مشاوره خانواده - مشاوره تحصیلی

استفاده از مطالب و محتوا با حفظ حقوق مولف و درج آدرس وبلاگ بلامانع است

مشاوره خانواده - مشاوره تحصیلی

استفاده از مطالب و محتوا با حفظ حقوق مولف و درج آدرس وبلاگ بلامانع است

درمان مبتنی بر ارتباط محاوره ایی

تاریخچه ی تحول فکر برن

تحلیل ساختی محاوره ایی، نظریه ایی منظم و هماهنگ درباره ی شخصیت و پویایی های اجتماعی ارایه میدهد که از تجربه ی بالینی و شکلی از درمان عقلانی و عمل گرا استنتاج شده است. این نوع درمان به کار اکثریت عظیمی از بیماران روانی می آید، به سهولت بوسیله ی آنان درک می شود و به طور طبیعی با وضع آنان تطبیق پیدا می کند. این روش تلاشی بود برای از بین بردن معایبی که بر شیوه های قبلی درمان بود چون این روش میتواند توانایی بیمار را در تحمل و کنترل اضطراب هایش به سرعت افزایش دهد و روند عملکرد مرضی او را محدود کند. این نظریه فکر جدیدی نیست بلکه در گذشته های بسیار دور ریشه داشته است.


انسان همواره می خواسته که به چگونگی روابطش با خود و دیگران پی ببرد و پویاییهای آن را شناسایی کند. اعتقاد به دو بعد خوب و بد در انسان و کشمکش بین آنها از گذشته های دور وجود داشته است. این اعتقاد به ماهیت دو بعدی انسان در آثار مربوط به روان شناسی تاثیر گذاشته است و حتی به صورت های متنوع تری تبیین شده است. از این رو دیدگاه اجزا نگرانه ی برن را شاید بتوان تداوم و توسعه ی اعتقادات اولیه دانست. همانطور که میدانیم فروید شخصیت را به سه جز نهاد، خود و فرا خود تقسیم کرده است و بر اساس آن رفتار انسان را توجیه میکند. برن در آغاز از شیوه ی روانکاوی استفاده کرد ولی بعد از مدتی از ان کناره گرفت و توجیه خاص خود را از رفتار بیان کرد. در واقع شیوه ی برن سازشی است بین روانکاوی و تحلیل روابط متقابل، بدین معنی که او روانکاوی را به منزله ی هسته و روش تحلیل روابط مطقابل را به منزله ی سیب می داند این تعبیر بدین معنی است که هسته ساده تر و راحت تر در داخل سیب قرار می گیرد تا سیب داخل هسته.

آدلر در نظام روانشناسی خویش ، به مفاهیم عقده ی حقارت ، برتری طلبی و شیوه ی زندگی معتقد بود و برن می گوید که از نظریات آدلر در تدوین شیوه ی روان درمانی خود ستفاده کرده است مهم ترین جنبه ی تشابه این دو نظریه در مفهوم "شیوه ی زندگی" آدلر با "قصه ی زندگی" بیان شده به وسیله ی برن می باشد. "شیوه ی زندگی" مفهومی است که علاوه بر هدفهای زندگی شامل اعتقادات فرد درباره ی خود و جهان پیرامونش نیز می باشد، و فرد را در رسیدن به هدفهای تخیل اش یاری می دهد. "قصه ی زندگی " به معنی طرح زندگی است و نشان دهنده ی مهمترین حوادثی است که برای فرد اتفاق خواهد افتاد و اساس و پایه ی آن در دوران اولیه ی زندگی فرد قرار دارد.

 

برن اولین مرحله ی کارش را تدوین نظریه اش با درمان های گروهی در جنگ جهانی دوم با سربازان الکلی شروع کرد. سپس در سال 1945 تا 1946 ، کار گروهی اش را در بیمارستان عمومی شهر بریگهام ، ایالات یوتا ادامه داد. تحلیل ساختی در پاییز 1954 بعد از چند سالی که از تکامل مقدماتی آن گذشته بود ، با قدری نظم بوسیله ی برن برای اولین بار مورد استفاده قرار گرفت.او در سال 1957 مقاله ایی با عنوان "سه حالت من" در مقاله ی روان درمانی آمریکا به چاپ رسانید، و در همین سال مقاله ایی دیگر را تحت عنوان "تجزیه و تحلیل ارتباط محاوره ایی: شیوه ی گروه درمانی جدید و موثر" در کنفرانسی در لوس آنجلس ارایه داد. در سال 1961 اولین کتاب برن با عنوان تحلیل ارتباط محاوره ایی در روان درمانی به چاپ رسید.

