دانشمندان معتقدند که انسان موجودی اجتماعی است، در اجتماع به دنیا آمده و در
همان جا پرورش می یابد، آدمی بدون ارتباط با دیگر افراد قادر به زندگی کردن
نیست.
ارتباط موفق بی شک رمز موفقیت همه انسانها در شئونات مختلف زندگی تحصیلی شغلی و
حرفه ای، زناشویی، فهم و تربیت فرزندان و ... است. امروزه روان شناسان و سایر
متخصصان علوم اجتماعی و ارتباطات تحقیقات گسترده و پیگیری در
این زمینه انجام داده و نقش بارز ارتباط را هر روزه برجسته تر می سازند.
ماهیت ارتباط |
تعاریف بسیاری از ارتباط شده است و مفاهیم مختلف زیادی درباره اینکه یک ارتباط
خوب چیست، بیان شده است. یک فرهنگ لغت به تنهایی سیزده تعریف مختلف که همگی
مشتق از لغت ارتباط است را ارائه داده است در اینجا به دلیل موجز بودن کلام به
چند تعریف کوتاه اکتفا می شود.
ارتباط به معنی رساندن، انتقال دادن یا مبادله ایده ها و دانسته ها به دیگران است. اینها به وسیله گفتار، نوشتار یا صداها و آهنگ ها انجام می شود ( فرهنگ لغت کوتاه انگلیسی آکسفورد ).
به محض اینکه ارتباطی برقرار شود، مشکلات ارتباطی نیز اتفاق می افتد. هر دو نقل
قول به ما می گویند وقتی ما با شخصی ارتباط برقرار می کنیم، می توانیم موفقیت
یا عدم موفقیت ارتباطی خود را به وسیله پاسخی که دریافت می کنیم، تخمین بزنیم.
افراد در جریان ارتباط برقرار کردن با همدیگر مواردی مانند همدلی، اهمیت دادن،
دوست داشتن، احترام گذاردن، ارزشمند داشتن، کمک کردن (به صورت مادی یا هم فکری
)، راهنمایی کردن و پند و اندرز را تجربه می کنند. تمامی این موارد این احساس
را به فرد منتقل می کند که او تنها نیست و در مواقع ضروری افرادی وجود دارند که
به او کمک می کنند، او را دوست دارند و به او احترام می گذارند و اینکه او تنها
نیست و متعلق به گروهی از انسانهاست.
متخصصان رشد کودک ارتباط صحیح و خوبی با دنیای بچه ها ایجاد کرده اند. اما مشکل
اساسی از آنجا ناشی می شود که معلمان یا والدین از آنچه واقعا" برای بچه اتفاق
می افتد آگاهی سطحی و کمی دارند. شما به محض آن که ضرورت برقراری ارتباط عمیق
با کودک خردسالتان را درک کردید، انتظار پیشرفت سریع را نداشته باشید. سعی کنید
با بالغ شدن فرزند خود، بر عمق ارتباطات بیفزاید و از واکنش های منفی بکاهید.
زندگی با کودک باید مبتنی بر ارتباط و تفاهم دو جانبه باشد. اینکه شما گرفتاری
و اشتغال دارید و این فرصت برایتان نیست که به کودک رسیدگی کنید، برای طفل قانع
کننده نیست. او می خواهد با شما در رابطه باشد، انس و الفتی داشته باشد، بگوید
و بشنود و انس بگیرد. وجود چنین رابطه ای نه تنها در مهار کردن بیقراری ها بلکه
در جلوگیری از رخ دادن بسیاری از بدرفتاری ها و اختلافات موثر است و از عوامل
سازگار کننده به حساب می آید. معمولا" وقتی که کودکان وظایف خود را فراموش می
کنند، بزرگسالان اعم از والدین و معلمان به آسانی از کوره در می روند. البته
خیلی آسان است که وظایف کودکان را با داد و فریاد و توپ و تشر به آنها یادآوری
کنیم اما بهتر آن است، که قرینه های کلامی را با لحنی ملایم و دوستانه به
کودکان بدهیم. زیرا که لحن ملایم و آرام راه برقراری ارتباط و تفهیم و تفاهم
میان کودک و بزرگسال را باز می گذارد و برای پیشبرد کارها در آینده از راه
ارتباط متقابل، موثرتر است. باید اذعان داشت والدینی که در هنگام طفولیت با
آنها بدرفتاری شده، اغلب از ایجاد ارتباط درست با فرزندان خود عاجزند.
با کودکان چگونه ارتباط برقرار کنیم. |
چگونگی برقراری
ارتباط با کودکان تا حد بسیار زیادی تعیین کننده میزان موفقیت والدین و بازدهی
تدریس معلمان است.
برای برقراری ارتباط با کودکان نیاز به مهارت های بسیاری است که اولیا و مربیان
باید از این مهارت ها اطلاع کافی داشته باشند و از آنها در رابطه با کودکان خود
استفاده کنند. جهت برقراری یک ارتباط خوب، معلم باید اسامی بچه ها را یاد
بگیرد.
یاد گرفتن اسامی بچه ها ممکن است امری نسبتا" کم اهمیت به نظر برسد اما در آشنا
شدن با بچه ها نقش بسیار مهمی دارد. زمانی که معلم با استفاده از نام بچه ها با
آنها صحبت می کند، بچه ها احساس دلگرمی می کنند و تصور خوبی خواهند داشت.
به محض این که معلم به اسم یک دانش آموز نگاه می کند و تصور ذهنی او را مجسم می
نماید، آمادگی دارد که بیشتر در باره او بداند.
به اهمیت صدا توجه داشته باشید، صدای خود را صاف، قاطع و خوشایند کنید، نباید
به طور مقطع یا با ترش رویی صحبت کنید. سعی کنید در مدرسه سرگرمی ایجاد کنید.
زیرا بچه ها برنامه های خارج از کلاس و جالب را دوست دارند. آنها نسبت به
رویدادهای خارق العاده و نمایشی احساس خوشایندی دارند. از این که با بچه ها
بخندید واهمه ای نداشته باشید بلکه با شادی آنها، شما نیز شاد و خندان باشید.
زمانی که معلم با استفاده از نام بچه ها با آنها صحبت می کند، بچه ها احساس
دلگرمی می کنند و تصور خوبی خواهند داشت.
مهارت های ارتباطات اجتماعی |
1- مهارت های اصلی ارتباط با دیگران شامل نگاه کردن، استفاده درست از لحن صدا
پیدا کردن هم صحبت (شروع کردن مکالمه ) گوش دادن (نگاه کردن به گوینده و توجه
به او)، پاسخ گفتن ( بیان مطلب خود بعد از اتمام صحبت طرف مقابل)، مفهوم داشتن
سخن ( درباره مسایل مشترک صحبت کردن)، رعایت نوبت در صحبت، سئوال کردن و ادامه
گفتگو ( قطع نکردن سخن ) است.
2- مهارتهای سازگاری با دیگران شامل به کار بردن واژه های مودبانه (گفتن کلمات
مناسب در زمان مناسب)، همکاری کردن ، پیروی از اصول، قواعد و قوانین ( مثلا"
قواعد بازی را رعایت کردن )، کمک به دیگران در انجام کارهای مفید، زدن به پشت
دیگران و یا گذاشتن دست روی شانه به طرز صحیح است.
3- مهارت های دوست یابی شامل ظاهر آراسته (شستن دست و صورت، مسواک زدن و پوشیدن
لباس پاکیزه)، لبخند زدن اظهار محبت، ایجاد دوستی (پیش قدم شدن در دوستی ها،
رعایت نوبت در سخن گفتن و دعوت کردن ) است.
منابع : |
1- رشیدپور، مجید (
1383) تربیت کودک از دیدگاه اسلام، انتشارات انجمن اولیا و مربیان چاپ هشتم،
تهران
2- رشید پور، مجید ( 1384 ) راه تربیت انتشارات انجمن اولیا و مربیان، چاپ ششم
تهران
3- دیمیک، سالی ( 1385) ارتباط موفقیت آمیز با NLP، مترجم علی اسماعیلی
انتشارات شباهنگ، چاپ دوم، تهران
4- فتحعلی لواسانی، فهیمه ( 1386) مهارتهای زندگی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول،
تهران
5- فونتانا، دیوید ( 1385) روان شناسی برای معلم، مترجم عفت السادات حق گو
انتشارات شباهنگ، چاپ اول، تهران
منبع : روزنامه اطلاعات – 26 اردیبهشت ماه -1388 – شماره -24469- بخش اجتماعی
گفتگو با فرزندان در مورد عشق، روابط جنسی و بطور کلی سکس یکی از مهمترین وظایف والدین است . پدر و مادر میتوانند با ایجاد یک جو راحت که در آن با کودکانشان در این مورد بحث کنند، کمک خیلی بزرگی باشند . اگر چه، بسیاری از والدین از چنین بحثهائی اجتناب می کنند یا آنرا به تعویق می اندازند .
هر ساله حدود یک میلیون دختر نوجوان در ایالات متحده حامله شده و سه میلیون ن وجوان نیز دچار بیماریهای مسری جنسی میگردند . کودکان و نوجوانان نیاز به اطلاعات و راهنمائی از جانب اولیاء خود دارند تا به آنها کمک کند تصمیمات مناسب و سالمی در مورد رفتار جنسیِ شان داشته باشند؛ زیرا آنچه که می بینند و می شنوند میتواند سبب سردرگمی و تهییج بیش از حد آنها گردد . اطلاعاتی که کودکان در مورد سکس از اینترنت دریافت می کنند اغلب میتواند نادرست یا نامناسب باشد.
گفتگو در مورد سکس شاید هم برای والدین و هم برای کودکان ناخوشایند باشد . اولیاء بایستی به سطح نیازها و کنجکاویهای خاص کودکشان آشنائی داشته و اطلا عات را بگونه ارائه دهند که بیشتر یا کمتر از آنچه کودکشان جویای آن یا قادر به درک آن است، نباشد .
در این زمینه شاید مشورت با یک روحانی،
پزشک متخصص اطفال، پزشک خانواده، یا دیگر متخصصین سلامتی کمک خوبی باشد . کتابهائی
که حاوی شکلها و تصاویر گویا باشند نیز میتوا ند به ارتباط و فهم موضوع کمک
کند.
کودکان بسته به سن و سطح بلوغشان از سطوح مختلف کنجکاوی و درک برخوردارند .
همزمان با بزرگتر شدن کودکان، آنها اغلب جزئیات بیشتری را در مورد سکس می پرسند
.
بسیاری از کودکان کلمات مخصوص خودشان را برای قسمتهای بدن دارند . این مهم است که کلماتی که آنها می شناسند و راحت تر با آن صحبت میکنند را کشف کنیم . یک بچه ۵ ساله ممکن با این پاسخ ساده خوشحال شود که بچه ها از دانه ای بوجود می آیند که در یک محل خاص در درون مادر رشد میکند. بابا کمک میکند که دانه اش با دانه مامان ترکیب شود و اینکار ب اعث میشود بچه شروع به رشد کند .
یک کودک ۸ ساله ممکن است بخواهد بداند که چگونه دانه بابا به دانه مامان میرسد . اولیاء ممکن است اینگونه توضیح دهند که دانه بابا (یا اسپرم ) از آلت تناسلی او خارج میشود و با دانه مامان (یا تخم ) در رحم او ترکیب میشود . سپس بچه در رح م امن مامان بمدت ۹ ماه رشد میکند تا اینکه به اندازه کافی برای متولد شدن قوی شود .
یک کودک ۱۱ ساله حتی بیشتر از این
میخواهد بداند و والدین میتوانند با صحبت در مورد اینکه زن و مرد چگونه عاشق یکدیگر
میشوند و سپس ممکن است تصمیم بگیرند سکس داشنه باشند، به او کمک کنند.
اینکه در
مورد مسئولیتها و پیامدهای فعالیت جنسی بحث شود بسیار حائز اهمیت است . حاملگی،
امراض مسری جنسی، و احساسات در مورد سکس موضوعات مهمی می باشند که باید مورد بحث
قرار گیرند .
گفتگو با کودکانتان میتواند به آنها کمک
کند تصمیماتی مناسب بگیرند، بدون آنک ه احساس کنند برای انجام کاری که آمادگی اش را
ندارند تحت فشار هستند . کمک به کودکان برای درک این موضوع که اینها تصمیماتی هستند
که نیاز به بلوغ و مسئولیت پذیری دارد، شانس اینکه انتخاب درستی داشته باشند را
افزایش خواهد داد.
نوجوانان قادرند در مورد معاشقه و سک س در دیدارها و روابط
صحبت کنند . آنها برای مواجهه با توانائی احساسات جنسی شان، سردرگمی ناشی از قدرت
جنسی شان، و رفتار جنسی در یک رابطه نیاز به کمک دارند .
مسائل مربوط به استمناء، قاعدگی،
پیشگیری از حاملگی، حاملگی، و امراض مسری جنسی بیشتر مد نظر قرار دارند . برخی از
نوجوانان در مورد ارزشهای خانوادگی، مذهبی یا فرهنگی دچار کشمکش و منازعه میگردند .
وجود یک ارتباط باز و اطلاعات دقیق از جانب والدین این شانس را افزایش میدهد که
نوجوانان سکس را به تعویق بیندازند و زمانی هم که مبادرت به آن نمودند از روشهای
مناسب کنترل تولد استفاده کنند.
در گفتگو با کودک یا
نوجوانتان، بهتر است که:
- کودکتان را به صحبت کردن و پرسیدن سؤالات
تشویق کنید.
- فضا را برای بحث آرام و غیر آشفته نگهدارید.
- از کلماتی
استفاده کنید که قابل فهم و راحت باشند.
- سعی کنید سطح سواد و درک و فهم
کودکتان را مشخص کنید.
- احساس شوخ طبعی خود را حفظ کنید و از صحبت در مورد
ناراحتی های خود نهراسید.
- در مورد ارتباط سکس با عشق، رابطه نامشروع جنسی،
مواظبت و احترام نسبت به خود و
والدین صحبت کنید.
- در بیان ارزشها و نگرانی
های خود رُک باشید.
- اهمیت مسئولیت پذیری در انتخاب و تصمیم گیری ها را تشریح
کنید.
- به کودکتان کمک کنید مزایا و پیامد های انتخابهای مختلف را مورد ملاحظه
قرار دهد.
با توسعه ارتباطات باز، صادقانه و مستمر درباره مسئولیت پذیری، سکس، و
انتخاب، والدین میتوانند به بچه های خود کمک کنند سکس را بروشی سالم و مطمئن
بیاموزند.
پاسخ به سؤالات کودکتان
در مورد سکس – دوران قبل از مدرسه
سؤالاتی که کودک شما در مورد سکس می
پرسد و پاسخ هائی که برای وی مناسب باشند، به سن کودک شما و توانائی درک و فهم او
بستگی دارد . در ادامه برخی از موضوع هائی که کودک قبل مدرسه ای شما ممکن است در
مورد آنها سؤال کند و آنچه که او در هر مرحله باید بداند، عنوان میشود:
- ”من
چطوری در شکم تو آمدم؟“
- ”قبل از اینکه به شکم تو بیایم کجا بودم؟“
- ”چطوری
بیرون آمدم؟“
- ”بچه ها از کجا می آیند؟“
- ”چطور هست که دخترها آلت بلند
ندارند؟“
از ۱۸ ماهگی تا
۳سالگی
کودک شما شروع به فراگیری در مورد بدن خودش میکند . آموزش اسمهای
مناسب برای اعضای بدن به کودکتان حائز اهمیت می باشد . کوتاهی در این امر ممکن است
این ذهنیت را برای کودک ایجاد کند که حتما چیز بدی در کار است که اسم مناسبی وجود
ندارد . همچنین به کودکتان یاد بدهید که کدام اعضاء خصوصی هستند (اعضائی که توسط
لباسهای زیر پوشیده میشوند).
۴ تا ۵ سالگی
کودک
شما احتمالا شروع به ابراز توجه در مورد جنسیت میکند، هم در مورد خودش و ه م جنس
مخالف . او ممکن است بپرسد که بچه از کجا می آید . او میخواهد بداند که چرا بدن
دخترها و پسرها با هم فرق میکند . همچنین او آلت تناسلی اش را لمس میکند و حتی به
آلت تناسلی بچه های دیگر علاقه نشان میدهد.
این ربطی به فعالیتهای سکسی بالغین ندارد، بلکه نشانۀ یک تمایل معمولی است . اگرچه، کودک شما نیاز دارد که بداند چه چیزی خوب است و چه چیزی بد . قرار دادن یک سری محدودیتها در شناسائی های کودک در واقع یک مسئله خانوادگی است .
شما ممکن است در
مورد آموزش موارد زیر به کودکتان تصمیم گیری کنید:
- ابراز تمایل به آلات
جنسی امری طبیعی و سالم است.
- لخت شدن و سکس بازی در مجامع عمومی درست
نیست.
- هیچ فرد دیگری، حتی دوستان و خویشاوندان نزدیک، مجاز به لمش ”اعضای
خصوصی “ او نیستند. دکترها و پرستارها بهنگام معاینه پزشکی و والدین هنگامی که
میخواهند علت درد در نواحی جنسی را پیدا کنند، مستثنی هستند.
وقتی که کودکتان به سن مدرسه میرسد، بایستی موارد زیر را
بداند:
- اسامی درست اعضای بدن
- عملکرد هر یک از آنها
- تفاوتهای
فیزیکی بین پسرها و دخترها
همچنانکه آگاهی های جنسی کودک رو به افزایش است، کودک
ممکن است شروع به آزمایش خودارضائی کند . خودارضائی بخشی از تمایلات جنسی دوران
کودکی بشمار میرود که والدین در نحوه برخورد با آن دچار مشکل میشوند .
تا سن ۵ یا ۶ سالگی این امری است کاملا
عادی . حول و حوش ۶ سالگی، هوشیاری اجتماعی کودکان افزایش می یابد و از تعلیم
دادنشان در مجامع همگانی احساس شرم میکنند . مطمئن شوید کو دک شما می فهمد که
خودارضائی یک فعالیت خصوصی است، نه عمومی. خودارضائی به صورت خصوصی ممکن است ادامه
پیدا کند و طبیعی است.
بعضی وقتها، خودارضائی مکرر میتواند مشکل ساز گردد . چنین
وضعی میتواند نشانه آن باشد که کودک تحت استرس زیاد قرار دارد یا در خانه توجه کافی
دریافت نمی کند . در موارد کمیابی نیز میتواند نشانه سوء استفاده جنسی باشد
.
برخی از کودکانی که مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرند بیش از حد به جنسیتشان علاقمند می شوند . اگر خودارضائی بصورت یک مشکل بروز کرد با پزشک متخصص اطفال تماس بگیرید . برای اغلب کودکان، هیچ جای نگرانی در مورد خودارضائی وجود ندارد. این کاملا عادی است.
پاسخ به سؤالات
کودکتان در مورد سکس – سنین مدرسه
سؤالاتی که کودک مدرسه ای شما در مورد سکس می پرسد و پاسخ
هائی که برای وی مناسب باشند، به سن کودک شما و توانائی درک و فهم او بستگی دارد
.
در ادامه برخی از موضوع هائی که کودک
مدرسه ای شما ممکن است در مورد آنها سؤال کند و آنچه که او در هر مرحله باید بداند،
عنوان میشود:
- ”دخترها باید چند سالشان بشود تا بتوانند بچه داشته باشند؟“
-
”چرا پسرها راست میکنند؟“
- ”پریود چیه؟“
- ”مردم چطوری آمیزش جنسی انجام می
دهند؟“
- ”چرا بعضی از مردها، مردهای دیگر را دوست دارند؟“
سنین ۵ تا ۷ سالگی
کودک شما در حال یادگیری چیزهای بیشتری
در مورد تعاملات افراد با یکدیگر است . او ممکن است نسبت به روابط جنسی بین بالغین
کنجکاوی نشان دهد .
سؤالات او پیچیده تر می گردند چرا که او
بدنبال درک ارتباط بین جنسیت و پیدایش نوزاد می گردد . او ممکن است درگیر توضیحاتی
در مورد چگونگی کارکرد بدن و محلی که بچه از آن می آید شود . همچنین ممکن است برای
گرفتن پاسخ سؤالاتش به دوستان خود مراجعه کند.
این مهم است که به کودکتان کمک
کنید تا جنسیت را به طریقه سالمش درک کند . درسها و ارزشهائی که او در این سنین می
آموزد تا دوران بلوغ با او خواهد بود . این بعدها روابط معنی دار دوران بلوغ را
پرورش می دهد.
سنین ۸ تا ۹ سالگی
کودک شما شاید
در حال حاضر نسبت به درست و غلط کارها حس توسعه یافته ای پیدا کرده باشد. او قادر
به درک این است که سکس چیزی است که بین دو نفر که عاشق یکدیگرند اتفاق می افتد. او
شروع به کنجکاوی در این مورد می کند که مامان و بابا چگونه یکدیگر را پیدا کردند و
عاشق شدند .
همچنانکه سؤالات در مورد افسانه، عشق و ازدواج بالا می گیرد، ممکن است او سؤالاتی در مورد همجنس گرائی مطرح کند . در این زمان تفکر خانوادگی خود را در مورد همجنس گرائی بیان کنید .
توضیح دهید که دوست داشتن یا عشق ورزیدن به کسی ربطی به جنسیت فرد ندارد و با دوست داشتن کسی از لحاظ جنسی فرق می کند. در ا ین سن، کودک شما دچار تغییر و تحولات زیادی میگردد که او را برای بلوغ آماده می کند . همچنانکه او از جنسیتش بیشتر و بیشتر آگاهی پیدا میکند، این مهم است که با او در مورد به تاخیر انداختن آمیزش جنسی تا زمانیکه بزرگتر شود صحبت کنید . همچنین شما باید درباره روشهای جلوگیری از آبستنی و بیماریهای مسری جنسی، مخصوصا ایدز صحبت کنید .
مطمئن شوید که او می فهمد چگونه این بیماریها می تواند منتشر شود و او چگونه می تواند خود را در مقابل آنها حفظ و از آبستن شدن جلوگیری کند . به کودکتان بیاموزید که از نظر جنسی مسئولیت پذیر بودن، یکی از مهمترین درسهای زندگی اش است.
وقتی کودک شما به
سن بلوغ میرسد، او باید در مورد چیزهای زیر بداند:
- قسمتهای بدن که به
سکس مربوط میشود و چگونگی عمل آنها
- نوزاد چگونه شکل می گیرد و متولد
میشود
- بلوغ و چگونگی تغییرات بدن
- قاعدگی زنان (هم پسرها و هم دخترها باید
از اطلاعات این مورد برخوردار شوند.)
- آمیزش جنسی
- کنترل تولد
-
بیماریهای مسری جنسی و چگونگی سرایت آنها، مخصوصا اچ آی وی و ایدز
- خود
ارضائی
- همجنس گرائی
- راهبرد های خانوادگی و فردی
با توسعه ارتباطات باز، صادقانه و مستمر درباره مسئولیت پذیری، سکس، و انتخاب، والدین میتوانند به بچه های خود کمک کنند سکس را بروشی سالم و مطمئن بیاموزند.
منبع : پزشکان بدون مرز
بعد از بزرگ کردن پنج نوجوان دیگر خیلی خوب می دانم که پدر یک نوجوان بودن چقدر سخت است. پدرها با حیرت و گاهی سردرگمی شاهد تغییر و تحولات فرزندانشان هستند.
اخیراً این فرصت برایم پیش آمد که با چند نفر از نوجوانانی که می شناختم ملاقات کنم و از آنها پرسیدم که دوست داشتند پدرانشان درمورد آنها چه بدانند: مشکلات آنها، احساساتشان، زندگیشان. نتیجه پاسخ های آنها را در این 10 مورد گرد آوردم.
1. "من دیگه بچه نیستم". نوجوان ها بیشتر از هر چیز دیگری دوست دارند به آنها بعنوان یک فرد بزرگسال احترام بگذارند. اینکه دیگران همچنان مثل قبل با آنها مثل یک بچه رفتار کنند برایشان عذاب آور است. اما پدرها می فهمند که نوجوانان مراحل مختلف بلوغ را پشت سر می گذارند و خیلی مهم است که واکنش خودتان را با مرحله بلوغ فرزندتان هماهنگ کنید. در اوایل نوجوانی باید از وضعیت آنها آگاه باشید و کمی بیشتر از یک بچه با او رفتار کنید.
2. "من طوری رفتار می کنم که آماده ام یک بزرگسال باشم اما از وارد شدن به این مرحله از زندگی وحشت دارم." اینکه فرزند نوجوانتان آماده باشد که مثل یک بزرگسال با او رفتار شود یا نه، بسیار نگران مسئولیت ناشی از آن خواهد بود. باید بفهمید که با تمام تظاهری که به قوی بودن می کند، فرزند نوجوانتان از دنیای ناشناخته ای که پیش رویش است می ترسد. پدرهایی که می توانند کمی احترام را با کمی حساسیت برای این موقعیت ادغام کنند می توانند تکیه گاه خوبی برای نوجوانشان باشند.
3. "دوستانم برایم اهمیت بیشتری پیدا کرده اند." بخشی از این روند تغییر این است که در آن نوجوان از وابستگی به والدین به سمت استقلال پیش می رود. این فرآیندی است که ما بعنوان پدر بسیار نسبت به آن هیجان زده می شویم. از این گذشته، آرزوی قلبی ما این است که فرزندانمان افرادی مستقل و مسئولیت پذیر شوند. بخشی از این فرایند شامل جدا شدن تدریجی از والدین و دیگران حتی دوستان می شود. این کاملاً طبیعی، قابل انتظار و مناسب است. پس اگر دیدید که فرزند نوجوانتان به جای خانه ماندن و با خانواده بودن با دوستانش وقت می گذراند زیاد ناراحت نشوید.
4. "الان خیلی چیزها که قبلاً برایم سوال نبود، سوال شده است." بخش عمده ای از فرایند بلوغ این است که یاد بگیرید به فکر خودتان باشید. نوجوانانی که بچه های مطیع و فرمانبرداری بودند الان سوال می کنند که چرا باید کارهایی که با آنها می گویید انجام دهند. آنها قضاوت شما را هم زیر سوال می برند. آنها باورها و ارزش های پایه ای خانواده تان را زیر سوال می برند. این فرایند پرسش کاملاً طبیعی و سالم است. سعی کنید به آنها برای پیدا کردن پاسخ این سوالات کمک کنید.
5. "اتفاقات خاصی برای هورمون هایم می افتد که نمی توانم برایتان توضیح دهم". پسرها وقتی نوجوان می شوند، خیلی زود رنج و تندخو شده و سریع صدایشان را بالا می برند مخصوصاً وقتی تحت استرس زیادی باشند. کنار دوستان از جنس مخالفشان احساس ناراحتی به آنها دست می دهد حتی اگر سالها با هم دوست بوده باشند. دوست دارند پوسترهایی روی دیوار اتاقشان بزنند که شما دوست ندارید. اما در اکثر این موارد خودشان هم علت احساسشان را نمی دانند. باید بفهمید که هورمون ها ممکن است علت ایجاد برخی از این رفتارها باشند. باید به آنها یاد بدهید که بااینکه سخت است اما می توانند هورمون هایشان را کنترل کنند.
6. "من از آن نگاه متنفرم". این نگاه همان نگاه معروف مادر و پدرهاست. یک چشم غره که باعث می شود نوجوان فکر کند که به مشکل افتاده است. با باز نگه داشتن دریچه ارتباط بین خودتان و فرزند نوجوانتان باید استفاده از این چشم غره را کمتر کنید باید راه های دیگری پیدا کنید که به آنها نشان دهید که از دستشان ناراحت شده اید.
7. "گاهی وقت ها دوست دارم فقط تنها باشم". نوجوانان دوست دارند وقتی به خود و دنیای خودشان فکر می کنند تنها باشند. بااینکه با دوستانشان خیلی حرف می زنند اما وقتی به خانه می آیند معمولاً به اتاقشان رفته و در را می بندند. این کاملاً طبیعی است و هیچ زنگ خطری به شمار نمی رود. اما اگر این رفتار افراطی شد آنوقت باید کمی نگران شوید.
8. "گاهی وقت ها دلم می خواهد به حرفهایم گوش کنید". پدرها بیشتر وقت هایی که می خواهند مشکلی را حل کنند سریع شروع به نصیحت کردن میکنند. باید جلوی این کار را بگیرید و سعی کنید فقط به حرفهای فرزندتان گوش کنید. خیلی وقت ها گفتگی بین والدین و نوجوان فرصتی است برای نوجوان تا خودشان بتوانند مشکلشان را حل کنند. باید این فرصت را به آنها بدهید تا بتوانند خودشان با مشکلات زندگی روبه رو شوند.
9. "دوست دارم در کارهایتان ثبات قدم داشته باشید". بااینکه نوجوانها معمولاً دربرابر اعمال قدرت والدین طغیان می کنند اما از آنها انتظار دارند که قوانینی برای خود داشته باشند و همیشه براساس یکسری قوانین یکسان با آنها رفتار کنند. نباید بطور مداوم قوانین خود را تغییر دهید. یک قانون داشته باشید و به آن متعهد باشید. این ثبات قدم باعث می شود نوجوانتان چیزی برای تکیه کردن به آن داشته باشد.
10. "روی حرفتان بایستید". نوجوانان از اینکه والدینشان یک روز یک چیزی بگویند و فردایش جور دیگری عمل کنند عصبانی می شوند. روی تعهدات خود بمانید. هیچ چیزی بدتر از شکستن قولتان نیست. اگر درمورد تماشای تلویزیون یا بازی های ویدئویی یک قانون خاص دارید، خود شما هم باید با همان قانون زندگی کنید. اگر به تعهدات خود وفادار بمانید فرزندتان هم احترام بیشتری برای شما قائل خواهد شد.
نتیجه گیری
هیچ چیز در زندگی خسته کننده تر از زندگی با یک نوجوان نیست. نوجوانان در این دوران با احساسات و مشکلات تازه ای روبه رو می شوند و از آن وابستگی که به والدینشان داشته جدا شده و کم کم افرادی مستقل می شوند. اگر پدرها بتوانند چند نکته ساده را در رفتارهایشان با آنها رعایت کنند، می توانند کمک بسیار خوبی به فرزند نوجوانشان نموده و به آنها برای انتقال از دوران بچگی به بزرگسالی یاری رسانند.
همه در طول زندگی خود گاهی طرد می شوند. برای من هم اتفاق افتاده است به خاطر همین می دانم که بدترین احساس روی زمین است.
افرادیکه طرد شده باشند معمولاً شدیداً شوکه و عصبی می شوند. تعجب می کنند که آیا می توانند به قسمت دیگری از زندگی خود اعتماد کنند یا نه چون این طرد شدگی قضاوت خود آنها را هم زیر سوال برده است. واقعاً موقعیت بدی است.
خیلی وقت ها ارباب رجوع هایم که برای مشاوره می آیند، با تمام شدن رابطه شان کنار آمده اند و طوری به نظر می رسند که انگار در حال بهبودی از یک عمل جراحی بسیار جدی یا تصادف اتومبیل هستند.
از دست دادن کسی که دوستش دارید، خلائی سنگین در دل شما باقی می گذارد. این عذاب باعث می شود انتظار روزهایی را بکشید که زندگی برایتان آسانتر شود و همچنان امیدوار می مانید که طرفتان برگردد، گاهی اوقات حتی بعد از سالها زندگی مجردی.
تفکر اشتباه
همچنین ممکن است حس کنید که اگر طرفتان برنگردد، دیگر هیچکس نمی تواند آن خلاء را در زندگی شما پر کند و دیگر نمی توانید عاشق کسی شوید. این حرف کاملاً پوچ است اما غم و اندوه باعث می شود نتوانیم درست فکر کنیم.
چندین و چند بار پیش آمده که بیمارانم به من گفته اند: "زندگی من هم اینطور بود دیگه. من دیگه نمی تونم کسی رو پیدا کنم. هیچکس دیگه عاشق من نمیشه".
اگر من بعنوان مشاور سعی نکنم که خلاف آنرا به آنها بفهمانم هیچوقت متوجه نخواهند شد. اینکه به خودتان بگویید که زندگی عشقی شما به پایان رسیده به هیچ وجه کمک حالتان نخواهد بود. فقط بدبختیتان را بیشتر می کند. واقعیت این است که همین حالا، در بدترین شرایط ناامیدی، همه ما فکر می کنم که هیچ اتفاق خوبی دیگر برایمان نمی افتد اما چون اینطور احساس می کنیم دلیل بر آن نیست که حقیقت داشته باشد!
پس تلاش کنید، باوجود تمام درد و غمتان تلاش کنید تا در آن موقعیت هم کمی منطق داشته باشید.
یعنی هر طوری که شده به خودتان بگویید، "حالم خیلی بده و از اینکه ولم کرده خیلی ناراحتم" اما دیگر به آن اضافه نکنید که، "و دیگه هیچکس منو دوست نخواهد داشت و من باید تا آخر عمر تنها بمونم". اگر اینکار را بکنید فقط مغزتان را با بدبختی های بیشتر پر می کنید و این کار درستی نیست چون در آن لحظه خودش به اندازه کافی بدبختی دارد!
قبول کنید که همه چیز تمام شده است
خوب حالا باید ببینیم چطور می توانید با این درد کنار بیایید؟ چطور می توانید یاد بگیرید که به زندگی خود ادامه دهید؟ چطور می توانید به این وضعیت تجرد خود بعنوان فرصتی استثنایی و عالی نگاه کنید نه مجازات؟ چطور می توانید حس دوست داشته نشدن و ناخواسته بودن و اینکه سرنوشت تعیین کرده که تا پایان عمر تنها بمانید و با بدبختی زندگی کنید را از ذهنتان بیرون کنید؟
اولین قدم به سمت آینده ای روشن و مثبت این است که قبول کنید شریک زندگیتان رفته است و دیگر برنمی گردد.
این یعنی با غم و اندوهتان روبه رو شوید و به خودتان اجازه دهید برای غم از دست دادن او و همه امیدها و آرزوهایتان تا می توانید گریه کنید. البته این واقعاً شرایطی دردآور است.
مهمترین چیزی که باید به یاد داشته باشید این است که این نیز می گذرد. می دانم شاید در آن لحظه اینطور به نظر نرسد اما تا بوده همین بوده باور کنید.
خسته شوید، بهتر شوید
دومین مسئله مهم این است که به دوستانتان تکیه کنید و تا زمانیکه دیگر حتی یک کلمه هم برای گفتن نداشته باشید درمورد شریک زندگی سابقتان با آنها حرف بزنید.
وقتی بفهمید که دیگر حوصله خودتان هم از این حرف های تکراری سر رفته است، بهتر خواهید شد. حرف زدن رمز بهتر شدن است. وقتی درمورد غم و غصه هایمان حرف می زنیم، آنها قدرتی که روی ما داشتند را کم کم از دست می دهند و حال ما بهتر می شود.
اما در آن لحظات دردناک خیلی مهم است که حسابی مراقب خودتان باشید. درواقع، باید مثل یک آدم علیل و ناتوان با خودتان برخورد کنید و به همان اندازه از خودتان مراقبت کنید که یک فرد ناتوان مراقبت لازم دارد.
حمام گرم و طولانی بکنید، به موسیقی گوش دهید که کمک کند احساساتتان را بیرون بریزید و خودتان را با غذاهای مورد علاقه تان وسوسه کنید و به دیگر اجازه دهید که نزدیکتان شوند و از شما مراقبت کنند.
ورزش کردن هم ایده خیلی خوبی است. ورزش و فعالیت جسمانی حال و روحیه را بهبود می بخشد. ورزش به افزایش مواد شادی زا در مغر که همان اندورفین ها هستند کمک می کند. همچنین پیامی بسیار مهم به مغز می فرستد که یعنی ما مراقب خودمان هستیم.
این مسئله مراقبت کردن برای مردهایی که رابطه شان را از دست داده اند اهمیت بیشتری دارد چون خانم ها خیلی راحت تر به دوستانشان زنگ می زنند و درمورد غم و غصه هایشان درد و دل می کنند اما اینکار برای آقایان سخت است. آنها عادت دارند که به تنهایی از پس غم و ناراحتی هایشان برآیند که خیلی سخت است.
فرایند بهبودی
این فرایند را سالها پیش برای یک برنامه تلویزیونی درست کردم. خیلی خوشحالم که از آن موقع تاحالا به افراد بیشماری کمک کرده است که گذشته شان را پشت سر بگذارند و به سمت خوشبختی بروند. شاید بتواند به شما هم کمک کند.
ل برای لیست
لیستی از همه چیزهایی که به شریک زندگی گذشته تان مربوط می شود که دوست نداشته اید تهیه کنید. می تواند از چیزهای خیلی کوچک شروع شود اما کم کم که پیش بروید به چیزهای مهمتر هم می رسید.
یادتان می آید که چطور همیشه یکسری جوک تکراری تعریف می کرد؟ یا در مهمانی ها همیشه بیش از حد مست می کرد؟ یا در محل کار مدام جلو بقیه ضایعتان می کرد؟ یا اینکه هیچوقت به سرگرمی ها و علایقتان توجه نشان نمی داد؟
همه آنها را روی کاغذ بیاورید و با خواندن دوباره آن خواهید فهمید رابطه ای که از دست دادید چندان هم برایتان خوب نبوده است.
الف برای انتظار
بعد از تمام شدن یک رابطه، فکر می کنیم که هیچوقت دیگر کسی دوستمان نخواهد داشت. درست است که این حقیقت ندارد اما در آن لحظه احساسمان همین خواهد بود.
واقعیت این است که احتمال خیلی زیادی وجود دارد که دوباره دوست داشته شوید. اما نه توسط همان شریک زندگی سابقتان. دیگر آن چیزهایی که در آن رابطه داشتید را به دست نخواهید آورد اما می توانید همان احساس خاص و مهم را با کس دیگری هم داشته باشید.
بنابراین، یک حس تازه لزوماً آن تجربه ای که با شریک زندگی قبلی داشتید را تکرار نخواهد کرد اما متوجه خواهید شد که یک عشق تازه به اندازه همان تجربه قبلی شیرین خواهد بود یا حتی از آن هم شیرین تر.
ت برای تمجید
منظورم تمجید از خودتان است.
باید به خودتان در آینه نگاه کنید و روی بهترین ویژگی ها و خصوصیاتتان متمرکز شوید و برای داشتن آن ویژگی ها به خودتان تبریک بگویید.
کار مفید دیگر این است که لیستی از 50 چیزی که درمورد خودتان دوست دارید بنویسید. اینکار ممکن است که وقت بگیرد اما فواید زیادی برایتان خواهد داشت.
وقتی کسی ما را طرد می کند سعی می کنیم همه تقصیرها را به گردن خود بیندازیم. از نظر ذهنی خودمان برای اینکه چرا باهوش تر یا جذاب تر نیستیم خودمان را سرزنش می کنیم. باید دست از این تفکر مخرب بردارید و اجازه بدهید که خوبی های خودتان را ببینید. پس زمان هایی را یاد بیاورید که به کسی کمک کردید یا با غریبه ای مهربان بودید.
اینکه یاد بگیرید ارزش های خود را قبول کنید و برای مهربانی، زیبایی و استعدادهای خود ارزش قائل باشید خیلی کمکتان می کند.
ب برای بازترتیب
متاسفانه وقتی یکدفعه مجرد می شوید، اکثر دوستانی که شما و طرفتان را می شناختند معمولاً زوج هستند. خیلی از این دوستان الان مثل یک طاعون از شما دوری خواهند کرد چون فکر می کنند اگر دور و بر آنها باشید روابط خود آنها هم به خطر می افتد.
اما حتی اگر دوستان قدیمی باشند که هنوز کنارتان هستن باز هم نیاز دارید که گروهی از دوستان جدید را هم مرد هم زن برای خود پیدا کنید. دوستانی که شریک زندگی قبلی شما را نشناسند.
م برای ممنوعیت رابطه جنسی با همسر سابقتان
گاهی اوقات وقتی چندین ماه است که جدا شده اید، شریک زندگی سابقتان ناگهان تصمیم می گیرد و متوجه می شود که مرغ همسایه به هیچ وجه غاز نیست. یا شاید هم حس کند که شما دارید به زندگیتان نظم و ترتیب دوباره می بخشید و این باعث حسادت او شوید. به خاطر همین ممکن است فیلش یاد هندوستان کند و بدش نیاید که بعد از این مدت دوباره رابطه جنسی با شما داشته باشد.
مشکل اینجاست که رابطه جنسی و نزدیکی باعث می شود که موقتاً تصور کنید که دوستتان دارد و اینبار حسرت و اندوه بیشتری برایتان به جای بگذارد. پس به هیچ وجه چنین کاری نکنید تا جاییکه به نقطه ای برسید که بتوانید تصمیم بگیرید که می توانید او را ببخشید یا نه پس تا آن موقع چنین کاری نکنید.
درمان
آخر از همه اینکه، برای خیلی ها از دست دادن شریک زندگیشان خیلی دردناک است چون احساس بی ارزش بودن و بی اعتمادی را به آنها می دهد. اگر این اتفاق برای شما هم افتاده پس احتمالاً با دو درد و غصه دست و پنجه نرم می کنید:
این آسان نیست. این ناراحتی الان تمام ناخوشی ها و خاطرات بد گذشته را به یادتان می آورد.
طرد شدن شدیداً آنچه هستید و آنچه باور دارید را متاثر می کند و این افکار جلوی بهبودی شما را می گیرد.
در چنین مواقعی، درمان و مشاوره راه خیلی خوبی است. پس اگر فکر می کنید که خیلی قت است که بهبودیتان طول کشیده، می توانید برای سرعت بخشیدن به آن نزد روانشناس بروید.
منبع: مردمان
خواستگاری و مراحل قبل از ازدواج یکی از لذت بخش ترین مراحل زندگی به شمار می رود. اما، بعد از اتمام آن شور و شوق اولیه، اضطراب پدیدار می شود. این اضطراب می تواند آنقدر رشد کند که بعد از ازدواج هم ادامه پیدا کند. براساس آمار مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری ها،در کشورهای غربی بیست درصد از ازدواج ها بعد از 5 سال به طلاق ختم می شوند. فردی که قصد ازدواج دارد باید به خوبی با مسئله ازدواج کنار آمده باشد و اگر بخواهد که جزئی از این آمار نباشد باید بر این اضطراب غلبه کند.
آنهایی که نتوانستند با آن اضطراب و ترس ازدواج کنار بیایند تا مرحله پارانوئید شدن پیش می روند. خیلی ها بیشتر از اینکه به عشق و محبت درون ازدواج فکر کنند به طلاق احتمالی و رنج و عذاب ناشی از آن فکر می کنند. مخصوصاً مردان مجرد به دلایل مختلف هیچ عجله ای برای ازدواج ندارند. 5 مورداز آن دلایل عبارتند از:
1) امکان رابطه جنسی بدون تعهد
2) امکان داشن همسر بدون ازدواج قراردادی
3) جلوگیری از خطر و هزینه های طلاق
4) تمایل به صبر کردن قبل از بچه دار شدن
5) این واقعیت که ازدواج نیاز به تغییر و سازش دارد
چند نفر از ما، به استثنای زمانیکه نفع شخصیمان در آن باشد، از روی میل باطنی این تغییر را می پذیریم یا برای سازش آمادگی داریم؟ نه خیلی، حداقل برای مردان مجرد زیر 35 سال خیر. دقت کنید که چطور این دلایل همه به سه تمایل اصلی در روابط کنونی تمرکز دارد: یعنی پول، رابطه جنسی و سازش.
شکست در روبه رو شدن با این سه عنصر تا حد مطلوب به خاطر خود رابطه ایجاد نمی شود بلکه با آن تشدید می شود. زمینه مواجه شدن با این عناصر با نیروهای نامرئی کنترل می شوند که از همان روز اول آشنایی وجود دارند—نیروهایی که راه و مسیر را به دو نفری که تصادفاً به سمت هم کشیده شده اند نشان می دهد و خصوصیات و ویژگی های مشخص فردی آنها را می پوشاند. این نیروها بسیار قوی بوده و در فرهنگ، ارزش ها، شخصیت، روحیه و درک ما جا باز کرده است و بطور مداوم با تجربیات و الهامات درونی ما تغییر می کنند. این نیروها رویکرد ما به زندگی را دیکته می کند و در زمان بحران، به وضوح هر چه تمامتر خود را نشان می دهند.
میل به تحت تاثیر قرار دادن
همه می توانند با یک زندگی آرام و خوشایند کنار بیایند اما شخصیت و ارزش واقعی یک فرد زمانی جلوه می کند که استرس و آشفتگی در زندگی او ایجاد شود. دلیل اصلی این هویت دوگانه به این میل ما برمی گردد که از یک طرف دوست داریم خودمان باشیم و همچنین دوست داریم دیگران را تحت تاثیر قرار دهیم. به همین خاطر نمی توانیم هیچوقت خودِ واقعیمان را آشکار کنیم. به همین دلیل، هرچه زمان آرامشمان در رابطه طولانی تر باشد، احتمال کمتری وجود دارد که بتوانیم وجودِ حقیقی طرفمان را بشناسیم. این به آن دلیل است که در ابتدای رابطه ترجیح می دهیم نیازها و انتظارات دیگران که برایمان مهم هستند را منعکس کنیم تا جاییکه مجبور شویم خودی واقعیمان را نشانشان دهیم.
درنتیجه، هر رابطه جدیدی براساس یک دروغگویی بین دو غریبه که به سختی چیزی هستند که نشان می دهند برای راضی کردن طرف مقابلشان ایجاد می شود. به همین دلیل است که بعد از ازدواج یا بعد از سالها زندگی با هم دو طرف کاملاً افرادی متفاوت می شوند. یک ضرب المثل می گوید که مردها با این امید با زنها ازدواج می کنند که تا آخر همانطور بمانند درحالیکه زنها با این آرزو ازدواج می کنند که بتوانند بلافاصله بعد از ازدواج شوهرانشان را تغییر دهند! از همان روز ازدواج این طریقه از جانب هر دو طرف پیش گرفته می شود اما هر دو طرف مراقب هستند که طرف مقابل چیزی در این مورد متوجه نشود. فقط با گذشت زمان و رو شدن شخصیت طرف مقابل مخصوصاً وقتی که از اهداف شخصیشان دلسرد شده باشند، مشخص می شود.
بعد از ازدواج روزی پر استرس و مشکل ساز می رسد و چیزهای جدید درمورد شخصیت همسر فاش می شود، مخصوصاً نقاط منفی. فقط زمان لازم است تا این نیروهای نامرئی خود را نشان دهند. سالها بعد از ازدواج وقتی که زوج با هم مثل دو غریبه بودند تعحب می کنند که قدری کم از همدیگر می دانند. پس این جمله کلیشه ای که" زنم/شوهرم من را درک نمی کند" درمقابل آن درک عالی که دو طرف احساس می کردند در دوران نامزدی دارند، به نظر عجیب می رسد.
دلایل
کسانیکه برای اولین بار ازدواج می کنند ممکن است کمی درمورد تغییراتی که از مجرد بودن به عضوی از یک زوج بودن باید داشته باشند احساس نگرانی کنند. این یعنی باید کمی از استقلال خود بگذرند و تمایلات و نیازهای فردی دیگر را هم در نظر بگیرند.
کسی که قبلاً ازدواج کرده است هم درمورد شکست سابق خود احساس نگرانی خواهد کرد. مردها و زنان مطلقه کمی از ازدواج دوباره می ترسند چون می ترسند که همان مشکلات باز ازدواجشان را ویران کند.
تاثیرات
اضطراب قبل از ازدواج می تواند مشکلاتی بین زوج ها تا زمان ازدواج ایجاد کند. فردی که احساس اضطراب می کند بسیار حساس و آسیب پذیر می شود. طرف مقابل او ممکن است این احساس را درک نکند و همین مسئله منجر به جنگ و جدال بین آنها شود و ایجاد رنجش کند. همچنین اگر این جدال ها حاد شود که قابل حل نباشند، می تواند موجب برهم خوردن رابطه آنها شود.
چارچوب زمانی
چارچوب زمانی اضطراب قبل از ازدواج کنار آمدن با آن را دشوار می کند چون دوره آماده سازی ازدواج مشکلات و استرس های خاص خود را دارد. اکثر زوج ها کاملاً درگیر برنامه ریزی های عروسی و ماه عسلشان می شوند. آنقدر مشکلات و مسائل مالی و خانوادگی پیش می آید که باید آنها را هم در برنامه ریزی ها مد نظر قرار دهند. این مسائل اضطراب قبل از ازدواج را تشدید می کند چون فرد مضطرب هیچوقت فرصت استراحت کامل و کنار آمدن با مشکلاتش را پیدا نمی کند.
علائم
اضطراب می تواند علائم فیزیکی و احساسی مختلف داشته باشد. این علائم شامل مشکل در خوابیدن، تمرکز کردن و غذا خوردن می شود. فرد مضطرب معمولاً تند نفس می کشد و ضربان قلبش بالا است. همچنین احساس سرگیجه و حالت تهوع دارد. ممکن است بدون هیچ دلیلی از دیگران عصبانی شود و از نظر احساسی و اجتماعی احساس طردشدگی داشته باشد. این مسئله در دوران قبل از ازدواج که تاثیرات احساسی می تواند دو نفر را از هم جدا کند، بدتر می شود.
درمان
هیچ راهی برای جلوگیری کامل از اضطراب قبل از ازدواج نیست چون این اضطراب ها معمولاً براساس نگرانی هایی منطقی ایجاد می شود. ازدواج قدمی بزرگ است که تغییراتی عمده در زندگی افراد ایجاد می کند و ایجاد اضطراب و ترس کاملاً طبیعی است. این اضطراب ها بهتر است به محض وقوع درمان شوند. انجمن ازدواج و خانواده امریکا توصیه می کند که قبل از ازدواج زوج ها حتماً نزد مشاوره قبل از ازدواج بروند. این مشاوره ها معمولاً پنج تا هفت جلسه هستند که در طول آن زوج ها می توانند امیدها، ترس ها و اهدفشان را بیان می کنند. مشاور بعنوان یک شخص سوم زوج را در مشکلاتشان راهنمایی می کند و به آنها برای رسیدن به یک راه حل رضایتمندانه کمک میکند.
اگر اضطراب فرد طوری باشد که لازم باشد به تنهایی روی آن کار شود، هر کدام از افراد می توانند به تنهایی با مشاور حرف بزنند.
آیا دوست دارید شاد باشید؟ یا از اینکه با وجود زندگی خوبی که دارید ناراحتید، درمانده اید؟ اگر همین طور اجازه دهید افکار خراب و موجی از انتقادها بروی شما بریزد، به مرور زمان با وجود انرژی های منفی درونیتان، تبدیل به فردی افسرده و مضطرب می شوید.
در این مقاله با روشهای کاملاً آسان می توانید بدون اتلاف وقت، لبخند را همواره بر لب خود هدیه کنید. در واقع این تنها به افکارتان بستگی دارد. 50% دلایل ناراحتی شما به دلایل ذاتیست که از فطرت ما سرچشمه می گیرد که به اصطلاح به آنان "نقاط تعادل" گفته می شود، 10% به عوامل بیرونی زندگی و 40% تنها به خود ارادی ما بستگی دارد، اینکه چطور با وقایع زندگی برخورد کنیم، از پس استرس ها بر بیاییم و از وقت و نیروی خود نهایت بهره را ببریم.
"کاترلین بیرندورف" در کتاب خود به نام "آوای نه اتاق شادی" می گوید: "در حقیقت این خود ما هستیم که با تمرکز به همان شادی کمی هم که داریم، می توانیم آن را افزون کنیم و از روحیه ای شاد برخوردار شویم"، هر فردی با تغییر نگرش نسبت به محیط پیرامون خود، می تواند ضمن افزایش امواج مثبت، (همچون، سفر، اعمال فعالیتهای مورد علاقه و ...)، ناخودآگاه از شادی ناشی از آنها خرسند خواهد شد. در واقع این طور فرض کنید که هر مکان در هر زمانی از زندگی روزانه شما می تواند به نوعی برای شما یک تفریح است، بطور مثال، تختخواب در اتاق خواب، دفتر کار به عنوان راهی برای پول درآوردن و لذّت خرج کردن، اتاق پذیرایی به عنوان خاطرات و جایگاه جمع شدن دوستان در کنار هم یا هر چیز با ارزش دیگری مثل سلامتی، امنیت مالی و ... می تواند باعث خوشحالی شما باشند، شما می توانید برای تثبیت این وضعیت از چهار عملکرد زیر پیروی کنید:
1- فداکاری بیش از حدّ، موجب دردسر است!
درست است که باید به فکر دیگران بود و فداکاری کرد، امّا در زندگی سعی کنید ابتدا به خود و روحیاّتتان توجه کنید، برای مثال به هنگام وضعیت اضطراری در پرواز، اگر قرار باشد از ماسک اکسیژن استفاده کنید، مطمئناً منطق حکم می کند برای فرد کناری خود فداکاری نکنید و ماسک را برای خودتان استفاده کنید، این خودخواهی نیست بلکه رهایی از مرگ است.
شاید خیلی افراد را دیده اید که دائماً در حال کمک به دیگران هستند، بطور مثال، وظایف همسر، فرزند، همکار و ... را به تنهایی انجام می دهند، با نگاهی به آنها می بینید که دیگر حتّی لحظه ای برای فکر کردن به علائق شخصی خود ندارند و انرژی خود را تماماً در اختیار دیگران قرار داده اند.
از همین امروز تصمیم بگیرید محدودیت های شاد بودن خود را بردارید و به سلامت روحی خود بیشتر اهمیّت دهید، بعد از شام پیاده روی کنید، صبح قبل از کار به ورزشهایی همچون شنا بپردازید، در واقع دست به کارهای جدیدی بزنید تا نیروی تحلیلی خود را دوباره باز یابید. به این فکر کنید که خود نوعی شما قوی ترین فرد برای کمک به این وضعیت نابسامانتان است.
2- امروز را از دست ندهید و از همین لحظه ی حال لذّت ببرید.
کودکی خود را بیاد آورید، وقتی والدینتان شما را به پارک می بردند، راحت گوشه ای می نشستند و شما با خیال راحت با بچّه های دیگر بازی می کردید و چه صبورانه شما را نگاه می کردند، امّا امروزه اگر وقت کنید و کودک خود را به پارک ببرید، تمام مدّت این جمله از دهانتان شنیده می شود، "زودباشید، بازی بس است، دیر شد!" سعی کنید با آنها هم بازی شوید، با این کار لحظات خوش کودکی دوباره در ذهنتان پدیدار می شود و ناخودآگاه از این حالات لذّت می برید.
3- درد خود را بشناسید!
هر چیزی در این دنیا دارای انرژی محدود است، از وسایل مصنوعی همچون تلفن گرفته باید شارژ شوند چه برسد به شما که انسانید، سعی کنید وقتی برای تنهایی خود قائل شوید، در این لحظات تمامی خاطرات بد و انرژی منفی را از خود دور کنید، لطفاً بهانه تراشی نکنید، مشغولیتهایی چون کار، بچّه داری و ... همگی بهانه است، این کار تنها فرصتی کمی از وقت شما را می گیرد. برای این تخلیه انرژی منفی و بازیافت سلامت روحی، حتماً لازم نیست در جزیره ای زیر یک درخت نخل بخوابید! در هر جایی کافیست لحظاتی چشمان خود را بسته و تنها باشید.
با شناخت روحیّات خود، سعی کنید بفهمید چه کاری بیشتر شما را خوشحال می کند، شنا، پیاده روی، کافی شاپ، صرف یک قهوه در خانه یا محیط کار، کمک به دیگران، صحبت با همکار، دوست، همسر.... با این کار می بینید که برای اینکه شاد باشید، حتماً لازم نیست دست به کارهای خارق العاده ای بزنید.
4- درگیریها خیلی هم بد نیستند!
در حین سختیهاست که هر آدمی پخته می شود، برای مثال برای شروع و اتمام یک پروژه ی کاری، با همفکری و گذراندن موانع حین کار با کمک همکاران، لذّت پیروزی و موفقیّت را تجربه می کنید. وقتی چیزی وفق مراد شما نباشد، مجبورید برای نیل به آن هدف چه کاری و چه در زندگی، نقاط مشترک روحیّات خود را با آن مشکل سازگار کنید، این خود یک موفقیّت است.
در مسائل زناشویی به جای دعوا و درگیری، از طرف مقابل بخواهید برای یکدیگر زمانی را گذاشته تا با خونسردی مشکلات را باز کرده و بدون اینکه به جسم و روح همدیگر لطمه ای وارد کنید، راه حلّی اساسی بیابید.
همواره با دوستان و افراد در ارتباط باشید، مطالعات حاکی از آن است که تنها راه حلّ مشکلات روابط اجتماعی، افزایش این روابط است چه کاری و چه خانوادگی، مسلماً در این روابط همیشه ناسازگاری هایی هم وجود دارد که با روش قبل سعی کنید با صحبت و معاشرت بیشتر بر این درگیری ها پیروز شوید. فراموش نکنید مشکلات بخشی از زندگی شماست.
فرض کنید مردها از سیاره مریخ آمده اند و زنها از سیاره ونوس . مریخی ها پشت تلسکوپ های خود بودند که ونوسیها را دیدند و از آنها خوششان آمد . و با سفینه های خود به سوی آنها رفتند . ونوسیها هم با آغوش باز از آنها استقبال کردند .
سپس با هم به زمین می آیند . مدتی همه چیز خوب بود اما کم کم هوای زمین روی آنها اثر کرد و یک روز صبح وقتی بیدار شدند هم مریخی ها و هم ونوسی ها دیگر فراموش کرده بودن که از کجا آمده اند و از آن روز اختلافات آنها با هم شروع شد .
ادامه مطلب ...
زود انزالی- نوعی ناتوانی های جنسی مردان
ناتوانی در رسیدن به نعوظ یا حفظ آن، اصطلاحاً ناتوانی جنسی نامیده میشود. اغلب میتوان این بیماری را با موفقیت به وسیله دارو درمان کرد. درمانهایی که بیشترین تأثیر را دارند آنهایی هستند که در همان زمانی که به نعوظ نیاز اسـت به مصـرف میشـوند. بـرای مثـال سیلـدنافیـل (ویاگرا) از جمله این داروهاست که یک داروی خوراکی است. انواع دیگر داروها یا توسط خود فرد مستقیماً به داخل آلت تزریق میشوند یا آنکه به صورت ژلهایی هستند که میتوان آنها را داخل پیشابراه وارد کرد. از آنجایی که تأثیر این داروها به خاطر اثر بر رگهای خونی است در صورت ابتلا به مشکلات قلبی ـ عروقی ممکن است داروهای مناسبی نباشند. در صورتی که امکان استفاده از این داروها وجود ندارد، وسایل کمکی فیزیکی میتوانند مفید واقع شوند. این وسایل دارای یک بخش ایجادکننده خلأ هستند که قبل از شروع مقاربت، روی آلت قرار داده میشود تا باعث افزایش جریان خون به داخل آلت شود سپس با بستن یک بند محکم به دور ریشه آلت، نعوظ ایجاد شده حفظ میشود. روش دیگر این است که وسایل کاشتنی انعطاف پذیری را از طریق جراحی درون آلـت قـرار مـیدهنـد کـه نعـوظ را امـکان پذیر شود. ) .