بیماران را گاهى لازم است که در مؤسسات روانپزشکى و گاهى هم در بیمارستانها به طرق روانکاوى و رواندرمانى درمان نمایند و در موارد ضرور باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است ; بویژه که شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است.
ب) روان درمانى:این هم نوعى درمان است که توسط روانکاو یا روانشناس صورت مىگیرد و آن یک همکارى آزاد بین بیمار و درمان کننده مبتنى بر اعمال متقابل است که بر اساس روابطى نسبتا طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مىرود. درمان اختلال بهصورت مکالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى که قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مىگیرد. در این درمان گاهى هم ممکن است دارو مورد استفاده قرار گیرد. البته اصل بر این است که بر اساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یک تحول درونى فراهم شود.
اصولى در روان درمانى: در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبهها توجه نشود امکان اصلاح و درمان نخواهد بود:
الف - اصلاح محیط: و غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاکم بر جنبههاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرتها، فعالیتهاى تفریحى، گردشها، تلاشهاى جمعى، مشارکتها در امور،... است.
ب - ارتباط خوب و مناسب:در روان درمانى آنچه مهم است داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، کمک کردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق بجانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و... .
ج - روانکاوى و روان درمانى:که در آن تلاشى براى ریشهیابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود گشودن عقدهها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و...
|
علوم طبیعت > علوم پزشکی (طب) > پزشکی علوم طبیعت > علوم پزشکی (طب) > بیماریها |
در بین تمام سندرمهای عمده روانپزشکی تعریف و توصیف اسکیزوفرنی از همه دشوارتر است. علت عمده این مشکل این است که در طول 100 سال گذشته مفاهیم بسیار متباعدی از اسکیزوفرنی در ممالک مختلف و بوسیله روانپزشکان مختلف بیان شده است. تفاوتهای ریشهای عقاید در این زمینه تا به امروز دوام دارد. |
مدت هاست که جوامع مترقی اهمیت آموزش عمومی را به عنوان یکی از مهم ترین و شاید تنهاترین عامل توسعه اجتماعی دریافته اند و سرمایه گذاری های عظیم و درازمدتی را بر روی آن انجام داده اند. اگر کیفیت کارکردی دانش در دانشگاه ها نازل است بدون تردید نخستین عامل را باید در زیرساخت های علمی ـ آموزشی جامعه یعنی مدارس جست وجو کرد و اگر مطالعه و کتابخوانی و حس جست وجوگری در میان جوانان اندک است هم از آن روست که ساختار آموزش مدرسه ای به گونه ای نبوده که احساس چنین نیازی را در دانش آموزان دیروز و دانشجویان و حتی فارغ التحصیلان امروز بیدار کند و در این میان نقش کلیدی معلمان را نه تنها به عنوان مجریان آموزش عمومی بلکه به عنوان الگوهای اولیه دانش آموزان نباید فراموش کرد.
یک بررسی اجمالی ساده نشان می دهد که تا اواخر دوره ابتدایی اغلب دانش آموزان که سطح ادراکات قیاسی آنها از کیفیت و شمایل زندگی نازل است با الهام از شخصیت معلمان خود و تحت تأثیر روابط عاطفی خود با معلمان می خواهند که در آینده معلم شوند. همان ها هستند که در روزهای معلم میزها و کلاس های درس را غرق در گل و شکوفه می کنند. اما به تدریج وقتی از مدارج و سطوح تحصیلی و سنی بالاتر می رویم چنین باورهایی رو به انقراض می گذارد. فی المثل در دوره های اولیه پایه ابتدایی ۹۰ درصد از بچه ها می خواهند که معلم شوند اما در سال های پایانی دوره دبیرستان بیش از ۹۵ درصد از همین دانش آموزان معتقدند که معلمی شغلی نیست که بتواند آینده آنها را در جامعه و خواسته های اجتماعی شان را برآورده سازد. حتی آنها نوعی واکنش منفی نسبت به این شغل از خود بروز می دهند. بررسی جامعه شناسانه همین فرآیند می تواند خیلی از ناگفته های مربوط به سازمان و نظام آموزشی قبل از دانشگاه را در جامعه نشان دهد.
بدیهی است که آموزش مستمر نیاز به بازتولید اطلاعات و به روز کردن داشته های علمی دارد اما اگر اوقات خارج از مدرسه آموزگار صرف رتق و فتق امور معیشتی زندگی به هرطریق ممکن شود، البته زمانی برای مطالعه، تحقیق و نهایتاً افزایش دانش و اطلاعات نخواهد بود.اما واقعیت این است که نظام آموزشی در جامعه ما نه تنها از جهت رویکردها، انگیزه ها و قابلیت های علمی و عملی آموزگاران بلکه از نظر امکانات سخت افزاری، پراکندگی نیروها، توزیع مساوی و عادلانه امکانات در مناطق شهری و روستایی و سرانجام ارائه ابتدایی ترین خدمات آموزشی فراگیر در جامعه با چالش های بسیار اساسی روبه روفراموش نکنیم که هنوز بسیاری از کلاس های درس در مناطق دورافتاده در کپرها و چادرها و حتی فضاهای باز برگزار می شود و چنان شکاف عمیقی میان طبقات محروم اجتماعی و اقشار مرفه شهرنشین وجود دارد که حیرت انگیز است. بررسی ها نشان می دهد که مخارج تحصیل دو دانش آموز ایرانی در دو نقطه متفاوت محروم و مرفه بین یکی دو هزار تومان و چندین میلیون تومان در نوسان است.
آنچه که شکاف بین فقیر و غنی را بغرنج تر نشان می دهد این است که قرار است آموزش اولیه در این کشور رایگان، همراه با مساوات و براساس قوانین اصلی و قانون اساسی بدون تبعیض و تمایز باشد.بدیهی است که بزرگداشت مقام معلمین به عنوان کارگزاران اصلی و عمده فرهنگ و دانش عمومی در جامعه رفتاری پسندیده است.
اما مهم تر از آن ایجاد فضایی است که در آن تمامی امکانات و بسترها برای شکل گیری آموزش بهینه، زیرساختی و خلاقیت محور وجود داشته باشد تا معلمین و دانش آموزان فارغ از دغدغه های پیش گفته و در ذیل برنامه ای هدفمند به پیشبرد اهداف آموزش و تحصیلی کشور نایل شوند در غیر این صورت اگر به جای یک روز همه روزهای سال را هم روز معلم بنامیم گره ای از کلاف سردرگم آموزش عمومی در کشور گشوده نخواهد شد.
مقام معلم را گرامی می داریم و امیدواریم که با یک برنامه ریزی اصولی تحت مدیریتی کارآمد و کارمحور شاهد ارتقای کیفیت آموزش نه تنها در شهرهای کشور بلکه به گونه ای مساوی و عادلانه در تمام نقاط ایران باشیم تا از این رهگذر بنیان های اصلی توسعه فرهنگی و علمی کشور پایه ریزی شود.