مفاهیم بنیادی نظریه برن

الف) نظریه شخصیت

دیدگاه برن درباره شخصیت یک دیدگاه اجزا نگرانه و چندگانه است. برن به سه نوع حالت نفسانی اعتقاد دارد که عبارتند از روان بیرونی٬ روان نو و روان باستانی. روان بیرونی به شیوه ای تقلیدی و قضاوتی شکل می گیرد و درصدد است که مجموعه هایی از معیارها و ملاکهای اکتسابی را به اجرا درآورد. روان نو عمدتا به تبدیل محرکها به مجموعه اطلاعات تمایل دارد  و نیز به پردازش و بایگانی این اطلاعات بر اساس تجربیات قبلی علاقه مند است. روان باستانی تمایل دارد که بر اساس تفکر مبرا از منطق و ادراکهایی که به طور ضعیفی از هم متمایز و یا تحریف شده اند٬ به طور ناگهانی و ناآگاهانه تری٬ واکنش نشان دهد.

برن تجلیات این سه حالت نفسانی را تحت عنوان "حالتهای من" معرفی می کند. حالتهای من سه گانه او عبارتند از: "حالت من والدینی" ٬ "حالت من بالغ" و "حالت من کودکی". حالت من والدینی از روان بیرونی٬ حالت من بالغ از روان نو و حالت من کودکی از روان باستانی نشأت می گیرد. از دید پدیده شناختی، سه  «من» را به ترتیب برون روحی ، نو روحی ، و کهنه روحی می نامند.

یک حالت من از دید پدیده شناختی ، به منزله ی نظام مرتبطی است از احساسات مربوط به یک موضوع؛ از دید کاربردی، به منزله ی مجموعه ایی از طرح های رفتاری مربوط به هم است. و از دید سودمندی عملی ، به منزله ی نظام احساساتی است که یک سلسله طرح های رفتاری مربوط به هم را برمی انگیزد. منظور از عبارت «حالت های من» آن است که به حالاتی و طرح های رفتاری مربوط به آن ها،آن طور که در طبیعت انسان رخ می دهند اشاره کنیم.

نظام های گوناگون شخصیت ، درست همانند اعضای مختلف مغز و بدن، به محرک های گوناگون واکنش های متفاوت نشان می دهند. در واقع هر یک از این نظام ها محیط را به نحو متفاوتی درک می کنند و سپس به این محرک ها واکنش مناسبی نشان میدهند و تاثیرات مثبت و منفی زیادی بر یکدیگر می گذارند. رشد روانی از همان سال های اولیه ی زندگی کودک شروع می شود؛ کودک به شدت تحت تاثیر محیط اجتماعی است و شخصیت او به نحو خاصی سازمان می یابد.

چگونگی تشکیل و تکامل حالات مختلف شخصیت کودک بدین شرح است:

۱ - حالت «من کودکی»: حالت من کودکی مجموعه ای از احساسات٬ نگرشها و طرحهای رفتاری است که بقایایی از دوران کودکی خود فرد هستند. حوادث درونی٬ یعنی پاسخهای کودک به آنچه می بیند و می شنود و نیز تأثیرات کودک از والدینش٬ در حالت «من کودکی» او ثبت و ضبط می شوند.

