دکتر محمدحسین آسوده (فارغالتحصیل مشاوره خانواده و ازدواج از دانشگاه تهران) و مریم قلی پور فیروزجایی (فارغالتحصیل مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی)
در مواجهه با پیچیدهترین تعارضات زناشویی، رویکرد ما فراتر از جلسات فردی است. ما بر اساس تلفیق قدرتمند سه رویکرد اثباتشده طراحی شدهایم:
برای آن دسته از تعارضات حاد، به ویژه در حوزه خیانت زناشویی و بحرانهای اساسی تصمیمگیری، بخشی از جلسات توسط هر دو مشاور (دکتر آسوده و خانم قلی پور) به صورت مشترک هدایت میشود. این دیدگاه دوگانه و مکمل، به زوجین کمک میکند تا از زوایای مختلف به مشکل نگریسته و مسیر خروج از بحران را سریعتر بیابند.
ما متعهد به ایجاد محیطی هستیم که در آن احساس امنیت، اعتماد و احترام در بالاترین سطح قرار داشته باشد:
آیا رزومه ما را جستجو کردهاید؟ ما هر دو دارای سوابق تخصصی تأیید شده و موجود در فضای آنلاین هستیم.
| مورد | توضیحات |
|---|---|
| نام مرکز | مرکز تخصصی مشاوره خانواده موفق |
| آدرس | خراسان جنوبی، بیرجند، طالقانی 12، ساختمان پزشکان پارس، طبقه سوم. |
| تلفن رزرو نوبت | 09193214434 |
| پوشش بیمه | تحت پوشش اکثر بیمههای تکمیلی (لطفاً هنگام تماس استعلام بگیرید). |
برای بازسازی و تثبیت رابطه خود، همین امروز اقدام کنید.
دکتر مریم قلی پور متخصصی مشاوره روانشناسی خانواده و کودک مشاوره پیش از ازدواج مشاوره خانواده با 20 سال سابقه تجربی در حوزه مشاوره خانواده و کودک
دکتر محمدحسین آسوده متخصص مشاور خانواده و ازدواج، مشاوره تخصصی پیش از ازدواج و مشاوره کنکور و انتخاب رشته. مشاور تحصیلی با 25 سال سابقه کار
کیس فورمولیشن (یا فرمولبندی مورد) یک فرآیند تحلیلی و توضیحی در رواندرمانی است که هدف آن ترکیب و سازماندهی اطلاعات جمعآوری شده از مراجع (تاریخچه، علائم، عوامل استرسزا، و الگوهای رفتاری) در قالب یک داستان منطقی و درمانی منسجم است.
به عبارت ساده، فورمولیشن پاسخ میدهد به این سؤالات: “چرا این مراجع خاص، با این مشکلات خاص، در این زمان و تحت این شرایط، به اینجا مراجعه کرده است؟”
این فرآیند بسیار حیاتی است زیرا:
عناصر اصلی یک فورمولیشن مؤثر (بر اساس رویکردهای مختلف):
برای نمونه، یک کیس فرضی (زوج) را بر اساس رویکردهای سیستمی، گلاسر و گاتمن که در پروتکل قبلی ذکر شد، فورموله میکنیم.
| عنصر فورمولیشن | یافتهها از دیدگاه درمانی |
|---|---|
| عوامل پیشزمینهای | گلاسر: خانم پرتو نیاز شدیدی به «عشق/تعلق» و «آزادی» دارد، اما نحوه ارضای آن (کنترل بیش از حد امور مالی توسط همسر) با نیاز او در تضاد است. آقای رادمنش در کودکی با سبک دلبستگی اجتنابی بزرگ شده و نیاز «قدرت/موفقیت» خود را با اثبات کفایت مالی تعریف میکند. |
| عوامل فعالساز | تولد فرزند و فشار مالی ناشی از آن (افزایش استرس و کاهش زمان برای ارضای نیازهای اساسی زوجین). |
| چرخه تعارض (سیستمی/گاتمن) | یک چرخه تعقیب/عقبنشینی (Pursuer/Withdrawer) شدید شکل گرفته است. خانم پرتو (تعقیبکننده): وقتی احساس عدم ارتباط عاطفی میکند (نیاز به تعلق برآورده نمیشود)، با نقد (Gottman) یا سؤالات متعدد مالی شروع به تعقیب میکند (مثلاً: “تو چرا همیشه دیر میآیی؟ پولها کجا رفت؟”). آقای رادمنش (عقبنشیننده): این نقدها را به عنوان حمله به کفایت خود (نیاز به قدرت) تلقی کرده و با حالت دفاعی (Gottman) یا سنگپرانی (Stonewalling) واکنش نشان میدهد و با سکوت یا کار بیشتر، سیستم را ترک میکند. این عقبنشینی، اضطراب خانم پرتو را تشدید میکند و چرخه تکرار میشود. |
| موانع ارضای نیاز (گلاسر) | رفتارهای دفاعی آقای رادمنش، بهطور مؤثر «انتخاب» او برای حفظ امنیت است، اما نیاز اصلی خانم پرتو به «ارتباط» را بهطور کامل نادیده میگیرد. برعکس، نقد خانم پرتو، نیاز آقای رادمنش به «احترام و قدرت» را خدشهدار میکند. |
| نقشهراه درمان (مداخلهها) | گام ۱ (گاتمن): آموزش توقف فوری چرخه و تشخیص چهار سوارکار (به ویژه تحقیر/سنگپرانی). گام ۲ (گلاسر): تمرکز بر مسئولیتپذیری فردی: آقای رادمنش باید بیاموزد که چگونه نیاز خود به امنیت مالی را بدون نیاز به کنترل مطلق ابراز کند و خانم پرتو بیاموزد که چگونه نیاز خود به نزدیکی را بدون نقد بیان کند (Startup لطیف). گام ۳ (سیستمی): بازسازی تدریجی تعامل از طریق تمرین درخواستهای مثبت و تعیین یک «مکانیسم ترمیم» مشترک برای زمانی که تعارض بالا میگیرد (مثلاً توافق بر یک کلمه رمزی برای مکث). |
جمعبندی فورمولیشن:
مشکل رادمنشها یک مشکل فردی نیست، بلکه یک الگوی تعاملی مخرب است که توسط نیازهای اساسی برآورده نشده (توسط گلاسر تعریف شده) تغذیه میشود و توسط چرخه تعقیب/عقبنشینی (تعریف شده توسط سیستمی و گاتمن) حفظ میگردد. درمان باید با شکستن این چرخه و سپس ارضای آگاهانه نیازهای اساسی زوجین در یک بستر ارتباطی محترمانه پیش برود.
