهزیستی انسان در گرو تعامل و همراهی مقولات متضادی چون: درد و لذت، بلندپروازی و امیدواری در مقابل رنج و ناامیدی است.

در این تحقیق از بین کلیه تعاریف ارائه شده برای بهزیستی، به علت جامع تر بودن نظریه ریف نسبت به تعاریف دیگر، از این نظریه به عنوان مبنایی برای سنجش بهزیستی استفاده می شود.

عوامل موثر بر بهزیستی :

عوامل مختلفی بهزیستی را دستخوش تغییر می کنند. ویلسون( 1967) نشان داد که عوامل غیر شخصیتی، هم بهزیستی را تحت تاثیر قرار    می دهند. او گفت افراد خرسند افرادی جوان، سالم، تحصیل کرده، با درآمد بالا، برونگرا، خوش بین، بدون نگرانی، مذهبی، متاهل و با عزت نفس بالا، با روحیه و شاد، برخوردار از هوش سرشار و فروتن هستند. عواملی چون سن، درآمد و تحصیلات تاثیر چندانی بر بهزیستی ندارند.

7عادت مردمان موثر


چکیده
TRIZ به معنای تئوری حل مسئله به روش ابداعی است. گنریش آلتشولر برای اولین بار در سال 1946 این تئوری را با طرح این نظریه که قوانین عمومی برای نوآوری وجود دارند که پایه و اساس نوآوریهای خلاقانه هستند و به پیشرفت فناوری منجر می شوند. مورد بررسی قرار داد. با مجهزشدن به قوانین و الگو توسعه سیستم های این تکنیک، مردم می آموزند که چگونه می توان دست به خلاقیت و نوآوری زد، فرایند نوآوری را پیش بینی کرد و در مسیر آن گام برداشت.

کتاب هفت عادت مردمان موثر، نوشته استفان کاوی، یکی از مطرح ترین کتابهای منتشرشده در زمینه مدیریت و روان شناسی انسانهاست که نویسنده در آن به هفت عادت مردمان موثر اشاره کرده است که دارای یک سیر تحولی از رشد شخصی (سه عادت اول) تا کار گروهی، همکاری و ارتباطات (سه عادت دوم) و در نهایت دوباره سازی و یکپارچه کردن همه عادتها (عادت هفتم) هستند.

در این نوشته، سعی شده است برخی اصول و مفاهیم تئوری حل مسئله به روش ابداعی با هفت عادت ذکر شده در کتاب هفت عادت مردمان موثر مورد مقایسه تطبیقی قرار گیرد.

مقدمه
تئوری حل مسئله به روش ابداعی (THEORY OF INVENTIVE PROBLEM SOLVING = TIPS) و TRIZ سر واژه عبارتی به همین معنا در زبان روسی است. توسعه TRIZ از سال 1946 توسط گنریش آلتشولر (GENRISH ALTSHULLER) و همکارانش در شوروی سابق آغاز شد و در حال حاضر نیز در بسیاری از نقاط دنیا در حال فراگیری، به کارگیری و توسعه است.

پژوهش در مورد TRIZ، ابتدا با این نظریه شروع شد: قوانین عمومی برای نوآوری وجود دارند که پایه و اساس نوآوریهای خلاقانه هستند و به پیشرفت فناوری منجر می شوند. اگر این قوانین به درستی شناسایی، دسته بندی و کدگذاری شوند، می توانند به مردم بیاموزند که چگونه می توان فرایند نوآوری را پیش بینی کرد و هرچه بیشتر در مسیر آن گام برداشت. این تحقیقات در مقاطع و سطوح مختلفی طی 50 سال صورت پذیرفت. بیش از دو میلیون سند اختراع(PATENT) بررسی و طبقه بندی شد و سپس به منظور تحلیل آنها و شناسایی قوانین نوآوری و سطح بندی مسایل و اختراعات، مورد مطالعه قرار گرفت. سه نتیجه اصلی این پژوهشها، به قرار زیراست:

1 - مسایل و راه حلهای آنها، در صنایع و علوم مختلف تکرار می شوند؛
2 - الگوهای تکامل فنی، در صنایع و علوم گوناگون تکرارپذیرند؛
3 - نوآوریها و اختراعات انجام شده در یک حوزه علمی، بر دیگر عرصه ها و زمینه های دانش تاثیر می گذارند.
در به کارگیری این تئوری، هرسه یافته برای ایجاد و توسعه یک محصول، خدمت یا سیستم به کار گرفته می شوند.
شرکتهای بزرگ و کوچک بسیاری از TRIZ استفاده می کنند. این شرکتها، این تئوری را در سطوح مختلفی مانند حل مسایل واقعی، مشکلات روزمره و عملیاتی و پیش بینی و تصمیم گیری درباره جهت گیریهای آینده فناوری به کار می گیرند. این تئوری در شرکتهایی چون فورد، زیراکس، هوندا، موتورولا، زیمنس، فیلیپس، ال جی، سامسونگ، میتسوبیشی، کداک، فوجی فیلم، سونی و صدها کمپانی دیگر، در حال اجراست.
باتوجه به نوپابودن این تئوری در ایران، مقاله زیر به منظور آشنایی با گستره آن از طریق موضوعی آشناتر انتخاب شده است. در این نوشته، برخی از اصول و مفاهیم TRIZ با کتاب مدیریتی هفت عادت مردمان موثر مورد مقایسه تطبیقی قرار گرفته است.

در تئوری حل مسئله به روش ابداعی قوانین و الگوهایی برای توسعه سیستم ها، معرفی می شود. یکی از مهمترین این قانونها، قانون بروز تضادها است. بررسی و تحلیل این قانون به تعریف 39 پارامتر مهندسی و 40 اصل نوآوری منجر می شود. هر نوع تضاد موجود در سیستم‌‌ها‌ و مسایل، ناشی از تقابل دو یا چند پارامتر از این 39 پارامتر است. راه حل غلبه بر تضاد رخ داده نیز،‌ به کارگیری اصول پیشنهادی ذکر شده در ماتریسی 39 .39*موسوم به ماتریس تضادها است. TRIZ برای مسایل مدیریتی نیز 31 پارامتر و 40 استراتژی خلاق را معرفی می کند و برای حل مسایل مدیریتی از ماتریس 31F،31موسوم به ماتریس(WIN-WIN) برنده - برنده بهره می گیرد.

سیر تحول 7 عادت
کتاب هفت عادت مردمان موثر، نوشته استفان کاوی یکی از کتابهای بدون تاریخ مصرف و همیشه قــــابل استفاده در زمینه روان شناسی انسانها است. در فاصله کوتاهی پس از انتشار اولین چاپ این کتاب در سال 1989، میلونها نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته است. به منظور مطابقت دادن مفاهیمTRIZ با آنچه در این کتاب ارزشمند آمده است، آن را مــورد مطالعه و بازخوانی قرار داده ایم.

اغلب TRIZیک رویکرد بسیار فنی برای حل مسایل به نظر می آید و به همین دلیل نیز در قیاس با روابط ملموس انسانی، موثر تصور می شود.
اگرچه حقیقت این است که مطابقت ها و مشترکات بسیاری بین رویکردهای تشریح شده هفت عادت وTRIZ وجود دارد. در زیر، برخی از اشتراکات این دو را مورد بررسی قرار می دهد.