فرد عاطفه ایی را ، که بر اثر یک موقعیت خاص در او بر انگیخته شده است، احساس می کند و از آن عاطفه و درستی یا نادرستیش آگاه می شود. این تعبیر را در درجه ی اول خود فرد در زمینه ی عاطفی دریافت شده انجام می دهد. بنابراین ، خاطره ی جمع آوری شده نمی تواند دقیقا بازگو کننده ی واقعی تجارب دریافت شده باشد، بلکه در حقیقت حاصل آن چیزی است که فرد دیده یا شنیده و در عین حال احساس کرده و فهمیده است. همین اطلاعات جمع آوری شده در زمینه ی دیده ها ، شنیده ها، احساس کردن ها و فهمیدن هاست که حالت «من کودکی» را بوجود می آورند. چون کودک در سنین اولیه ی کودکی توانایی صحبت کردن را ندارد اکثر عکس العمل هایش در مقابل اعمال دیگران به صورت احساسات ظاهر میشود.در این دوران کودک کوچک است ، وابسته است و برای نیل به مقاصدش قادر به سخن گفتن نیست. علی رغم تمام این ناتوانایی ها ،معمولا انتظارات اطرافیان از کودک بالاست.از سویی کودک می خواهد با شلوغ کردن و سر و صدا و حرکت خواسته هایش را برآورده کند و احساساتش را بروز دهد.از طرف دیگر عوامل بیرونی، خصوصا والدین، از او می خواهند این کارها را انجام ندهد و رضایت آن ها را برآورده کند. این رفتار برای کودک به معمایی تبدیل می شود و او هیچ وقت نمی تواند به ارتباط علت و معلول پی ببرد. حاصل چنین رفتاری برای کودک چیزی جز احساسات منفی نخواهد بود. باید بدانیم که موقعیت زمان کودکی است که کودک را به انجام شلوغ کاری ها وا میدارد نه نیت والدین. هر فردی ممکن است در هر زمان از زندگیش به «حالت من کودکی» منتقل شود. اصرار به تجربه کردن از خصوصیات آن است و کودک بر اساس آن واکنش نشان می دهد.

 

2.حالت «من والدینی»:

 حالت من والدینی مجموعه ای از احساسات٬ نگرشها و طرحهای رفتاری است که ویژگیهایی مشابه همین در والدین هم وجود دارد. حالت من والدینی شامل مجموعه انبوهی از وقایع خارجی و تحمیلی غیر قابل سؤال در مغز است که توسط فرد در خلال سالهای اولیه زندگیش حاصل شده است و معمولا پنج سال اولیه زندگی را در بر می گیرد. این سالها با سالهای قبل از اجتماعی شدن و ورود به مدرسه مقارن است. این حالت من را بدان دلیل والدینی می گویند که بر اثر مشاهده رفتار و اعمال والدین و منعکس کردن آنها در شخصیت حاصل می آید. آنچه که والدین بگویند و انجام می دهند، در حالت « من والدینی» ثبت و ضبط می شود.هر کس یک من والدینی دارد که نشان دهنده ی محرک های خارجی تجربه شده در پنج سال اول زندگیش است. وقایع و حوادث در حالت «من والدینی» بی کم و کاست و عینا ثبت می شوند.مثلا اگر والدین همیشه در حال جنگ و نزاع باشند کودک نیز این حالت را در خود ثبت خواهد کرد. کودک تمام نصیحت گویی ها ، قوانین و مقرراتی را که از والدینش شنیده و یا دیده است، در این مرحله ثبت و ضبط می کند. حالت « من والدینی» نشان دهنده ی همه ی رفتارهای والدین با یکدیگر است. در این سنین تمام وقایع و حوادث برای کودک به منزله ی حقیقت جلوه می کند و ثبت می شوند. این ثبت و ضبط جریانی دایمی است و حذف آن از شخصیت فرد امکان پذیر نیست و در طول زندگی همراه فرد خواهد بود. بدون وجود حالت «من والدینی» حالت «من کودکی» خواهد مرد. از این رو حالت «من والدینی» نجات بخش زندگی است. دستوراتی مثل « به این چاقو دست نزن دستت را خواهد برید» در حالت « من والدینی» ثبت خواهند شد. از خصوصت دیگر من والدینی این است که چیزی میگوید و به چیز دیگری عمل میکند. مثلا، حالت «من والدینی» میگوید «دروغ نگو» ولی به دروغگویی می پردازد. و یا اینکه والدین به کودکشان میگویند «سیگار کشیدن کار بد و خطرناکی است» ولی خودشان به این کار می پردازند و از آن جایی که امکان پرسش برای کودک امکان پذیر نیست در حالت گیجی و سردرگمی می ماند. تضاد رفتاری والدین با کودک مثل ضرب منفی در مثبت است که همیشه جواب منفی می باشد.

حالت من والدینی دو وظیفه ی عمده دارد: اول آنکه فرد را قادر می کند تا به نحو موثری در مقام پدر یا مادر کودکان واقعی عمل کندو بقای نسل انسان را افزایش دهد. دوم اینکه این حالت های من پاسخ های زیادی را به حالت خود کار در می آورد و این عمل تا حدود زیادی از اتلاف وقت و انرژی جلوگیری میکند.