دکتر مریم قلی پور متخصصی مشاوره روانشناسی خانواده و کودک مشاوره پیش از ازدواج مشاوره خانواده با 20 سال سابقه تجربی در حوزه مشاوره خانواده و کودک
دکتر محمدحسین آسوده متخصص مشاور خانواده و ازدواج، مشاوره تخصصی پیش از ازدواج و مشاوره کنکور و انتخاب رشته. مشاور تحصیلی با 25 سال سابقه کار
این پروتکل جامع مشاوره زناشویی بر پایه ادغام سه رویکرد درمانی قدرتمند طراحی شده است تا به زوجین در مواجهه با تعارضات، بهبود ارتباطات و تعمیق صمیمیت کمک کند. این رویکرد ترکیبی، یک چارچوب درمانی منعطف و چندبعدی ارائه میدهد که هر دو جنبه سیستمی (روابط و الگوها)، فردی (نیازها و انتخابها) و رفتاری-ارتباطی (مهارتها و تعاملات) را پوشش میدهد.
اجزای اصلی پروتکل:
رویکرد سیستمی: تمرکز بر تعاملات و الگوهای زیربنایی که زوج را در "چرخه معیوب" (Vicious Cycle) نگه میدارد. درمانگر به جای تمرکز بر "مقصر"، بر "الگو" تمرکز میکند.
تئوری انتخاب (ویلیام گلاسر): تأکید بر این اصل که افراد توسط نیازهای اساسی (عشق و تعلق، قدرت، آزادی، تفریح، بقا) هدایت میشوند. مسئولیتپذیری فردی در انتخاب رفتارهایی که این نیازها را برآورده میکنند، هسته این بخش است.
مدل گاتمن: ارائه ابزارهای عینی برای ارزیابی سلامت رابطه (مانند "چهار سوار آخرالزمان") و آموزش مهارتهای ارتباطی سازنده (مانند "شروع نرم" و "تلاشهای ترمیم").
این پروتکل در چهار فاز اصلی ساختار یافته است.
هدف اصلی این فاز، ایجاد یک درک مشترک از ماهیت مشکل، ایجاد رابطه درمانی قوی و تعهد زوج به فرآیند درمانی است.
در این مرحله، درمانگر به جای شنیدن محتوای تعارضات، به "فرآیند" تعاملات توجه میکند.
شناسایی الگوها: درمانگر از زوج میخواهد که آخرین درگیری جدی خود را بازسازی کنند. سؤالاتی مانند: "وقتی همسرتان فلان کار را انجام داد، شما چه کردید؟ و وقتی شما این کار را کردید، همسرتان چه واکنشی نشان داد؟"
ترسیم چرخه: درمانگر یک "چرخه معیوب" (مثلاً: یکی دنبال میکند (Pursuer)، دیگری عقب میکشد (Withdrawer)) را بصریسازی میکند. این چرخه، نقطه درگیری را از فرد خارج کرده و آن را به یک "دشمن مشترک" تبدیل میکند.
سؤالات سیستمی کلیدی:
"چه اتفاقی میافتد که باعث میشود شما هر دو وارد این الگو شوید؟"
"اگر شما (فرد A) این کار را نمیکردید، فکر میکنید همسرتان (فرد B) چطور واکنش نشان میداد؟"
از ابزارهای تشخیصی گاتمن (مانند مصاحبه یا پرسشنامههای استاندارد) برای درک وضعیت فعلی استفاده میشود.
شناسایی "چهار سوار آخرالزمان": درمانگر به دنبال نشانههای انتقاد (Criticism)، تحقیر (Contempt)، موضعگیری دفاعی (Defensiveness) و سنگاندازی (Stonewalling) در مکالمات زوج میگردد.
ارزیابی سیستم شکایات/نیازها: زوجین چگونه در مورد چیزهایی که نیاز دارند صحبت میکنند؟ آیا این صحبتها به شکایت و نقد تبدیل میشود؟
بررسی "پنج مولفه کلیدی": بحث در مورد وضعیت فعلی صداقت، اعتماد، صمیمیت، احترام و تعهد در رابطه.
در این بخش، تمرکز از مشکل به نیازهای فردی منتقل میشود.
نقشه دنیای کیفیت (Quality World Map): از هر فرد خواسته میشود تا تصاویری (افراد، فعالیتها، تجارب) را که برای برآورده شدن نیازهایش حیاتی هستند، توصیف کند.
نیاز به عشق و تعلق: چه کسی و چه چیزی به شما احساس تعلق میدهد؟
نیاز به قدرت/موفقیت: چه دستاوردهایی برای شما ارزشمند است؟
نیاز به آزادی: چقدر احساس میکنید در انتخابهایتان آزاد هستید؟
نیاز به تفریح: چه فعالیتهایی به شما انرژی میدهد؟
نیاز به بقا: (شامل امنیت مالی و سلامت).
شناسایی نیازهای در تعارض: مشخص میشود که چگونه تلاشهای هر فرد برای برآورده ساختن نیازهای خود (مثلاً نیاز به قدرت/کنترل)، به طور ناخواسته نیازهای فرد مقابل (مثلاً نیاز به آزادی یا تعلق) را نقض میکند و چرخه را تشدید میبخشد.
بازتعریف مسئله: کمک به زوج برای درک اینکه مشکل، "فرد مقابل" نیست، بلکه "الگوی تعاملی" است که نیازهای هر دو را ناکام میگذارد.
قرارداد درمانی: تأکید بر این که موفقیت در این درمان مستلزم تلاش فعال هر دو نفر برای تغییر انتخابهای رفتاری خود است.
این فاز بر توقف تخریب رابطه و آموزش مهارتهای اولیه برای مدیریت تعارضات متمرکز است، با تأکید شدید بر مسئولیتپذیری فردی.
شناسایی محرکها (Triggers): زوجین یاد میگیرند که لحظاتی که وارد چرخه میشوند را سریعتر شناسایی کنند.
برنامهریزی برای وقفه: توافق بر سر یک علامت یا کلمه رمزی برای اعلام نیاز به "توقف موقت" در اوج درگیری.
این بخش به طور مستقیم بر کاهش "سواران آخرالزمان" تمرکز دارد.
جایگزینی نقد با شکایت سازنده (Soft Startup):
آموزش فرمول: "من احساس [احساس] میکنم وقتی تو [رفتار قابل مشاهده] میکنی، چون نیاز به [ارزش یا نیاز] دارم. آیا میتوانی [درخواست مثبت] کنی؟"
مثال: به جای: "تو همیشه بیمسئولیتی و هیچوقت کمک نمیکنی!" (نقد)، استفاده از: "من احساس استرس میکنم وقتی میبینم ظرفها روی سینک ماندهاند، چون به نظم نیاز دارم. آیا میتوانی لطفاً آنها را بشویی؟" (شکایت سازنده).