هفت عادت مردمان موثر، برگرفته از کتاب استفان کاوی، به قرار زیرند:
عامل بودن؛
شروع از پایان درذهن؛
نخست به اولین ها پرداختن؛
برنده - برنده اندیشیدن؛
اول فهمیدن و سپس فهماندن؛
هم افزایی (سینرژی)؛
اره تیزکردن (پیشرفت مستمر و فرایندهای پیشرفت).
در این کتاب، هفت عادت یک سیر تحولی را از رشد شخصی (سه عادت اول) تا کار گروهی/ همکاری / ارتباطات (سه عادت بعد) به دوباره سازی همه عادات (عادت هفت) طی می کنند.
در زیر، هریک از این عادتها را مبتنی بر ارتباطشان با این تئوری بررسی می کنیم.
1 - عامل بودن: نخستین عادت، توجه به حق انتخاب است. مهمترین ایده پنهان پشت این عادت این است که در یک شرایط مشخص، چه آن را خوشایند فرض کنیم چه ناخوشایند و طردشده در نظرش بگیریم، ما اجازه انتخاب داریم که چطور با موضوع برخورد کرده و به آن بپردازیم. اگر کسی در خیابان یک بزرگراه به یکباره جلو ما بپیچد، احساس عصبانیت نسبت به شخص خاطی در ما برانگیخته می شود. اما توجه داشته باشیم که این واکنش، خود یک انتخاب است. به استناد کتاب، واکنش بسیار موثرتر، گزینش واکنــش مخالف و بروز عکس العملی برخلاف عادت یا احساس طبیعی است. بااین رویکرد ما می توانیم نسبت به هرچیز منفی، محرکی مثبت نشان دهیم و زندگی شادتر و پرثمرتری داشته باشیم.

صرف کردن انرژی برای عصبانیت، اگر توان غلبه برشرایط و نفوذ بر جایگاه غالب را نداشته باشیم، حرکتی پوچ و بیهـوده است. حلقه های نگرانی و حلقه های نفوذ یکی از تصویرهای مفید است (شکل 1).


درون حلقه نفوذ، چیزهایی است که ما توانایی تغییر آنها را داریم. درون حلقه نگرانی چیزهایی است که باید نگرانشان باشیم، اما قدرت نفوذ و غلبه بر آنها را نداریم، مثل آن راننده ای که راه ما را می بندد. عامل بـــودن، می گوید که وقتمان را در حلقه نگرانیها تلف نکنیم و به جای آن حلقه نفوذمان را بشناسیم و آن را توسعه بدهیم.

اصل شماره 22 TRIZ، تبدیل ضرر به سود، در‌برگیرنده مفهوم عادت عامل بودن است. همچنین مفهوم توفیق اجباری و استفاده از منابع را نیز می توانیم برای این عادت عنوان کنیم.

اصل 22. تبدیل ضرر به سود: 1 - احراز یک اثر مثبت با به کارگیری اثر زیان بار یا عامل زیان بار محیطی؛
2 - از میان برداشتن یک عامل زیانبار توسط عامل زیان بار دیگر؛ 3 - خروج از حالت ضرر باافزایش درجه زیان باری.
2 - شروع از پایان، در ذهن: عادت دوم ما را تمرین می دهد تا پیش بینی کنیم که آینده موضوع موردنظرمان چگونه خواهد بود و یادآور این ضرب المثل قدیمی است که اگر نمی دانید کجا می خواهید بروید، همه راهها شما را به مقصد می رساند«. شروع ذهنی از پایان می گوید که آنچه می خواهید بدان برسید را تجسم کنید. ایده ادوارد دوبونو و آنچه که درTRIZ آن را با عنوانIFR (نتیجه نهایی ایده ال) می شناسیم نیز از آنجا که با حرکت به سوی عقب از آینده تا به امروز ما را به مقصد راهنمایی می کند، بسیار به این عادت شباهت دارد. چیزی که با کمک نتیجه نهایی ایده ال به آن معنا می بخشیم با تمام مزایا و ویژگیها، مثبت و بدون هرگونه عیب یا ضرری همان چیزی است که استفان کاوی در تشریح عادت دوم در کتاب خود بیان داشته است.

تعریف IFR (نتیجه نهایی ایده آل): برای انجام یک کارکرد خاص، سیستم های متفاوتی وجود دارد ولی از میان تمام سیستم هایی که کارکرد مورد نظر را انجام می دهند، سیستمی بهتر است که به کمترین منابع برای ساخت، عملیات و نگهداری نیاز داشته باشد.

سیستم ایده آل سیستمی است که هیچ گونه وجود فیزیکی نداشته باشد اما کارکرد اصلی خود را انجام دهد.
3 - نخست به اولین ها پرداختن: عادت سوم به طور مشخص به روشها و راههای رسیدن به تجسم تعریف شده در عادت دوم پرداخته است. به این ترتیب که به سمت عمل کردن گام بر می داریم. در نگاه اول، این عادت با تئوری حل مسئله به روش ابداعی ارتباط قوی ندارد اما ماتریس معروف اهمیت - اضطرار که در کتاب کاوی تشریح شده است، بسیار به TRIZ نزدیک است. ایده اصلی این عادت، پرداختن و تمرکز بر موارد مهم و خصوصاً موارد غیراضطراری است.

TRIZهنگامی که به حرکتها و جابه جائیهای غیرقابل شمارش در مسیر رسیدن به نتیجه نهایی ایده ال می پردازد، بسیار قوی می نماید. به عبارت دیگر این تئوری به ما در تشخیص و تمیز دادن بین نسبتاً خوبها و خوبها و تشخیص مهم اما غیراضطراری کمک می کند.

برخی از روشهای رسیــــدن به بهترین راه حل در این تئوری، مانند افـزایش درجه ایده الی، رفع تضادها، استفاده از منابع موجود بدون افزودن منبع جدید، به ما کمک می کنند تا تشخیص دهیم کدام راه حل قوی تر و ثمربخش تر از بقیه است.

4 - برنده - برنده اندیشیدن: از منظر یک عادت فردی مرتبط با دیگران، عادت برنده - برنده اندیشیدن بسیار بهTRIZ نزدیک است.
مردمان موثر، تفکر برنده - برنده دارند؛ همان طور که این تئوری به ما کمک می کند تا به وسیله روشهای نظام یافته به راه حل برنده - برنده دست یابیم. دو چیزی که بسیار به یکدیگر نزدیک و متصل هستند.
به عنوان مثال، مذاکره بین دو نماینده از دو سازمان را تصور کنید. تصور مرسوم آن است که دو فرد مقابل هم و در دوســـــــوی میز می نشینند و به گفت وگو می پردازند. این در حالی است که در یک مذاکره با منطق بـــــرنده - برنده، هردو طرف به یک سمت میز می آیند و با نشستن در کنار هم، فارغ از دغدغه اینکه صرفاً هریک چه منافعی از دیگری عایدش خواهد شد، به افق گسترده دنیای امکان پذیرها و منــــافع ناشی از همراهی یکدیگر می اندیشند.

5 - اول فهمیدن و سپس فهماندن : اول در پی فهمیدن باشید، سپس سعی کنید بفهمانید. این کار به نظر ساده می نماید اما در عمل دشوار است. اصل شماره 13TRIZ (معکوس کردن) تمرین مناسبی برای پیاده سازی این عادت است. پیوند محکم تر این عادت با TRIZ از طریق ابزارهای نقشه ادراک (PERCEPTION MAPPING) و 9 پنجره (9 SCREEN) یا اپراتور سیستمی قابل ادراک است.

عادت پنجم می گوید که پیش از توجه به دیدگاه خودمان، به موضوع از دید دیگران نیز بنگریم.

اصل 13 . معکوس کردن : 1 - به جای اقدام مستقیمی که مسئله دیکته می کند، اقدام عکس آن را انجام دهید؛
2 - قسمت مورد نظر شیء را متحرک سازید؛ محیط خارجی شیء متحرک را تغییر دهید و بخش متحرک را ثابت و بخش ثابت را متحرک کنید؛ 3 - شیء را وارونه کنید.
6 - هم افزایی: عادت هم افزایی، علاقه مندی به مفهوم ارزشمندتر بودن جمع از مجموع ارزشهای هریک از اجزای تشکیل دهنده آن است. متاسفانه امروزه هم افزایی به یک واژه کلیشه ای تبدیل شده است.
ایده دستیابی به منابعی که پیش از این به آن دست یافته نشده است، زمانی که ما دو گروه متفاوت را در کنار هم قرار می دهیم خوشبختانه هنوز یک روش موثر و کارآمد در دستیابی به راه حلهای قدرتمند است. ارتباط اصلی این عادت با TRIZ استفاده از اصول 5و6 آن است.
در کتاب استفان کاوی، عادت ششم به کارگیری توام پنج عادت پیشین است. بنابراین، این عادت به تنهایی شامل تمام اجزای آنها نیز می شود. از دیدگاه این تئوری، این عادت نمایانگر اهمیت ادغام کردن سیستم ها براساس اصلهای 5 و 6 TRIZ وقانون حرکت از یک سیستم تکی، به دوتایی و چندتایی به منظور دستیابی به راه حلهای موثر و مفیدتر است.
اصل 5 . یکپارچه کردن: 1 - اجسام مشابه یا اجسامی راکه برای انجام عملکردهای پیاپی در نظر گرفته شده اند، به صورت مکانی با هم ترکیب کنید؛
2 - عملکردهای مشابه یا پیاپی را به صورت زمانی با یکدیگر ترکیب سازید. اصل 6 . جامعیت یا عمومیت دادن: به منظور رفع نیاز به چند جسم، یک جسم می تواند عملکردهای چندگانه ای داشته باشد.
قانون حرکت از یک سیستم تکی به دوتایی و چندتایی: یک سیستم فنی در طول عمر خود، برای کسب خواص مثبت بیشتر با یک سیستم فنی دیگر و یا چندسیستم فنی دیگر ترکیب شده و سیستم جدیدی ایجاد می گردد و سپس در مرحله مشخصی از رشد، سیستم فنی بزرگ شده به یک سیستم فنی فشرده با حفظ تمام خواص مثبت کسب شده قبلی، تبدیل می گردد

