خواستم از میان گلهای رنگارنگ عشقم گلی بچینم و تقدیمش
دارم،بارها فکر کردم که کدام گل می تواند شایسته اش باشد؟
سرانجام گلی را انتخاب کردم آن را چیده و به او هدیه کردم
نیم نگاهی به من انداخت و بیرحمانه گلبرگهای آن را پرپر کرد
و به زمین ریخت، اشک چشمم را که دید مستانه خندید و رفت.
آخر او چه می دانست گلی که پرپر کرد گل عشق من بود.