آموزش "توقف" (Time-Out): زمانی که ضربان قلب به بیش از ۱۰۰ ضربه در دقیقه میرسد (نشانهی شروع پاسخ استرس فیزیولوژیک)، زوج باید از یکدیگر فاصله بگیرند.
قانون ترمیم: زمان وقفه باید کوتاه باشد (حداقل ۲۰ دقیقه) و حتماً با یک "تلاش برای ترمیم" (Repair Attempt) پس از بازگشت به پایان برسد.
این فاز، سنگ بنای مسئولیتپذیری در تئوری انتخاب است.
اصل اساسی: "ما نمیتوانیم دیگران را کنترل کنیم، فقط میتوانیم رفتار خودمان را کنترل کنیم."
تحلیل رفتار در تعارض: درمانگر از زوج میخواهد که در موقعیتهای تعارضی، دقیقاً بر رفتار خود تمرکز کنند.
"وقتی همسرتان آن جمله را گفت، شما چه کاری انجام دادید؟" (فریاد زدید؟ اتاق را ترک کردید؟ سکوت کردید؟)
"آیا آن رفتار به شما کمک کرد که نیاز اساسیتان (مثلاً نیاز به احترام) برآورده شود؟" (پاسخ معمولاً منفی است).
سؤال محوری تغییر: "چه کار دیگری میتوانستی در آن لحظه انجام دهی که بهتر با نیازهای بلندمدتت همخوانی داشته باشد؟" این سؤال، فرد را از قربانی بودن به عاملیت فعال تغییر میدهد.
تفاوت بین درخواست و انتظار: تأکید بر اینکه "انتظار" داشتن از دیگری برای تغییر رفتارش، خارج از کنترل ماست، در حالی که "درخواست" کردن یک رفتار خاص، ابزاری برای برآورده کردن نیازهاست.
زوجین تمرین میکنند که در جلسات یا در خانه، تعارضات را با استفاده از ساختار شکایت سازنده (گاتمن) و با تمرکز بر اینکه چه رفتاری (انتخاب) را از دیگری میخواهند (گلاسر)، مطرح کنند.
پس از کاهش سطح تعارضات مخرب، تمرکز به سمت بازسازی و تقویت جنبههای مثبت رابطه تغییر میکند.
تغییر نقشها در چرخه: زوجین فعالانه تلاش میکنند تا از نقشهای تکراری خود در چرخه خارج شوند. (مثلاً، اگر فرد A همواره دنبالکننده بود، یاد میگیرد که عقبنشینی کند و نیاز خود را با یک درخواست نرم بیان کند).
مرزهای فردی و مشترک: تعریف واضحتر اینکه چه چیزی متعلق به "من" (نیازها و آزادیهای فردی) و چه چیزی متعلق به "ما" (تعهدات مشترک) است. این امر به کاهش احساس خفگی یا سردرگمی هویتی کمک میکند.
"لحظات کوچک برای وصل شدن" (Bids for Connection): شناسایی و تمرکز بر تلاشهای کوچک روزمره برای ارتباط (مثلاً یک نگاه، یک یادداشت، یک پرسش در مورد روز دیگری).
پاسخ مثبت (Turning Towards): آموزش اهمیت پاسخ دادن به این "پیشنهادهای اتصال". این پاسخها مانند ذخیره پول در "حساب بانکی عاطفی" رابطه عمل میکنند.
مثال: وقتی همسر میگوید: "وای، این پرنده چقدر زیباست!" (پیشنهاد)، پاسخ "آره، خیلی قشنگه" (Turning Towards) بسیار ارزشمندتر از نادیده گرفتن یا پاسخ دادن با لحن منفی است.
تقویت ابراز قدردانی: افزایش "میکرو-لحظات مثبت" با تمرکز بر تحسین و قدردانی صادقانه از ویژگیهای مثبت یکدیگر که در فاز ۱ شناسایی شدند.
اکنون که ارتباطات بهبود یافته، میتوان به ریشههای عمیقتر نیازها پرداخت.
پیدا کردن راههای سازنده برای برآوردهسازی نیازها:
اگر نیاز به قدرت (کنترل) فرد A باعث تعارض شده بود، چگونه میتواند این نیاز را از طریق مسئولیتپذیری در کارها یا مهارتآموزی (به جای کنترل همسر) برآورده سازد؟
اگر نیاز به تعلق فرد B از طریق وابستگی بیش از حد ارضا میشد، چگونه میتواند این نیاز را از طریق ایجاد ارتباطات اجتماعی سالمتر یا ابراز نیاز مستقیمتر برآورده سازد؟
مذاکره بر سر "برنامه عملی": تدوین گامهای مشخص و قابل اندازهگیری برای برآوردهسازی نیازهای شناسایی شده، بدون آسیب زدن به نیازهای طرف مقابل.
[ برنامه عملی باید شامل انتخابهای رفتاری جدید هر فرد باشد ]
مثال: فرد A متعهد میشود هفتهای یک بار یک ساعت فعالیت مورد علاقه خود را انجام دهد (برآوردهسازی نیاز تفریح/آزادی) و در عوض، فرد B متعهد میشود هر روز ۱۰ دقیقه بدون حواسپرتی به صحبتهای فرد A گوش دهد (برآوردهسازی نیاز تعلق/توجه).
زوجین یاد میگیرند که چگونه در مورد موضوعات مورد اختلاف (نه لزوماً تعارضات مزمن، بلکه تفاوتهای ساختاری) صحبت کنند بدون آنکه نیاز به توافق کامل داشته باشند. هدف، درک دیدگاه دیگری (Empathy) است، نه تغییر آن.
هدف این فاز، توانمندسازی زوج برای حفظ دستاوردهای درمانی به صورت مستقل و آمادهسازی برای قطع رابطه درمانی است.
بررسی سیستم: درمانگر از زوج میخواهد که الگوهای جدید تعامل را توصیف کنند. آیا چرخه معیوب گذشته (که در فاز ۱ ترسیم شد) دیگر تکرار میشود؟
مشاهده خودکار: زوجین باید بتوانند به طور خودکار وارد الگوهای سازنده شده و از الگوهای مخرب اجتناب کنند، بدون نیاز به مداخله درمانگر.
ارزیابی نهایی ابزارهای گاتمن: بررسی بهبود در استفاده از شروع نرم، کاهش تحقیر و افزایش تلاشهای ترمیم.