 

3. حالت «من بالغ»:

حالت من بالغ به وسیله مجموعه ای از احساسات٬ نگرشها و طرحهای رفتاری خودمختار و مستقل توصیف می شودکه با واقعیت موجود تطبیق و هماهنگی دارند. حالت من بالغ برای بقا لازم است.این حالت داده ها را به جریان می اندازد٬ تجزیه و تحلیل می کند و احتمالاتی که برای حل و فصل مؤثر دنیای خارج ضروری هستند٬ محاسبه می کند. وظیفه دیگر من بالغ منظم کردن فعالیتهای «من کودکی» و «من والدینی» و واسطه شدن عینی میان آنهاست.

در سن ده ماهگی اتفاقات جالبی برای کودک می افتد. تا قبل از این سن تمام حرکات و رفتار های کودک کاملا به اطرافیانش بستگی دارد. یعنی کودک در حالت های «من کودکی» و «من والدینی» قرار دارد و از انتخاب در نوع پاسخ ها و یا تغییر آن ها عاجز است و در برخورد با رویدادهای زندگی فاقد خود رهبری است و باید آن چه را که اتفاق می افتد بپذیرد. اما در سن ده ماهگی راه رفتن را یاد میگیرد و می تواند به اطراف بود و اشیا را لمس کند و از زندان بی حرکتی رهایی یابد. در این سن کودک یاد می گیرد که با توجه به تفکر خود می تواند کاری انجام دهد این تعامل با محیط خود آغازی برای شروع حالت «من بالغ» است. کودک در این مرحله سعی دارد که شخصا موفق شود تفاوت های بین حالات آموخته شده قبلی در حالت «من کودکی» و حالت «من والدینی» را با آنچه که واقعی است و اکنون تجربه میکند تشخیص دهد. حالت «من بالغ» بر مفاهیم تفکری زندگی ، که ناشی از جمع آوری و تجزیه وتحلیل اطلاعات است ، متکی است. «من بالغ» اطلاعات را به اجزایی تقسیم می کند و بر اساس تجارب قبلی به تجزیه و تحلیل آن ها می پردازد. حالت «من بالغ» با حالت «من والدینی» ، که اصولا قضاوت کننده و تحلیل گر است تفاوت دارد و با حالت « من کودکی»، که بر اساس تفکرات غیر منطقی عمل می کند، نیز مغایر است. حالت من بالغ مانند کامپیوتر است که اطلاعات را از سه منبع جمع آوری می کند.

یکی از وظایف حالت «من بالغ» آن است که اطلاعات موجود در حال «من والدینی» را مورد بررسی قرار می دهد تا معلوم شود هنوز هم معتبر هستند یا نه، و در نتیجه آن ها را می پذیرد یا رد می کند. این حالت همچنین احساسات موجود در حالت «من کودکی» را مورد ارزیابی قرار می دهد که دریابد در شرایط کنونی معتبر هستند یا نه. نکته ی مورد توجه این است که با تایید داده های حالت «من والدینی» توسط حالت «من بالغ» ، موارد ضبط شده توسط «من کودکی»، که حاکی از نادرست بودن هستند، از بین نمی روند.حالت «من بالغ» بروز احساسات را به طریق مناسبی تحت کنترل قرار می دهد.

 

وظیفه ی دیگر «من بالغ» تخمین احتمالات است، این وظیفه در سنین کودکی به آهستگی شکل می گیرد. این توانایی از طریق تلاش آگاهانه افزایش می یابد و کارایی آن بوسیله ی آموزش و کاربرد افزایش می یابد. البته ممکن است حالت من بالغ تحت فشار زیاد به مرحله ایی برسد که از خود احساسات نامناسب بروز دهد. می توان گفت که وظیفه ی اصلی «من بالغ» بررسی اطلاعات و معتبر دانستن یا بی اعتبار شمردن آن ها و آماده کردن آن ها برای آینده است.

هر یک از این جنبه ی شخصیت ارزش زیادی برای زندگی و بقای آن دارند و تجزیه وتحلیل مجدد زمانی ضروری است که یکی از آن ها تعادل سالم را به هم می زند. در غیر این صورت هر یک از آن ها در یک زندگی کامل و ثمر بخش جای معقول و منطقی خود را دارد.