7 - اره تیزکردن: عادت اره تیزکنی، به مـــــا می گوید که در مقایسه سفر با مقصد، اهمیت سفرکردن را بدانیم. مردمان موثر براساس این عادت، مردمانی هستند که به طور مداوم بازنگری و نوسازی آنچه را انجام می دهند و روش آن را مدنظر قرار می دهند. پیوند اصلی این عادت باTRIZ طبیعت چرخه ای فرایند حل مسئله است. به عنوان مثال، ایده زنجیره تضاد بیانگر ظهور مداوم تضادها و راه حلهای برطرف کردن آنها به عنوان ابزار اولیه پیشرفت سیستم است. عادت اره تیزکردن در مقایسه با TRIZ همانند استفاده از ایده زنجیره تضادها در فرایند حل مسئله است.


به کارگیری همه عادتها
اگر تئوری روش ابداعی حل مسئله را عصاره بهترین روشها فرض کنیم، در این صورت تمام مزایای هفت عادت نیز باید در آن موجود باشد، یا آنکه باید در این فلسفه یا متد، یکجا جمع شده باشد. به عبارت دیگر، همه آنچه در هفت عادت مردمان موثر شرح داده شده است. ما به ازایی این تئوری دارد. برای جمع بندی بحث، در جدول شماره یک به مطابقت هفت عادت وTRIZ پرداخته شده است:

نتیجه گیری
آن چنــــان که از مطالب بالا برمی آید، می توان هریک از هفت عادت ذکر شده را به طور معادل بااستفاده از یک و یا چنداصل و یا قانون مطرح شده توسطTRIZ تعریف کرده و آنها را در حل مسایل و پیش بینی آینده به کار گرفت. به عبارت دیگر، هرآنچه که از آن به عنوان عادات مردمان موثر یاد شده است، معادلی در ایــــــن تئوری دارد که این خود می تواند گواهی بر جامعیت این فلسفه و متدولوژی و توانائیهای گسترده آن در سطوح و زمینه های مختلف باشد.

منابع و ماخذ
1 - خبرنامه شرکت CREAX ، اکتبر 2001؛
2 - جزوه آموزشی کارگاه سطح یک TRIZ، موسسه مطالعات نوآوری و فناوری ایران، 1382؛
3 - کتاب الگوریتم نوآوری، ترجمه و تالیف دکتر محمد حسین سلیمی، مهندس حسین ایران منش، مهندس حمیدرضا شهابی حقیقی، موسسه مطالعات نوآوری و فناوری ایران، 1381؛
4 - WWW.TRIZ-JOURNAL.COM.
5 - D.MANN, S.DEWOLF, TRIZ COMPANION, CREAX PUBLISHING, 2002.
محمود کریمی : کارشناس ارشد مهندسی صنایع از دانشگاه علم و صنعت ایران سیده نونا میرخانی: کارشناس مهندسی صنایع از دانشگاه الزهرا