آموزش "ملاقاتهای وضعیت اتحادیه" (State of the Union Meetings): زوجین یاد میگیرند که چگونه یک جلسه هفتگی (مثلاً ۹۰ دقیقهای) را خودشان اداره کنند. دستور جلسه شامل:
ابراز قدردانی و تحسین (از دستاوردهای هفته).
صحبت در مورد مسائل (با استفاده از شروع نرم).
برنامهریزی برای هفته آینده.
ابراز نیازها و آرزوها.
مدل تصمیمگیری مستقل: زوجین باید بتوانند در آینده، هنگام بروز مشکل، به طور داخلی از چارچوب گلاسر استفاده کنند:
شناسایی نیازم چیست؟ (عشق، قدرت، آزادی، تفریح، بقا).
رفتار فعلی من چیست؟
آیا این رفتار به برآورده شدن نیاز من کمک میکند؟
چه انتخاب رفتاری دیگری میتوانم انجام دهم؟
مسئولیت حفظ رابطه: تأکید بر این که رابطه یک فرایند فعال است و حفظ کیفیت آن نیازمند انتخابهای رفتاری مستمر است.
میثاق جدید: زوجین به صورت مشارکتی سندی را تنظیم میکنند که شامل تعهدات کلیدی آنها در سه حوزه است: ۱) تعهدات ارتباطی (بر اساس گاتمن)، ۲) تعهدات رفتاری برای برآوردهسازی نیازها (بر اساس گلاسر)، و ۳) احترام به مرزهای سیستمی مشترک.
برنامه پیگیری: تعیین جلسات پیگیری کوتاه مدت (مثلاً ۶ ماه بعد) برای ارزیابی میزان پایبندی به میثاق و رفع هرگونه انحراف زودهنگام از الگوهای مثبت.
این پروتکل ترکیبی تضمین میکند که هیچ جنبهای از رابطه نادیده گرفته نشود:
رویکردتمرکز اصلینقش در پروتکلسیستمیالگوهای تعامل (چرخه)شناسایی و شکستن الگوهای معیوب؛ درک رابطه به عنوان یک موجود زنده.گاتمنمهارتهای ارتباطی (سواران و ترمیم)فراهم کردن زبان و ابزارهای مشخص برای مدیریت تعارض روزمره و تقویت دوستی.تئوری انتخاب (گلاسر)نیازها و مسئولیت فردیریشهیابی انگیزههای رفتاری؛ هدایت افراد به سمت انتخابهای رفتاری سازنده که نیازهایشان را برآورده کند.
نتیجه نهایی: درمانگر با دیدگاه سیستمی، چارچوب کلی را میبیند؛ با ابزارهای گاتمن، زوجین را تجهیز به مهارتهای ارتباطی میکند؛ و با چارچوب گلاسر، مسئولیت تغییر موفقیتآمیز را به دوش انتخابهای آگاهانه هر فرد در جهت برآوردهسازی نیازهایشان میاندازد.
پروتکل جامع مرحله به مرحله درمان تعارضات زناشویی
این پروتکل برای هدایت زوجینی طراحی شده است که در دام تعارضات مکرر و الگوهای ارتباطی مخرب گرفتار شدهاند. مراحل بر اساس مدلهای مؤثر ساختاری، سیستمی و هیجانمدار (EFT) تدوین شده است.
عنوان سند: پروتکل درمانی گام به گام تعارضات زناشویی
هدف: ایجاد فضای امن، ارزیابی دقیق مشکل و تثبیت تعهد به درمان. این فاز معمولاً بین جلسات ۱ تا ۳ به طول میانجامد.
۱.۱. معرفی درمانگر و رویکرد درمانی:
معرفی خود: توضیح نقش درمانگر به عنوان یک تسهیلگر بیطرف که هدفش افزایش درک متقابل است، نه قضاوت و طرفداری.
معرفی رویکرد: تشریح مختصری از رویکردهای درمانی مورد استفاده (مثلاً: دیدگاه سیستمی بر الگوها، دیدگاه هیجانمدار بر نیازها).
تأکید بر محرمانگی و محدودیتها: توضیح صریح در مورد محدودیتهای محرمانگی (مانند خطر آسیب به خود یا دیگری).
۱.۲. جمعآوری اطلاعات دموگرافیک و تاریخچه رابطه:
اطلاعات اولیه: سن، مدت ازدواج، شغل، وضعیت فرزندان.
تاریخچه رابطه: چگونگی آشنایی، نقاط عطف مثبت اولیه، دلایل اصلی مراجعه به درمان (مشکلات جاری).
نقاط قوت رابطه: شناسایی واضح منابع حمایتی و لحظاتی که زوجین احساس نزدیکی کردهاند. (این کار برای ایجاد امید و ارائه شواهد مثبت اولیه حیاتی است).
۱.۳. تأکید بر بیطرفی مطلق درمانگر:
تضمین شفاهی و عملی به هر دو طرف که درمانگر به دنبال مقصر دانستن هیچیک نیست. استفاده از زبان خنثی و توازن بخشیدن به زمان اختصاص داده شده به هر فرد در طول جلسه.
۱.۴. تعیین اهداف مشترک درمان:
روش جمعآوری اهداف: پرسش "اگر درمان موفقیتآمیز باشد، زندگی شما چگونه خواهد بود؟"
تفاوت اهداف منفی و مثبت: زوجین معمولاً میگویند "نمیخواهیم دعوا کنیم" (هدف منفی). درمانگر باید آن را به "میخواهیم احساس کنیم درک میشویم" (هدف مثبت) تبدیل کند.
اهداف باید قابل سنجش باشند: مثلاً، "به جای بحث دو ساعته، ۱۰ دقیقه درباره یک موضوع بحث میکنیم و به یک توافق موقت میرسیم."
این مرحله بر اساس مدلهای سیستمی و ساختاری (مانند مدل سالوی یا گتمن) انجام میشود.
۲.۱. شناسایی چرخه تعارض (Negative Interaction Cycle):
درمانگر از زوجین میخواهد یک نمونه اخیر از تعارض را توصیف کنند، اما تمرکز بر دنباله عمل و عکسالعملها است، نه محتوای بحث.
تعریف نقشها:
Pursuer (تعقیبکننده/دنبالکننده): معمولاً کسی است که نیاز خود را با ابراز نارضایتی، انتقاد یا فشار نشان میدهد تا پاسخ بگیرد.
Withdrawer (کنارهگیر/پاسخندهدهنده): معمولاً کسی است که با سکوت، ترک اتاق یا دفاع غیرفعال به تعقیب پاسخ میدهد تا از شدت درگیری بکاهد یا احساس غرق شدن نکند.