خصوصیات مهم این سه جنبه شخصیت عبارتند از:

1.قدرت اجرایی: که به وسیله ی آن هر یک طرح های سازمان یافته ی مربوط به طبیعت ویژه ی خودش را به اجرا در می آورد.

2.قابلیت توافق و سازش: که هر یک قادر به سازگار کردن پاسخ ها و عکس العمل های رفتاری خود با موقعیت اجتماعی است که فرد خود را درون آن می بیند.

3.سیالیت بیولوژیکی: پاسخ ها و عکس العمل ها در نتیجه ی رشد طبیعی و تجارب پیشین تعدیل می یابند و تغییر می کنند.

4.ذهنیت: میان پدیده های مورد تجربه نقش واسطه را بر عهده دارند.

هر حالت من را به این طریق تعریف می کنیم که دارای مرزی است، که آن را از حالات دیگر من جدا می کند.در شیوه ی تحلیل ارتباط محاوره ایی اعتقاد بر آن است که هر فرد در ارتباط با خود و دیگران به چهار نوع نتیجه گیری دست می یابد که موقعیت زندگی او را مشخص می کنند که این چهر نوع نتیجه گیری عبارتند از:

1.«من خوب نیستم تو خوب هستی»

2.« من خوب نیستم تو خوب نیستی»

3.«من خوب هستم تو خوب نیستی»

4.«من خوب هستم تو خوب هستی»

اعتقاد بر آن است که کودک در دو یا سه سالگی در مورد یکی از سه موقعیت اول تصمیم خود را می گیرد . این نگرش ها شیوه ی عمل فرد را در زندگی مشخص می کنند که این شیوه ممکن است احساس موفقیت یا احساس عدم موفقیت باشد.

1.نگرش من خوب هستم: این نگرش اولین تصمیم موقتی کودک است که بر مبنای تجارب اولیه ی زندگیش بدان معتقد می شود. در اواخر دو سالگی کودک یا این نگرش در او تثبیت  می شود یا این که نگرش های دوم و سوم را می پذیرد.این نگرش ماحصل نتیجه گیری منطقی کودک از موقعیت تولد و دوران کودکیش بشمار می رود. در این موقعیت انسان زندگی خود را مرهون دیگران می انگارد به این معنی که انسان نیاز شدیدی به نوازش و توجه دیگران احساس می کند.

2.نگرش من خوب نیستم تو خوب نیستی: در پایان یک سالگی و آغاز راه رفتن در کودک دیگر نیازی به کمک از طرف دیگران برای این طرف و آن طرف رفتن ندارد و وابستگی کودک به مادرش کاهش می یابد، از طرف دیگر آسایش موجود در زندگی کودک از بین می رود.در این مرحله رشد حالت «من بالغ» متوقف میشود زیرا کودک از طرف دیگران نوازش نمی شود پس فرد در این موقعیت تسلیم و امیدش را از دست می دهد. کودک گوشه گیر چنین حالتی دارد.

3. نگرش من خوب هستم تو خوب نیستی: کودکی که دایما توسط والدینش تنبیه می شود ممکن است به چنین نگرشی تغییر حالت دهد این موقعیت در سنین دو یا سه سالگی شکل می گیرد. این نوع کودک ارز عینی بودن در برابر وقایع زندگیش ناتوان است و همواره گناهان را به گردن دیگران می اندازدو علل شکست هایش را دیگران می داند. چنین افرادی فاقد وجدان اجتماعی هستند. درمان این گروه بسیار مشکل است زیرا درمانگر را نیز مانند هر انسان دیگری غیر خوب می دانند.

4.نگرش من خوب هستم تو خوب هستی: در این نگرش امیدواری وجود دارد و از نظر کمی با سه حالت قبل تفاوت دارد. سه حالت قبل ناآگاهانه و در سنین کودکی اتفاق می افتند. از آنجا که این نگرش یک تصمیم آگاهانه است از طریق آن می توان اطلاعات زیادی را درباره ی فرد به دست آورد. سه حالت اولیه اصولا بر احساسات متکی هستند در حالی کهاین حالت بر افکار و ایمان و عمل استوار است. سه حالت اولیه با مساله ی «چرا» مواجه هستند در حالیکه این حالت با «چرا نه» سر و کار دارد.


