بدین وسیله من رسما از بزرگسالی استعفا میدهم و مسؤولیت های یک کودک 8 ساله را قبول می کنم.
می خواهم به یک ساندویچ فروشی بروم و فکر کنم که آنجا یک رستوران 5 ستاره است.
می خواهم فکر کنم شکلات از پول بهتر است چون می توانم آن را بخورم !
می خواهم زیر یک درخت بلوط بزرگ بنشینم و با دوستانم بستنی بخورم.
می خواهم درون یک چاله آب بازی کنم و بادبادک خود را در هوا پرواز دهم.
میخواهم به گذشته برگردم ، وقتی همه چیز ساده بود ، وقتی داشتیم رنگها را ، جدول ضرب را و شعر های کودکانه را یاد می گرفتیم ، وقتی نمی دانستم که چه چیز هایی نمی دانم و هیچ اهمیتی هم نمی دادم.
می خواهم فکر کنم که دنیا چقدر زیباست و همه راستگو هستند.
می خواهم ایمان داشته باشم که هر چیزی ممکن است و می خواهم که از پیچیدگی های دنیا بی خبر باشم.
می خواهم دوباره به همان زندگی ساده خود برگردم ، نمی خواهم زندگی من پر شود از کوهی از مدارک اداری ، خبرهای ناراحت کننده ، صورت حساب، جریمه و ...
می خواهم به نیروی لبخند ایمان داشته باشم ، به یک کلمه محبت آمیز ،به عدالت به صلح ، به فرشتگان، به باران ،به ...
این دسته چک من ، کلید ماشین ، کارت اعتباری و بقیه مدارک من ، مال شما
من رسما از بزرگسالی استعفا می دهم .
سلام مطلب جالب بود وبلاگ جالبی دارید.
سلام
لینکتون کردم عزیز
درضمن وبلاگ خوبی دارین
بیشترم بهش برسین بهترم میشه
یاعلی
ستام و خسته نباشید منم استعفا میدم از بزرگسالی واقعا مطلب جالبی نوشتید و وبلاگ زیبا و پر محتوایی دارید اگه خواستید به وبلاگ من هم یه سر بزنید خوشحال میشم منم اولین وبلاگی که زدم زیاد وارد نیستم ممنون میشم منو راه نمایی کنید اسم وبلاگو لحظه های من با تو موفق باشید
سلام و روز خوش. کودک شدن که ممکن نیست! اما آیا می شود که در عین بزرگسالی ساده بیندیشیم و به سادگی خوشبخت باشیم؟ موفق باشید. خوشحال می شم از وبلاگ من هم دیدن کنید.
سلام.وبلاگ جالبی دارین
ممنون
ببخشید شما مشاوره آنلاین هم میکنید؟
سلام ... راستش استعفا دادن بعضی وقت ها لذت بخش تر از استخدام است ...
از بزرگسالی که سهله ... من می خوام از نیلوفر بودن استعفا بدم .... آخه داره بزرگ می شه ...
چارلی چاپلین :
تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریانت را نشانش نده! هیچ گاه چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن. قلبت را خالی نگه دار و اگر هم یه روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد. به او بگو که تو را بیش تر از خودم وکمتر از خدا دوست دارم . . زیرا که به خدا اعتقاد دارم وبه تو نیاز دارم .
سلام
وبلاگ بسیار جالب و پر محتوایی است تلاش میکنم نهایت بهره را ازآن داشته باشم .ممنون
سلام من واقعاً از این مطلبتون خیلی خوشم اومد .من همیشه آرزو دارم که برای یه لحظه هم که شده بر گردم به دوران کودکی خیلی دوران قشنگی بود .کودکی دورانی بود که اصلاًدغدغه ای نداشتیم ولی الان چی؟