توالی مخرب (The Dance): ترس از دست دادن شریک زندگی (Withdrawal) باعث میشود فرد اول بیشتر تعقیب کند و ترس از بلعیده شدن (Pursuit) باعث میشود فرد دوم بیشتر عقب بکشد.
۲.۲. شناسایی موضوعات هستهای (Core Issues):
تعارضات ظاهری (پول، کار، بچهها) اغلب به عنوان پوششی برای نیازهای عمیقتر عمل میکنند.
درمانگر با پرسیدن "وقتی او این کار را میکند، در درون شما چه حسی ایجاد میشود؟" به زیر لایهها نفوذ میکند.
مثال: تعارض بر سر "تمیزکاری" ممکن است به هسته "احساس ارزشمند بودن" یا "احساس دیده شدن تلاشها" برگردد.
۳.۱. آموزش قوانین بنیادین ارتباط در جلسه:
ممنوعیت قطع کلام (No Interrupting): هر فرد حق دارد بدون وقفه حرف خود را به پایان برساند.
تأیید شنیدن (Active Listening): قبل از پاسخ دادن، باید آنچه را که شنیدهاند، به طور خلاصه بازگو کنند (مثلاً: "پس منظورت این است که وقتی دیر میآیی، من احساس میکنم برای وقت من ارزشی قائل نیستی، درست است؟").
استفاده از نام کوچک یا القاب مثبت: برای یادآوری حس دوستی و احترام اولیه.
زمانبندی: تعریف مدت زمان مشخص برای هر فرد جهت بیان دیدگاهش بدون قضاوت شدن.
هدف: متوقف کردن چرخه مخرب و کاوش در نیازهای دلبستگی زیربنایی (بر اساس اصول EFT). این فاز هسته اصلی درمان است.
۱.۱. کاوش احساسات اولیه (Primary Emotions):
تمرکز بر احساسات پنهان در زیر لایههای ثانویه (خشم، کنایه، دفاع).
احساسات اولیه رایج در تعارضات: ترس از رها شدن، احساس تنهایی در رابطه، شرم از ناکافی بودن، ترس از طرد شدن.
نقش درمانگر: کمک به فرد برای دسترسی به این احساسات ("به نظر میرسد آن انتقاد باعث شد احساس کنید یک شکست خورده هستید، آیا این حس تنهایی درونی شماست؟").
۱.۲. تکنیک: بازتاب هیجانی و اعتباربخشی (Validation):
تعریف: تأیید این واقعیت که احساسات شریک زندگی منطقی است (حتی اگر با محتوای کلام موافق نباشیم).
فرمول Validation: "میفهمم که چرا وقتی X را میبینی، Y احساس میکنی. درک میکنم که این برایت چقدر دردناک است."
کاربرد در جلسه: درمانگر ابتدا از یک فرد میخواهد احساسات فرد دیگر را اعتباربخشی کند، سپس این مهارت را به زوجین میآموزد تا آن را به خانه ببرند.
۱.۳. نقش دلبستگی (Attachment Needs):
اتصال احساسات اولیه به نیازهای دلبستگی. (مثال: خشم تعقیبکننده ممکن است تلاشی ناآگاهانه برای اطمینان از این باشد که شریک زندگی "هنوز آنجاست").
تشریح چرخه: "شما تعقیب میکنید چون احساس میکنید تنها ماندهاید، و او عقب میکشد چون احساس میکند مورد حمله قرار گرفته و امن نیست."
۲.۱. ارزیابی آسیب به نیازهای دلبستگی:
بررسی اینکه چگونه هر چرخه تعارض به طور سیستماتیک نیازهای اساسی فرد (امنیت، حمایت، دوست داشته شدن) را نقض میکند.
سنجش امنیت رابطه: استفاده از مقیاسهای ذهنی (از ۱ تا ۱۰) برای سنجش میزان امنیت عاطفی در زمان تعارض.
هدف این بخش، ایجاد ارتباطات جدیدی است که نیازهای دلبستگی را برآورده سازد.
۳.۱. استفاده از Enactments (اجراهای نمایشی در اتاق درمان):
درمانگر از زوجین میخواهد که یک مکالمه چالشبرانگیز را در همان لحظه، اما با استفاده از زبان جدید (بیان نیاز، نه نقد) تمرین کنند.
تغییر تمرکز: از "تو همیشه..." به "من وقتی این اتفاق میافتد، احساس..."
۳.۲. آموزش مهارت "توقف و تعویق" (Stop and Postpone):
زمینه: این مهارت برای جلوگیری از "فروپاشی ارتباط" (Flooding) که منجر به تصمیمات مخرب یا قهر طولانی میشود، استفاده میشود.
قانون: هنگامی که ضربان قلب یکی از طرفین بالا میرود (نشانهای از سیستم عصبی در حال واکنش)، هر یک میتواند با گفتن "کلمه توقف" (مثلاً: "مکث") بحث را متوقف کند.
زمانبندی مجدد: توافق بر سر زمان مشخص برای ادامه بحث (مثلاً: ۳۰ دقیقه دیگر، پس از آرام شدن فیزیولوژیک).
نکته کلیدی: این توقف باید با هدف بازگشت به گفتگو صورت گیرد، نه فرار از آن.
۳.۳. تمرین "درخواست کمک به جای انتقاد":
ترجمه جملات انتقادی به درخواستهای مثبت.
انتقاد: "تو هرگز به من توجه نمیکنی."
درخواست: "من امروز خستهام و نیاز دارم که برای چند دقیقه به من گوش کنی."
هدف: ایجاد یک روایت جدید از رابطه و تقویت پیوند عاطفی از طریق جبران خسارات گذشته و ساختن تجربیات مثبت جدید.
۱.۱. شناسایی و چالش تحریفهای شناختی (Cognitive Distortions):
شناسایی افکار اغراقآمیز و خودکار که شعلهورکننده تعارض هستند:
تعمیم بیش از حد: "تو همیشه دیر میکنی." (چالش: آیا یک بار در شش ماه گذشته سر وقت بودهای؟)
برچسب زدن: "تو فردی خودخواه هستی." (چالش: این یک صفت شخصیتی نیست، بلکه رفتاری است که در آن لحظه انجام شد.)
ذهنخوانی: "میدانم که عمداً این کار را کردی تا مرا عصبانی کنی." (چالش: از او بپرسید نیت او واقعاً چه بوده است.)
۱.۲. تمرین "عذرخواهی مؤثر" (Effective Apology):
عذرخواهی مؤثر باید شامل سه جزء باشد:
تصدیق رفتار: "من متأسفم که وقتی داد زدم..."
تصدیق تأثیر (Impact): "...من باعث شدم احساس ترس و طرد شدن کنی."
برنامهریزی برای آینده: "...در آینده تلاش میکنم صدام را پایین نگه دارم."
هشدار: جلوگیری از عذرخواهیهای شرطی مانند "من متأسفم اگر احساس کردی..."
این مرحله برای بازیابی تعادل بین تعاملات منفی و مثبت است.
۲.۱. نظارت بر پنجرههای فرصت (The 5:1 Ratio):
آموزش نظریه گتمن: برای هر تعامل منفی (نقد، دفاع، بیاحترامی)، باید حداقل پنج تعامل مثبت (تحسین، لبخند، تماس فیزیکی کوچک، توجه کامل) وجود داشته باشد تا رابطه سالم بماند.
تکنیک: زوجین باید متعهد شوند که هر روز حداقل ۵ مورد کوچک از قدردانی یا توجه را به یکدیگر نشان دهند و در دفترچهای کوچک ثبت کنند.
۲.۲. برنامهریزی برای "زمان زوجی هدفمند" (Intentional Couple Time):
تعریف زمانهای هفتگی (مثلاً ۹۰ دقیقه) که در آن:
هیچ بحثی درباره وظایف، فرزندان یا پول مجاز نیست.
هدف صرفاً لذت بردن از حضور یکدیگر است (موسیقی گوش دادن، پیادهروی، بازی).
این زمان به عنوان "سرمایهگذاری در خوشبختی" دیده شود.
۲.۳. افزایش تماسهای فیزیکی غیرجنسی:
تشویق به لمسهای روزانه: دست دادن، گرفتن دست، بوسه کوتاه، در آغوش گرفتن طولانی (حداقل ۶ ثانیه برای آزادسازی اکسیتوسین).
۳.۱. آموزش مدلهای مذاکره برد-برد (Win-Win Negotiation):
زمانی که تعارضات ماهیت دائمی دارند (مانند تفاوت در میزان نیاز به استقلال یا نظم)، باید به جای حل، مدیریت شوند.
فرایند مذاکره ساختاری:
تأیید متقابل (اعتباربخشی به نیازهای هر دو طرف).
فهرست کردن نیازهای غیرقابل انعطاف.
طوفان فکری (Brainstorming) برای راهحلهای میانی.
انتخاب راهحل موقت: "بیا شش هفته اینطور عمل کنیم و بعداً ارزیابی کنیم."
هدف: تضمین استقلال زوجین از درمان و حفظ دستاوردهای کسب شده با درونیسازی مهارتها.
۱.۱. ارزیابی تغییر در چرخه تعارض:
مقایسه الگوی ارتباطی فعلی با الگوی آغازین درمان.
تشویق زوجین به توصیف لحظاتی که توانستهاند خودشان چرخه را متوقف کنند.
۱.۲. تقویت درک خود از تعارض:
تأکید بر این نکته که تعارض یک بخش طبیعی از زندگی مشترک است.
تفاوت کلیدی در "نحوه مدیریت" است، نه "وجود نداشتن" تعارض.
تأکید بر اینکه احساسات هستهای (ترس، تنهایی) هرگز کاملاً از بین نمیروند، بلکه نحوه پاسخگویی به آنها تغییر میکند.
۲.۱. تدوین بیانیه مأموریت مشترک:
زوجین به صورت مشترک یک سند کوتاه (یک صفحه) تهیه میکنند که حاوی موارد زیر است:
ارزشهای اصلی رابطه (مثلاً: احترام، ماجراجویی، حمایت).
تعهدات عملی برای حفظ پیوند (مانند تماس روزانه، اولویت دادن به رابطه بر کار).
یک عبارت نمادین برای یادآوری قدرتشان ("ما تیم هستیم").
۳.۱. شناسایی علائم بازگشت به الگوی قدیمی:
تعریف "خط قرمزهای تعارضی" که نشان میدهد زوجین در حال بازگشت به تعقیب/عقبنشینی هستند (مثلاً: افزایش دفعات سکوت کردن، استفاده از واژههای مطلقگرا).
۳.۲. تعیین "کلمه امن" (Safe Word) و اجرای آن:
انتخاب کلمهای که به راحتی در یک بحث شدید به کار رود و هر دو طرف فوراً آن را بپذیرند و بحث را متوقف کنند.
این کلمه باید جدا از هر واژه یا جملهای باشد که در تعارضات قبلی استفاده میشده است.
۳.۳. برنامهریزی برای جلسات پیگیری (Booster Sessions):
جدول زمانی پیشنهادی:
پایان درمان: جلسات هفتگی تا ۶ جلسه.
مرحله تثبیت: جلسات یک ماه یک بار به مدت ۳ ماه.
پیشگیری از عود: جلسات پیگیری در فواصل ۶ ماهه یا پس از یک سال برای بررسی پیشرفتها و به روز رسانی پروتکل.
پایان
دکتر مریم قلی پور متخصصی مشاوره روانشناسی خانواده و کودک مشاوره پیش از ازدواج مشاوره خانواده با 20 سال سابقه تجربی در حوزه مشاوره خانواده و کودک
دکتر محمدحسین آسوده متخصص مشاور خانواده و ازدواج، مشاوره تخصصی پیش از ازدواج و مشاوره کنکور و انتخاب رشته. مشاور تحصیلی با 25 سال سابقه کار
این پروتکل برای کمک به زوجینی طراحی شده است که با چالشهای عمیق زناشویی، از جمله بحران خیانت، مواجه هستند و بر پایه رویکردهای هیجانمدار (EFT)، ساختاری و شناختی-رفتاری (CBT) تنظیم شده است.
این پروتکل برای کمک به زوجینی طراحی شده است که با چالشهای عمیق زناشویی، از جمله بحران خیانت، مواجه هستند و بر پایه رویکردهای هیجانمدار (EFT)، ساختاری و شناختی-رفتاری (CBT) تنظیم شده است.
فاز ۱: ارزیابی و تشخیص (Assessment and Diagnosis)
مدت زمان پیشنهادی: ۳ تا ۴ جلسه
هدف اصلی | اقدامات و تکنیکها | خروجی مورد انتظار |
۱. تعیین سطح بحران و امنیت | ایجاد فضای بیطرف و امن. گرفتن رضایت آگاهانه (Informed Consent). ارزیابی خطر (خشونت خانگی، افکار خودکشی). | تثبیت اولیه و ایجاد اعتماد به درمانگر. اطمینان از ایمنی فیزیکی و روانی. |
۲. جمعآوری اطلاعات و تاریخچه | جلسات مشترک و فردی: تاریخچه ازدواج، نقاط عطف، انتظارات برآورده نشده. ترسیم ژنئوگرام (Genogram) روابط خانوادگی اصلی. | درک عمیق از الگوهای نسل به نسل و تأثیر خانوادههای اصلی. |
۳. تشخیص چرخه تعامل | شناسایی “دوره باطل” (Vicious Cycle) زوجین. (مثال: یکی دنبال میکند/نقد میکند، دیگری عقبنشینی میکند/ساکت میشود). | تعریف واضح الگوی مشکلساز رابطه، به جای سرزنش فرد. |
۴. ارزیابی آسیب خیانت (در صورت وجود) | تعیین وضعیت “افشاگری” (Disclosure) خیانت. ارزیابی میزان تروما (PTSD-like symptoms) در فرد آسیبدیده. | تعیین آمادگی زوجین برای ورود به فاز بازسازی یا نیاز به تثبیت بیشتر. |
فاز ۲: تثبیت و مدیریت بحران (Crisis Management & Containment)
مدت زمان پیشنهادی: ۴ تا ۶ جلسه
هدف اصلی | اقدامات و تکنیکها | خروجی مورد انتظار |
۱. مهار بحران و مدیریت افشاگری | توافق بر «عدم تماس»: قطع کامل رابطه با شخص سوم. مدیریت جزئیات افشاگری (عدم اجازه پرسش و پاسخهای جزئی و آسیبزا). | توقف خونریزی رابطه. ایجاد مرزهای روشن برای حفاظت از فرآیند درمان. |
۲. مدیریت هیجانهای شدید | تکنیکهای ذهنآگاهی (Mindfulness): آموزش به زوجین برای مشاهده هیجانها بدون عمل کردن به آنها. استفاده از بازتاب هیجانی (Validation) شدید از سوی درمانگر. | کاهش شدت خشم، ترس و غم، و بازگشت زوجین به ظرفیت عملکردی بالاتر. |
۳. پذیرش مسئولیت (Accountability) | تمرکز بر طرفی که مرتکب خیانت شده است برای پذیرش کامل مسئولیت بدون توجیه رفتار. (تمرکز بر آسیب، نه علت). | انتقال از سرزنش به درک مسئولیت فردی و ایجاد یک پایه محکم برای جبران. |
۴. شناسایی نیازهای ناگفته | کاوش در زیربنای هیجانات و نیازهای دلبستگی (Attachment Needs) (مانند: “من نیاز دارم مهم دیده شوم”، “من نیاز دارم که امن باشم”). | بیان شفاف و ایمن نیازهای دلبستگی توسط زوجین. |
فاز ۳: بازسازی و ترمیم رابطه (Restructuring and Repair)
مدت زمان پیشنهادی: ۸ تا ۱۲ جلسه (طولانیترین فاز)
هدف اصلی | اقدامات و تکنیکها | خروجی مورد انتظار |
۱. عمیقتر کردن درک از چرخه | بازسازی لحظات کلیدی (Enactments - EFT): ترغیب زوجین به صحبت مستقیم با یکدیگر (نه از طریق درمانگر) درباره الگوهای دلبستگی. | تجربه هیجانی جدید و متفاوت از تعامل با شریک زندگی. |
۲. پردازش آسیب (Injury Processing) | پروتکل بازسازی خیانت (Infidelity Repair Protocol): دعوت از فرد آسیبزننده برای ابراز پشیمانی و تأسف فعال (Active Remorse) و از فرد آسیبدیده برای ابراز کامل درد و خشم در یک فضای کنترلشده. | کاهش قدرت تروما، تبدیل زخم به یک تجربه مشترک (Shared Experience). |
۳. بازنویسی روایت رابطه | کمک به زوجین برای درک این نکته که خیانت یک «اتفاق» در زندگی آنهاست، نه یک «هویت» برای رابطه. ایجاد “داستان جدید” رابطه. | جایگزینی روایت شکست با روایت تلاش برای بقا و رشد مشترک. |
۴. کار بر روی بخشش (Forgiveness) | توجه: بخشش یک انتخاب است، نه یک اجبار. کمک به فرد آسیبدیده برای رها کردن عذابآور بودن و قربانی بودن، نه لزوماً فراموش کردن. | کاهش شدت کینهتوزی و امکانپذیر شدن حرکت به جلو. |
فاز ۴: یکپارچهسازی و خاتمه (Consolidation and Termination)
مدت زمان پیشنهادی: ۳ تا ۴ جلسه
هدف اصلی | اقدامات و تکنیکها | خروجی مورد انتظار |
۱. تقویت مهارتهای ارتباطی | آموزش عملی مهارتهای گوش دادن فعال، بیان نیازها با استفاده از جملات “من” (I Statements) و مذاکره برای حل اختلاف. | مجهز شدن زوجین به ابزارهایی برای مدیریت تعارضات آینده. |
۲. تعریف چشمانداز آینده | کمک به زوجین برای تعیین اهداف جدید و مشترک در حوزههای صمیمیت، امور مالی، تربیت فرزندان و اوقات فراغت. | ایجاد یک نقشه راه مثبت برای رابطه جدید. |
۳. پیشگیری از عود (Relapse Prevention) | شناسایی “نشانههای هشداردهنده” برای زمانی که چرخه تعامل قدیمی در حال بازگشت است. تدوین یک “پروتکل اقدام” برای مواجهه با این نشانهها. | افزایش خودآگاهی و توانایی زوجین برای نقشآفرینی بهعنوان درمانگر رابطهشان. |
۴. جلسه اختتام | مرور دستاوردها، جشن گرفتن نقاط عطف. برنامهریزی برای جلسات پیگیری (مثلاً یک جلسه ۶ ماه بعد). | انتقال موفقیتآمیز مسئولیت حفظ دستاوردها از درمانگر به زوجین. |
دکتر مریم قلی پور متخصصی مشاوره روانشناسی خانواده و کودک مشاوره پیش از ازدواج مشاوره خانواده با 20 سال سابقه تجربی در حوزه مشاوره خانواده و کودک
دکتر محمدحسین آسوده متخصص مشاور خانواده و ازدواج، مشاوره تخصصی پیش از ازدواج و مشاوره کنکور و انتخاب رشته. مشاور تحصیلی با 25 سال سابقه کار
خلاصه کتاب
دن هریس، مجری اخبار شبکه ABC، پس از یک حمله عصبی (Panic Attack) زنده در تلویزیون، به دنبال راهی برای کاهش استرس و صدای درونی پرمشغلهاش افتاد. این کتاب شرحی صادقانه و تا حدی طنزآلود از سفر او به دنیای مدیتیشن و ذهنآگاهی (Mindfulness) است. او که در ابتدا نسبت به خودیاری و مدیتیشن بدبین بود، در نهایت متوجه میشود که تنها ۱۰ درصد شادتر بودن میتواند تفاوت عظیمی در زندگی روزمره و غلبه بر نشخوار ذهنی ایجاد کند. هسته اصلی کتاب بر این تمرکز دارد که مدیتیشن یک ابزار عملی و اثباتشده علمی برای مشاهده افکار بدون قضاوت و درگیر شدن با آنهاست که مستقیماً به کاهش نشخوار ذهنی کمک میکند.
نقد
خلاصه کتاب
این کتاب بر اساس یک رویکرد درمانی فعال و ضدشهودی برای غلبه بر اضطراب و نشخوار ذهنی بنا شده است. دکتر ویلسون استدلال میکند که بهترین راه برای متوقف کردن صدای مزاحم در سر، نه جنگیدن با آن، بلکه تغییر رابطه ما با آن است. او به جای تلاش برای آرام شدن یا کنار زدن افکار، خواننده را ترغیب میکند که عمداً با ناراحتی روبهرو شود و “بازی” اضطراب را از طریق استراتژیهایی مانند تعارضهای ذهنی (Mind-shifts) و اقدامات جسورانه تغییر دهد. این کتاب یک برنامه عملی برای مقابله با ریشه اصلی نشخوار ذهنی ارائه میدهد.
نقد
خلاصه کتاب
اگرچه این کتاب مستقیماً بر “نشخوار ذهنی” با تعریف رایج تمرکز نمیکند، اما به طور عمیق به موضوع افکار مزاحم ناخواسته (Intrusive Thoughts) میپردازد که اغلب هسته اصلی نشخوار ذهنی را تشکیل میدهند. نشخوار ذهنی معمولاً واکنشی به این نوع افکار است. نویسندگان که متخصصان برجسته در زمینه اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) و اضطراب هستند، یک مدل درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و شناختی-رفتاری (CBT) ارائه میدهند. پیام اصلی این است که مبارزه با افکار، فقط آنها را قویتر میکند. آنها راهکارهایی برای شناسایی این افکار، تغییر پاسخ به آنها از طریق پذیرش و عدم قضاوت، و در نتیجه کاهش چرخههای نشخوار ذهنی ارائه میدهند.
نقد
معرفی کتاب «درست حسابی دعوا کن» از جان و جولی گاتمن
مقدمه: پایان دادن به افسانه “بدون دعوا”
آیا شما هم معتقد بودید که زوجهای خوشبخت، زوجهایی هستند که هیچوقت با هم اختلاف ندارند؟ اگر پاسخ مثبت است، باید بگوییم که شما قربانی بزرگترین دروغ درباره روابط شدهاید! دکتر جان گاتمن، روانشناس مشهور جهانی و همسرش جولی گاتمن، پس از دههها تحقیق بر روی هزاران زوج در «آزمایشگاه عشق» خود، به نتیجهای شگفتانگیز رسیدهاند: تعارض اجتنابناپذیر است، اما ویرانگر بودن آن اختیاری است.
کتاب «درست حسابی دعوا کن» (Fight Right: How Successful Couples Turn Conflict into Connection) دقیقاً برای از بین بردن این افسانهها طراحی شده است. این کتاب نه یک کتاب رواندرمانی پیچیده، بلکه یک نقشه راه عملی برای زوجهایی است که واقعاً میخواهند رابطه خود را عمیقتر کنند.
این کتاب یک راهنمای مبتنی بر تحقیقات علمی برای زوجهاست تا بتوانند تعارضات اجتنابناپذیر در رابطه خود را به فرصتی برای درک عمیقتر و تقویت پیوند تبدیل کنند، نه عاملی برای تخریب رابطه.
نکات کلیدی و یافتههای اصلی گاتمنها:
شناسایی الگوهای دعوا: گاتمنها با تکیه بر تحقیقات آزمایشگاهی خود (مشهور به “آزمایشگاه عشق”)، الگوهای رفتاری مخربی را که منجر به عدم ثبات رابطه و طلاق میشوند، شناسایی کردهاند. این کتاب به زوجها کمک میکند تا الگوی خاص خود را بشناسند.
پنج اشتباه رایج در تعارض: این کتاب به طور ویژه بر پنج “اشتباه” یا رفتار مخرب تمرکز دارد که زوجها در هنگام اختلاف مرتکب میشوند و باعث تشدید درگیری میشود. هدف اصلی، شناسایی و جایگزینی این رفتارها با الگوهای سازنده است. (اگرچه نتایج جستجو جزئیات دقیق این پنج اشتباه را نیاورده، در چارچوب نظریه گاتمن، این موارد اغلب شامل انتقاد، تحقیر، حالت تدافعی، سنگاندازی/بیاعتنایی (Stonewalling) و موضعگیری دفاعی هستند.)
تغییر هدف از “حل مسئله” به “درک عمیقتر”: گاتمنها معتقدند که حدود ۶۹ درصد از تعارضات زناشویی از مسائل اساسی و دائمی ناشی میشوند که هرگز کاملاً حل نمیشوند. بنابراین، کلید موفقیت در رابطه، یادگیری مدیریت این تعارضات دائمی و استفاده از آنها برای ابراز نیازهای بنیادین یکدیگر است، نه صرفاً تلاش بیهوده برای از بین بردن آنها.
در مجموع، این کتاب ابزارهایی عملی و مبتنی بر داده را ارائه میدهد تا زوجها یاد بگیرند چگونه به جای جنگیدن با یکدیگر، در برابر مشکلات رابطه متحد شوند و با شناسایی و اصلاح رفتارهای مخرب، رابطه خود را از نظر عاطفی تقویت کنند.
نشانی مرکز شما: خراسان جنوبی، بیرجند، طالقانی ۱۲، ساختمان پزشکان پارس، طبقه سوم. تلفن 09193214434 مرکز تخصصی مشاوره خانواده موفق / خانواده شاد
در اینجا چند عنوان بسیار خوب و تأثیرگذار که در این بازه زمانی یا کمی قبلتر منتشر شدهاند و همچنان بهروز تلقی میشوند، به همراه جزئیات کامل معرفی شدهاند:
نشانی مرکز شما: خراسان جنوبی، بیرجند، طالقانی ۱۲، ساختمان پزشکان پارس، طبقه سوم. تلفن 09193214434