تهیه: چکاوک

نظرات 5 + ارسال نظر
چکاوک یکشنبه 7 خرداد 1391 ساعت 21:22 http://habaiichakavak.mihanblog.com

سلام و بسیار متشکرم وای به نظرم کامل نیت فقط همین براتون اومد؟

سلام اره فقط همین اومد

همه چهارشنبه 10 خرداد 1391 ساعت 18:29

سلام.خیلی از نوشته هاتون خوشم اومده.ولی چند وقتیه وبلاگت باز نمیشه .اگه امکانش هست درستش کنید.با این نوشتهها جون میگیرم

سلام
وبلاگ درست است من امتحانش کردم و باز شد
شاید سرعت اینترنت تون پایین باشه که باز نمیشه

مریم سه‌شنبه 16 خرداد 1391 ساعت 00:03

** حرص نخورید. ناراحتی را نبلعید **
همانطور که از خوردن غذای مانده و فاسد پرهیز می­کنید از جذب کردن و بلعیدن حرف­های مفت و مزخرف پرهیز کنید. نگذارید حرف­هایی که به نظر خودتان صحیح نمی­آید و چرند است، ذهن­تان را خراب کند و باعث شود که دچار تهوع فکری شوید.
اگر دلخورید بیان کنید. اگر می­ترسید ترس­تان را به زبان بیاورید.اگر عصبانی هستید عصبانیت­تان را نشان دهید. گریه دارید؟ گریه کنید. مفاهیمی مثل خویشتن­داری و سکوت و بردباری را بگذارید کنار. ناراحتی­ ها را باید ابراز کرد
و گرنه بعدها می شود کابوس. می شود تیک عصبی، تنگی­ نفس، خارشِ ­تن. می شود دسیسه­ چینی و بهانه ­جویی. ناخن و لب جویدن و تند تند پاها را تکان دادن. .
از گذشته­ فرار نکنید و آن را بپذیرید. با خود مهربان باشید و اشتباهات و غفلت­ ها را به خودتان ببخشید. نگذارید ظلم و جفای دیگران در گذشته از شما یک قربانی بسازد. در نقش قربانی رفتن گاه برای بعضی می­شود همه ­ی محتوای زندگی شان. سالها در عزای خود می ­نشینند و هیچ چیز هم تغییر نمی­کند. از گذشته فرار نکنید اما در گذشته هم غرق نشوید و در سوگ روزهای خوب از دست رفته ننشینید. هیچ زمانی جذاب­تر از زمان حال نیست.
از خودتان به اندازه­ی توانایی­ تان انتظار داشته باشید. سعی کنید حد توانایی ­تان را بشناسید.
بیشتر ما حد توانایی خود را نمی­شناسیم و به همین خاطر همیشه از حد توانایی خود فراتر می­رویم. ممکن هم هست در کاری موفق بشویم اما چون از توان خود بیشتر مایه گذاشته­ ایم، زود دچار خستگی و دلزدگی می­شویم.
سعی نکنید دختر و پسر خوب عروس خوب، داماد خوب، پدر خوب، مادر خوب و همسر خوب باشید. فقط سعی کنید خودتان باشید.
این خیلی خوب بودن­ها عاقبت کار دست آدم می­دهد. آدم گاهی می­رود توی نقش­هایی که نقش واقعی­ خودش نیستند و از من واقعی­ اش خیلی فاصله گرفته­ اند. بهتر است دیگران شما را نپسندند تا اینکه هر روز به جای خود در آینه چهره­ ی کسی را ببینید که از شما سوال می­کند: راستی تو کی هستی؟
اگر دوست دارید ورزش کنید، ورزش کنید. اگر هم از ورزش بیزارید، ورزش نکنید. اتفاقی نمی­افتد.
عشق ورزیدن را در زندگی فراموش نکنید.
هرچه هست و می­ماند عشق است و دیگر هیچ...

** ناراحتی را نبلعید **

فاطمه سه‌شنبه 16 خرداد 1391 ساعت 08:35 http://fatemeh367.persianblog.ir

سلام خوبید ؟شما می تونید کمکم کنید من تو خانواده ی هستم پر از مشکلات تو رو خدا راهی نشون بدید تا من بتونم خونه رو دوران مجردیمو با ترس و لرزش و قش کردن ادامه ندادم

سلام
بفرمایید من در خدمت شما هستم

ر سه‌شنبه 16 خرداد 1391 ساعت 21:44

سلام میشه میلتونو چک کنین

سلام
چه میلی؟
در ارتباط با چیه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد