مرکز تخصصی مشاوره ازدواج و تحکیم خانواده موفق (شاد) بیرجند

تحت نظارت سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران / تحت نظارت وزارت ورزش و جوانان ایران / تحت نظارت اداره کل بهزیستی

مرکز تخصصی مشاوره ازدواج و تحکیم خانواده موفق (شاد) بیرجند

تحت نظارت سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران / تحت نظارت وزارت ورزش و جوانان ایران / تحت نظارت اداره کل بهزیستی

Factors of Successful Marriage: in iran

Abstract

The purpose of this study is to identify the factors of successful marriage accounts from self-described happy couples. For this purpose 300 couples were selected from among the staff of the industries, and the parents of students. The procedure undertaken is cluster sampling. So far two 3 couples who got a high score from ECS (1989) and described themselves as happy couples underwent an in-depth, semi-structured interview. The results show that successful couples trust, consult, are honest, believe in God, make decisions together, have commitment, friendly relationship, and rational objectives. Traditional couples and non-traditional couples differed only in the procedures of family management.

© 2010 Elsevier Ltd. All rights reserved.

 

Keyword: Successful Marriage, Happy Couples, Marital Satisfaction, Equity, Stability;


منبع:

Asoodeh M. H, Khalili Sh, Daneshpour M, Lavasani M. Gh (2010). Factors of Successful Marriage: Accounts from Self Described Happy Couples. World Conference on Psychology, Counselling and Guidance. Turkey

10 عادت خوب برای زنان

پذیرفتن ریسک های کوچک زندگی مانند نظر دادن در شغل، یا به تنهایی به سینما یا به سفر رفتن میتواند شجاعت شما را زیاد کند. تمرین چنین کارهای ترس شما را میکاهد و اعتماد به نفس و شادیتان را می افزاید.

1- برای خودتان سرمایه گذاری کنید! زنان در وقت گذاشتن برای دیگران و تلاش برای برطرف کردن نیاز آنها تلاش بسیاری میکنند، اما صرف وقت یا پول برای خودشان شاید نوعی خوشگذرانی به چشم بیاید. اما سرمایه گذاشتن برای خود احساس سلامتی را در شما افزایش می دهد، ظاهر و درون شما را زیباتر می کند. چرا در کلاسهایی که برای شغل شما مفید است یا به شما در کشف علایقتان کمک میکند ثبت نام نمی کنید؟ این سرمایه گذاری حتی میتواند بسادگی خریدن یک دسته گل در هفته برای خودتان باشد.
2
- مغز خود را انعطاف پذیر تر کنید نئوروبیک به تمریناتی گفته می شود که ارتباطات جدیدی را در مغز شما فعال می کند و با تاثیرات روانی افزایش سن مبارزه می کند. نئوروبیک حواس 5 گانه شما را در راه های پیش بینی نشده به کار می گیرد که باعث تقویت اعصاب می شود و کمک میکند تا سلولهای مغز جوان و قوی بمانند. عادت کنید که در تاریکی لباس بپوشید یا حمام کنید. چیزهایی را که در یک سمت عادت به پوشیدنشان داشتید، در سمت دیگر بپوشید. مثلا ساعتتان را در دست دیگر ببندید. هر صبح عطر جدیدی را استشمام کنید یا غذاهایی را که تابحال نچشیده اید بپزید.
3
- شجاعت ریسک را داشته باشید در کتاب \"زن و پول\" آمده است: « ترس اغلب چیزی است که بین ما و شجاعتمان می ایستد. ما می ترسیم که قایق را به حرکت درآوریم. از مواجهه شدن می ترسیم. می ترسیم کسی را ناراحت کنیم یا شغلمان را از دست بدهیم. می ترسیم همسرمان از ما جدا شود. می ترسیم کودکانمان دوستمان نداشته باشند. می ترسیم از آنچه که دیگران ممکن است راجع به ما فکر کنند. » پذیرفتن ریسک های کوچک زندگی مانند نظر دادن در شغل، یا به تنهایی به سینما یا به سفر رفتن میتواند شجاعت شما را زیاد کند. تمرین چنین کارهای ترس شما را میکاهد و اعتماد به نفس و شادیتان را می افزاید.

4- با احساسات منفی خود کنار بیایید! بسیاری از زنان از اینکه در خانه می مانند و مادری میکنند ناراضی اند. برای \"بله\" و \"نه\" های مداومی که باید بگویند احساس گناه می کنند. یک روانشناس می گوید: به احساسات مثبت و منفی خود مجال بروز دهید و سعی کنید آنها را بشناسید. اینکار بهتر از مقابله با انهاست و به شما کمک میکند تا سریعتر آرام شوید و تمرکز بگیرید.
5
- تمرینات ورزشی مناسب خود را بیابید استرس ناشی از تمریناتی که انتخاب شما نبوده است، مهمتر از مزایای آن ورزش است. اگر شما مجبور باشید بدوید، دوچرخه سواری یا شنا کنید، زیرا همسر شما چنین ورزشهایی می کند، ضرر آن برای بدنتان بیشتر از مزیت آن است. تمرینات مورد علاقه خود را پیدا و دنبال کنید و جزو 60 درصد کسانی که در طول شش ماه آغاز ورزش آن را رها می کنند نباشید. تصورات خود را کنار بگذارید و به سراغ تمریناتی که برایتان جذاب تر است بروید.

6- بخندید! تاثیر خنده و ورزش بسیار مانند هم است. در هنگام فعالیتهای عادی خود بخندید. خنده کالری می سوزاند، اندروفین مفید را افزایش میدهد. استرس را کاهش و ایمنی بدن را افزایش میدهد. قهقهه حتی رضایت شغلی شما را زیادتر و اعتماد به نفس را بیشتر می کند و به شما کمک کند از موانع رد شوید. عادت کنید هر دو ساعت یکبار بخندید و سلامت شما را مانند خوردن یک سیب در روز تضمین خواهد کرد.

7- استفاده از عطر لیمو رایحه مرکبات فعالیت مغزی شما را بهتر و ایمنی بدن را بهبود می بخشد. روغن لیمو با تغییر مقدار سروتونین مغز به شما احساس مثبتی میدهد. عطر لیمو را در کنار عطرهای مورد استفاده خود، شمعها، روغن مخصوص حمام یا در لباسهایتان استفاده کنید.
8
- یاد بگیرید که شغل خود را دوست داشته باشید بر اساس یک تحقیقات، 84 درصد از آمریکاییها از شغل خود ناراضی اند. اگر شما هم اینگونه اید سعی کنید دلیلش را بفهمید. آیا از حقوق خود ناراضی هستید؟ شغلتان با دانشتان بی ربط است؟ از شما قدردانی نمی شود یا کار زیادی از شما خواسته می شود؟ در کنار گشتن به دنبال شغل جدید، یاد بگیرید که \"نه\" بگویید. مسایل را شخصی نکنید و مهارت های جدیدی کسب کنید. راه حل دیگر اندیشیدن به مزایای شغل و اهداف بلند مدت است.
9
- در اجتماع حضور داشته باشید. فقط ده دقیقه فعالیت اجتماعی در روز میتواند قابلیت تفکر را به اندازه حل کردن جدول افزایش دهد. ریسک تنهایی مانند سیگار کشنده است. اما فعالیتهای اجتماعی می توانند از تنهایی و انزوا (که از عوامل مهم پیری زودرس، فشارخون و اضطراب هستند) جلوگیری کند
10
- کنترل دخل و خرج ما باید با پولمان رابطه خوبی داشته باشیم. زیرا برخورد هر کس با درآمدش، مانند برخورد با خودش است. یاد بگیرید که دخل و خرج خود را کنترل کنید: بیمه بازنشستگی، کارت های اعتباری، بیمه عمر و بودجه خانواده. این قدرت کنترل را در خود افزایش دهید و در کنار آن سرمایه گذاری را نیز فراموش نکنید. "

نکاتی جالب درباره حلقه ازدواج در آقایان

مردانی که حلقه ازدواجشان را دستشان نمی‌کنند، حس تعهدشان کمتر است


یک حلقه شما را یاد چه می اندازد؟ ازدواج ، عشق و شاید بشود گفت وفاداری.امروزه در اکثر کشورهای دنیا این حلقه البته- اگر در انگشت انگشتری دست چپ باشد-

نماد ازدواج و به دست داشتن آن نشانی از دوام این رابطه است.اما برخی از متاهل ها به دلایل مختلف این نماد را همیشه به همراه ندارند.بعضی‌ها به خاطر شغلی که دارند (شاید جالب نباشد که نماد عشق آدم دائم توی خمیر نان باشد یا بخواهی با آن دستکش جراحی به دست کنی یا...)،

بعضی‌ها به خاطر حساسیت پوستی و هزار دلیل دیگر.اما اگر قبلا فقط همسرتان حق داشت از شما بخواهد حلقه‌تان را دست کنید،حالا یک دلیل محکم وجود دارد که شما به دستور بچه هایتان باید این حلقه را به انگشت بیندازید!

یک روانشناس اجتماعی از دانشگاه آلبرتای کانادا، ادعا می کند کسانی که حلقه ازدواجشان را به دست نمی‌کنند در مقایسه با کسانی که آن را همیشه به دست می‌کنند،بیشتر بچه‌هایشان را فراموش می‌کنند. دکتر اندرو هارل همچنین می‌گوید:<جوانان جذابی که این عادت را دارند،فراموش کارترین والدین برای فرزندانشان هستند.>

دکتر هارل که مدیر یک آزمایشگاه پژوهشی جمعیت شناسی است،برای انجام این پژوهش تعدادی از والدین و فرزندان را که در مجموع 862 نفر بودند در 14 فروشگاه بزرگ آلبرتا مخفیانه مورد مطالعه قرار داد و به نتایج جالبی رسید. او دریافت که 14 درصد از همراهان بچه ها دست کم یک بار آن قدر از او غافل می‌شوند که بچه از دید آن ها خارج شده و نزدیک به 300 متر دور می‌شود و این فاصله برای پیشگیری از اکثر حوادثی که می‌تواند در کمین کودکان یک تا 7 ساله مورد مطالعه بوده باشد، خیلی زیاد است.

نکته جالب دیگر اینکه این سهل انگاری در مورد پدران جوان، بیشتر از مادران جوان بوده و در حالی‌که مردان جوان بدون حلقه 25 درصد مواقع کودکانشان را فراموش می کردند،این رقم در مورد زنان جوان بدون حلقه تنها 19 درصد بود.دکتر هارل می‌گوید: <تحقیقات قبلی ما نشان داده بود کسانی که حلقه ازدواجشان را دست نمی‌کنند، نسبت به ازدواجشان تعهد عاطفی کمتری دارند.اما این پژوهش نشان داد این عدم تعهد عاطفی نسبت به کل خانواده است.>

وی می گوید: <حقیقت این است که بودن به دنبال روابط عاطفی خارج از حیطه ازدواج توجه فرد را به فرزندانش نیز کاهش می‌دهد و این موضوع می‌تواند در هر جایی اتفاق بیفتد، حتی جایی مانند فروشگاه که بیشتر برای خرید کردن است نه برای خلق روابط عاطفی.>دکتر هارل نتایج این تحقیق را در هفدهمین کنفرانس سالانه جمعیت شناسی دانشگاه آلبرتا ارائه کرد،مجمعی که سال گذشته با نتایج تکان دهنده یک تحقیق دیگر او به شگفت آمده بود.

سال گذشته در همین کنفرانس دکتر هارل اعلام کرد که بر اساس پژوهش های او والدین از کودکان خوشگل بیشتر مراقبت می‌کنند! امسال نیز او ادعا کرد که در این تحقیق هم کودکان زیبایی که سن آنها از 3 سال کمتر بود ،بیشتر مورد توجه والدین قرار داشتند. وی همچنین می‌گوید از میان آنهایی که حلقه ازدواجشان را به دست داشتند، والدینی که خود زیباتر بودند بیشتر به فرزندشان توجه داشتند و

استدلال می‌کند شاید والدین زیباتر مشکلات و دغدغه های کمتری در مورد زندگی و سلامتشان دارند و به این ترتیب بهتر می‌توانند به کودکانشان توجه نشان دهند. وی می‌گوید:<با وجودی که می‌دانم بیان این نتایج اندکی خشن است اما ما باید دلیل حوادثی را که برای بچه ها رخ می دهند پیدا کنیم و با تغییر رفتارمان بهتر مراقب آنها باشیم.>‌

روان شناسی زوج های خوشبخت


افسانه ازدواج اینگونه است: جایی خارج از فضای مادی، روح کامل جفتی قرار گرفته است، روحی که با روح شما سازگار است و پشت همه اینها حقیقتی به نام «ازدواج» نهفته است. همان طور که همه زوج های جوان می دانند بی شباهت به مثالی که توماس ادیسون درباره نوابغ گفته نمی باشد: «که 1 درصد آن ذاتی است و 99 درصد بقیه آن سعی و تلاش». سخت ترین مرحله برای پایدار و سالم نگه داشتن ازدواج نظر جان گوتمی را به خود جلب می کند. او روان شناس دانشگاه واشینگتن است و بیش از 2 دهه است که مشغول حل احساسات پیچیده حیرت انگیزی است که دو انسان را برای یک سال، یک دهه و حتی اگر خوش شانس باشند یک عمر زندگی مشترک به هم نزدیک می کند.

گوتمی که 56 سال دارد بهترین شرایط را فراهم کرده است تا با سعی و تلاش بی وقفه به نتیجه ای دست یابد. در او روح یک دانشمند جاری است و احساسات یک مرد رؤیایی. او بازمانده یک طلاق  است. در حال حاضر، با خانم روان شناسی به نام شوارتز گوتین ازدواج کرده است و از زندگیش فوق العاده راضی است. این دو زوج با هم در کارگاه مرکز تحقیقات مسائل زناشویی کار می کنند. کار دلهره آور آنها این است که احساسات نامحسوس مثل لذت، تنفر و کشمکش ها را به صورت آمار و عدد درآورده اند. مبدأ این تحقیق آزمایشگاه خانوادگی است. این آزمایشگاه شامل مجموعه ای از اتاق های معمولی است که مجهز به دوربین های ویدیویی و مونیتورهای متحرک است که می توانند احساسات و افکار صدها زن و مردی را بخوانند که خودشان به طور داوطلبانه خواستار شرکت در این تحقیق شدند.

این داوطلبان شرح کاملی از اسرار خصوصی زندگی زناشویی شان را برای این محققین بازگو کرده اند. از داشتن روابط عاطفی گرفته تا انجام کارهای جزیی مثل گذاشتن آشغال های بیرون از خانه. نتایج این مطالعات اساس کتاب جدید گوتمن را تشکیل می دهد که شامل ? راهی است که به ما کمک می کند ازدواجی پایدار داشته باشیم. او همچنین امیدوار است که کتابش یک نقشه علمی همراه با جاده هایی به سوی خوشبختی در اختیار زوجین قرار دهد.

در میان نتایج غیرقابل انتظار، او به یافته هایی دست پیدا کرده است. ناراحتی مهمترین عامل برای ویران کردن احساسات زندگی زناشویی نیست ولی با این حال بسیاری از زوجین خوشبخت و موفق به خاطر آن با هم مشاجره می کنند. اهداف بسیاری از روش های درمانی معروف این است که عصبانیت زوجین را کنترل کنند. اما گوتمن به این نتیجه پی برد که دشمن واقعی، داشتن روحیاتی مثل انتقاد، تنفر، حالت تدافعی به خود گرفتن و بی عاطفگی است. تحقیقات او نشان می دهد که بهترین راهی که می توان از دست این دشمن رهایی پیدا کرد آن است که زوجین از خیالات و نگرانی های همسرانشان نقشه ای از عشق ایجاد کنند. همه زوج های خوشبخت از تمامی موانع موجود در مسیر ازدواجشان عبور کنند. تحقیق گوتمن همچنین مخالف روابط مریخی- ونوسی زن و مرد است که اعتقاد دارد زنان و مردان از دو دنیای متفاوت احساسی آمده اند. بر طبق مطالعات او، تفاوت های جنسیتی در به وجود آمدن مشکلات زناشویی تأثیر زیادی دارد اما باعث بروز مشکل نمی شود.

درصد مساوی از زنان و مردانی که از آنها مصاحبه به عمل آمده بود خاطر نشان کردند که «اینکه همسران به طور مساوی همدیگر را دوست می دارند و سعی می کنند همیشه دوست هم باشند مهمترین عامل خوشبختی در روابط زناشویی شان به شمار می رود گوتمن می گوید که می تواند با احتمال بیشتر از 90 درصد بدون این که مرتکب اشتباه شود پیش بینی کند که کدام زوجین کارشان به دادگاه های طلاق ختم می شود.

هفت سال اول زندگی به طور خاص مخاطره آمیز و متزلزل است. زمان متوسط طلاق در این گروه حدود سال پنجم رخ می دهد. مرحله خطرساز بعدی حدود 16 تا 20 سال ازدواج پدیدار می شود که میزان متوسط طلاق در سال شانزدهم اتفاق می افتد. او زندگی زوجی را شرح می دهد که اولین بار به عنوان «تازه عروس و داماد» با آنها ملاقات کرده بود. «حتی آن موقع هم هر مشکلی را که می خواستند با هم در میان بگذارند با طعنه و کنایه یا انتقاد شروع می کردند.» چیزی که گوتمن از آن تحت عنوان «آغاز یک دعوای شدید» یاد می کند. با وجود این که آنها ایمان کامل داشتند که عاشق یکدیگرند و نسبت به روابط شان متعهدند، گوتمن پیش بینی کرد که آنها در یک دردسر بزرگ افتاده بودند. او می گوید که ? سال بعد از هم طلاق گرفتند. تعادل نامساوی اختیارات، همچنین به طور فوق العاده ای در روابط زناشویی خطرناک است. گوتمن این نکته را فهمید که مردی که وظایف و اختیارات خود را با همسرش تقسیم نمی کند احتمال این که زندگی اش در معرض نابودی قرار بگیرد خیلی زیاد است.

چرا در تحقیقمان انگشت روی مردان گذاشته ایم؟ در پاسخ به این سؤال، گوتمن با استناد به اطلاعات و تحقیقاتش می گوید: «بسیاری از زنان، حتی آنهایی که ازدواجی موفق ندارند، بیشتر تمایل دارند تحت تأثیر همسرانشان باشند.» او می گوید: «این مردان هستند که باید اصلاح شوند. تغییرات می تواند ساده باشد مثل صرفنظر کردن از تماشای بازی فوتبال هنگامی که همسرمان نیازمند صحبت با ماست » . گوتمن در ادامه می افزاید: حرکات سر و دست ثابت می کند که مرد با این کار ارزش «با هم بودن» را بیشتر از «من» می داند.

تحقیق گوتمن براساس کار بسیاری از دانشمندان دیگری پایه ریزی شده است که روی احساس در رفتار متقابل انسان تأکید کرده اند. اساس مطالعات اولیه که پیرامون روابط زناشویی بود همان حرف هایی بودند که توسط زوجین در اول زندگی زده می شد. اما این نظرخواهی ها اغلب کامل نبودند. در دهه 1970 ، آزمایشگاه های روان شناسی متعددی دست به این اقدام زدند تا با مشاهده مستقیم روابط زن و مرد بتوانند روابط آنها را مورد بررسی قرار دهند. لطف به یکدیگر و داشتن احساسی خوب وسیله ای جدید برای روان شناسان بود. فیلم ویدئویی نیز ابزار ضبط بصری ای بود که می شد به واسطه تکرار مجدد آن جریانات احساسی بین زوجین را خیلی راحت تر مورد مطالعه قرار داد.

در سال ???? محققانی به نام های پاول اکمان و والاس فزیزن یک سیستم رمز گذاری را برای صورت انسان اختراع کردند که نهایتاً راه دیگری را برای ارزشیابی تبادلات فکری زن و مرد در اختیارشان قرار می داد. اگرچه تأکید مطالعات اولیه روی زوجینی بود که دچار مشکل بودند با این حال گوتمن فکر می کرد که مهم است زوجینی را مورد مطالعه قرار دهیم که ازدواجی موفق داشته اند. او فکر می کرد که زوجین کارشناسان واقعی هستند. از دواطلبانی که در آزمایشگاه بودند مصاحبه هایی راجع به تاریخچه ازدواجشان به عمل آمد. سپس آن زوج ها روبروی دوربین درباره موضوعاتی صحبت می کردند که باعث شده بود نزاعی بین آنها پیش آید.

زوجی که گوتمن در کتابش هم از آن یاد کرده است تیم و کارا نام دارند که مدام سر این مسائل با هم بحث می کنند که مثلاً چرا دوست تیم، بادی، اغلب شب ها را در منزل آنها به استراحت و خوشگذرانی طی می کند. محققان صحنه های اینچنینی را فیلمبرداری کرده و هر ثانیه از ارتباط آنان را مدنظر قرار می دهند تا لحظات خوب و بد مربوط به الگوی آماری خود را محاسبه و به وجود آورند. این الگوی آماری شامل سؤالاتی از این قبیل است: «وقتی مرد مشغول صحبت کردن است چند دفعه همسرش به او چشم غره رفت؟ (که این خود نشانه تنفر است) یا اغلب چند بار مرد عصبی و بی قرار بوده است؟ (که این از علایم استرس و بی صبری است). تعداد دفعات بیانات مثبت و منفی به اضافه اطلاعات به دست آمده توسط دوربین های فیلمبرداری یک تصویر چند بعدی از روابط زن و مرد را در اختیار محققان قرار می دهد. «تیم» و «کارا» نهایتاً به این نتیجه رسیدند که «بادی» می تواند گهگاهی پیش آنها بماند به شرطی که سنت نشود.

باورهای منطقی در مورد انتخاب همسر

 

فرآیند انتخاب همسر برای هر فرد بالغ و مجرد، مرحله ای بسیار مهم و اغلب دشوار محسوب می‌شود. شاید کمتر انتخاب دیگری ممکن است تا این اندازه در طول زندگی زوج‌ها مرکز توجه و بسیار با اهمیت تلقی گردد.

اما متأسفانه، در بحبوحه‌ی دروان معاشقه (نامزدی) افراد جوان اغلب بی ملاحظه می‌شوند و مشکلات اساسی را در ازدواج نادیده می‌گیرند و یا این که آنها را بررسی نمی‌کنند. علاوه بر این نگرش‌ها و عقاید خاصی در جامعه‌ی ما رواج یافته است که موجب نا امیدی و نارضایتی در فرآیند انتخاب همسر می‌گردند. در این میان برخی از عقاید و باورها در فرآیند ازدواج و انتخاب همسر غیرمنطقی و محدود کننده به نظر می‌رسند.

باورها و یا عقاید غیرمنطقی (محدود کننده) درباره انتخاب همسر که به عنوان باورهای شخصی تعریف شده‌اند:

الف- زمان ازدواج و امتخاب فرد مورد نظر برای ازدواج را محدود می‌کنند.

ب - تلاش برای پیدا کردن فرد مناسب برای ازدواج را دچار افراط و یا تفریط می‌کنند.

ج - از بررسی اندیشمندانه‌ی توانایی‌ها و ضعف‌های بین فردی و شناختن فاکتورهای قبل از ازدواج که در موفقیت ازدواج مؤثر هستند، جلوگیری می‌کنند.

د- مشکلات و موانع انتخاب همسر را تداوم می‌بخشند و گزینه‌های بعدی برای حل مشکلات را به حداقل می‌رسانند.

به عنوان مثال یکی از این عقاید محدود کننده می‌تواند اینگونه باشد که زوج‌ها با این اعتقاد وارد زندگی شوند که تنها عشقشان نسبت به یکدیگر برای غلبه کردن بر تمام مشکلات کافی است.

نگرش‌ها و طرز تفکر منطقی و غیرمنطقی افراد درباره فرایند انتخاب همسر به هنگام ازدواج یکی از فاکتورهای بسیار مهمی‌ است که می‌تواند ازدواج را با موفقیت یا شکست مواجه نمایند.

آگاه بودن افراد درباره‌ی نگرش‌ها و طرز تفکر و عقیده‌ی خودشان درباره‌ی انتخاب همسر و در پیش گرفتن نگرشی منطقی و واقع‌بینانه می‌تواند در داشتن ازدواجی موفق آنها نقش بسزایی داشته باشد.

برداشت ما از نگرش مجموعه ای از شناخت‌ها ، باورها، عقاید و واقعیت‌ها (دانسته‌ها) است که حاوی ارزشیابی‌های مثبت و منفی (احساسات) باشد.

 

نُه باور غیر منطقی (محدود کننده) درباره انتخاب همسر

موضوعی که به طور وسیع در پیشینه‌ی تجربی که در زمینه‌ی انتخاب همسر نادیده گرفته شده است مربوط به نقش و تأثیر باورهای شخصی در فرایند انتخاب همسر می‌باشد. از بررسی  سوابق موجود در زمینه‌ی نقش باورها در انتخاب همسر: لارسن(1992) نُه باور غیر منطقی که افراد اغلب درباره انتخاب همسر دارند را بیان کرده است.

1 -   اعتقاد به اینکه من فقط می‌توانم عاشق یک نفر باشم.

 شخصی که دارای این عقیده است گمان می‌کند که تنها یک نفر در دنیا برای ازدواج با او مناسب است. این تفکر بسیار شبیه این عقیده است که ما جایی در دنیا همزاد و یا نیمه‌ی دومی ‌داریم که با ازدواج با او همه چیز به تکامل می‌رسد.

این افکار غالباً غیرمنطقی هستند، چرا که باید به هنگام روبرو شدن با تنها فرد به خصوص، او را شناخت. البته چگونه این دیدگاه به سرانجام می‌رسد روشن نیست. همچنین شاید این عقیده دعوت به انتظار غیر فعالی باشد برای رسیدن به دقیقه اعجاز برانگیزی که چشم‌انداز یک ازدواج خوب را نوید می‌دهد.

2 - همسر کامل

اعتقاد به تفکر که «تا زمانی که فردی کامل برای زندگی پیدا نکنم، نباید ازدواج کنم». کسی که این اعتقاد را داشته باشد شاید برای تصمیم گرفتن برای ازدواج دچار محدودیت شود چرا که هیچ فردی کامل نیست و شاید برای پیدا کردن چنین فردی باید زمانی طولانی صرف شود.

3 - تکامل خود

کسی که اینگونه فکر می‌کند و می‌گوید:«تا زمانی که نتوانم به خودم به عنوان یک همسر اعتماد کنم، نباید ازدواج کنم».

این اعتقاد نیز محدود کننده و غیر منطقی است از آن جهت که هیچ کس کامل نیست و احساس کامل بودن به عنوان یک همسر را نخواهد داشت. احساس آمادگی برای ازدواج ضروریست، اما شاید اشخاصی را برای تصمیم گیری درباره ازدواج دچار اضطراب کند.

4 - ارتباط کامل

 صاحب این عقیده این چنین می‌اندیشد:«ما باید قبل از ازدواج ثابت کنیم که ارتباط مؤثری خواهیم داشت».
توجه به فاکتورهای پیش بینی کننده‌ی پیش از ازدواج بسیار عاقلانه است.

مانند ارتباط خوب و مهارت‌های حل مشکل و تشابه و همانندی ارزش‌ها و عقاید. جستجوی چنین ارتباطی و چنین همسری که این مهارت‌ها و قابلیت‌ها را داشته باشد عاقلانه است.

با این وجود ، از آنجا که موفقیت در ازدواج را نمی‌توان تضمین کرد، برای کم کردن محدودیت این تفکر می‌توان اینگونه اندیشید که هیچ راهی برای تضمین خوشبختی پیش از ازدواج میسر نمی‌باشد.

5 - تلاش بیشتر

این اعتقاد با این تفکر شکل می‌گیرد که من با هرکسی که برای ازدواج انتخاب کنم خوشبخت خواهم شد به شرط آن که به قدر کافی تلاش کنم.

لارسن (1992) تأکید می‌کند که تلاش دو همسر برای حل مشکلات و مؤثر ساختن یک ازدواج ، دو فرد بالغ و متفکر را می‌طلبد. از آنجا که هر کسی آنقدر متمایل به حل مشکلات نخواهد بود. بنابراین کمی‌دقت در انتخاب همسر در ابتدای ضروری به نظر می‌رسد.

6 - عشق کافی است

فرد دارای این عقیده شاید چنین بگوید:«عاشق کسی شدن برای من دلیل کافی برای ازدواج است». جامعه‌ی غربی عشق رمانتیک را به عنوان شرطی لازم برای ازدواج ارزشمند می‌شمارد.

در واقع، اشخاص کمی‌هستند که ازدواج را بدون عشق تصور کنند. اگر عشق به عنوان تنها معیار در نظر گرفته شود، سایر توانایی‌های اساسی فردی و بین فردی از نظر دور خواهد ماند.

7 - همزیستی

این عقیده چنین است: «اگر من و همسر آینده ام قبل از ازدواج با هم زندگی کنیم، شانس وخوشبختی مان را افزایش خواهیم داد».

مرور سوابق همزیستی و موفقیت‌های بعدی در ازدواج نشان داده است که افرادی که قبل از ازدواج با هم زندگی می‌کنند آمادگی بیشتری را برای نارضایتی از زندگی وجدایی دارا می‌باشند در مقایسه با کسانی که با هم همزیستی نکرده اند.

این ارتباط معمولاً با خصوصیات کسانی که همزیستی می‌کنند به نسبت کسانی که همزیستی نمی‌کنند مشکلات بیشتری در رابطه با تعهد دارند و تمایل کمتری برای ارزشمند شمردن ازدواج ونگرش مثبت تری نسبت به طلاق دارند.

8 - فرد مکمل و تضاد

در این نگرش شخص اینگونه می‌اندیشد: «من باید با کسی ازدواج کنم که خصوصیات شخصیتی او متضاد با خصوصیات من باشد».

 اگر چه تفکر رایج مبنی بر آنکه افراد با خصوصیات کاملاً متفاوت می‌توانند کامل کننده‌ی ضعف‌ها و قوت‌های یکدیگر باشند، اما فاکتورهای پیش‌بینی کننده‌ی موفقیت در ازدواج نشان می‌دهند که قویترین عامل خوشبختی ، همانندی در ارزش‌ها، نگرش‌ها و خصوصیات شخصی است.

9 - انتخاب باید آسان باشد

این عقیده که انتخاب یک همسر باید ساده باشد و این انتخاب حامل یک شانس و یا اتفاق است. بنابراین فرد شاید تصور کند که برای انتخاب همسر به جای عمل کردن باید در انتظار یک اتفاق بماند.
چنین فردی در انتظار شانسی برای دیدار و عشق در اولین نگاه است بدون آنکه از تفکر محتاطانه آمادگی لازم، یا انجام عملی برای نزدیک تر شدن به هدف ازدواج کمک گرفته شود.

مواردی که عنوان شدند فقط تعدادی از نگرش‌ها و باورهای غیر منطقی افراد نسبت به انتخاب همسر می‌باشند.
نحوه‌ی نگرش افراد نسبت به فرایند انتخاب همسر امری بسیار حیاتی است و همچنین با درک شیوع باورهای غیرمنطقی و محدود کننده درباره انتخاب همسر در میان افراد مجرد زن و مرد، در صورتی که این نگرش‌ها و عقاید نادرست و غیر منطقی افراد تغییر یابند و در جهت صحیح هدایت شوند، شاهد افزایش ازدواج‌های مؤفق در جامعه خواهیم بود.

و همچنین با توجه به مشکل ساز بودن نگرش‌های نادرست، می‌توان درمانگران ، مشاوران قبل از ازدواج و تعلیم دهندگان ازدواج را یاری کرد تا به افراد کمک کنند تا برای ازدواج بهتر آماده شوند.

پیشنهاد سکس دوست پسر و سردرگمیهای دختر

 

 روش شناخت برای ازدواج


 

گامهای اولیه دوستی هایی که امروزه رواج دارند : 

رابطه ای بر مبنای دوستی  : 

یک نگاه ، یک پروژه دانشجوئی ، محل کار ، دانشگاه ، مسیر رفتن به مدرسه ، اتوبوس مترو تاکسی ، اینترنت ، خرید و فروش ، اس ام اس اشتباه ، خیابان ، کوچه و ... به هر حال در زمان و مکانی یا بر حسب اتفاق  جرقه آشنایی زده میشه و به نوعی آغاز رابطه دوستی بین دو جنس مخالف . مسلما اول هر رابطه ای خوبه و ارتباطات زیاد . با گذر زمان و به میان امدن احساسات رنگ رابطه تغییر میکنه چون دو طرف هدف مشخصی از رابطه دوستی ندارند  عموما حجم بالای احساسات رو در همان ابتدای رابطه بکار میگیرند تا کم کم احساست فی مابین دو طرف باعث وابستگی شود برخی ها این وابستگی احساسی را با دوست داشتن و عاشق شدن اشتباه میگرند همچنان رابطه را ادامه داده تا این وابستگی جای خود را به عادت کردن داده حرفهای تکراری و ... 

رابطه بر مبنای شناخت بیشتر برای ازدواج ( پیشنهاد سکس از سوی پسر ) :  

آقا پسری با دختر خانمی قرار میذارن تا برای ازدواج همدیگرو بیشتر بشناسند ، یکی از ترفندهایی که معمولا پسرها برای دستیابی به یک دختر بکار میگیرند بازگو کردن جملات زیر است : دوست دختر قبلیه من بهم خیانت کرد ، با من صادق نبود ، تو با باقیه دخترها فرق داری ، تو دختر پاکی هستی و من به خاطر پاکی تو رو انتخاب کردم . اگر از این پسر بپرسی چرا شما را دوست دارد جوابهای زیر را خواهید شنید : دوست داشتن که دلیل نمی خواد ، نمیدونم چرا اینقدر دوست دارم ، چون تو با باقیه دخترا فرق داری و ...  مدتی کم  از رابطه به اصطلاح شناخت برای ازدواج می گذرد  ادعای دوست داشتن دو طرف به میان می اید و پسر از دختر درخواست سکس دارد . دلایلی که به میان می آورند عبارتند از : تو اگر من رو واقعا دوست داری باید این رابطه رو با من داشته باشی ، تو منو درک نمیکنی من پسرم بهم فشار میاد اگر منو درک میکردی نیازهایم هم برات مهم بود ، من و تو متعلق به هم هستیم حتما که نباید اسممون تو شناسنامه هم باشه که بتونیم سکس کنیم ، قبل از ازدواج باید با هم سکس داشته ابشیم که بفهمیم میتونیم پاسخگوی نیازهای جنسی هم باشیم یا نه ، تو حتما منو دوست ندرای که پیشنهاد سکسم رو رد میکنی . 

این شرایطیست که متاسفانه دیر یا زود اکثر دختران در روابط دوستی با آن مواجه می شوند من قصد دارم تا با ارائه مطالب ذیل در این زمینه راهنمای این دسته از دختران باشم . 

اولا ، یک پسر چرا شما را برای ازدواج انتخاب کرده : مسلما اکثر پسرها فردی را برای ازدواج انتخاب میکنند که طبق گفته خودشان دختر پاکی باشد این موضوع را بارها به دختر بازگو می کنند که تو با باقیه دخترا فرق داری تو دختر پاکی هستی  حال سوال اینجاست به نظر شما ایا اگر پسری به پاکی شما ایمان داشته باشد به خود اجازه میدهد تا بواسطه لحظاتی لذت این پاکی زیر پا گذاشته شود ؟

دوم : پسرها عموما در پیشنهادات سکس خود به دخترهای می گویند اگر من رو دوست داری باید به نیازم پاسخ دهی و اگر این کار را نکنی یعنی من رو دوست نداری . سوال اینجاست چرا یک دخترباید با زیر پا گذاشتن عفاف و پاکی خود دوست داشتن خود را به اثبات برساند ؟ چرا یک پسر با خویشتن داری و جلوگیری از شهوت و هوس خود دوست داشتن خود را نشان ندهد ؟ مگر نه اینکه ادعای دوست داشتن دارد . و آیا به این فکر کرده اید که چطور میشه به یک پسر که قادر نیست جلوی نفس خو درا بگیرد برای زندگی تکیه کرد ؟  

مهم ترین فاکتور : بیش از 90 درصد از روابطی که در آن رابطه جنسی بوجود می اید ازدواج صورت نمیگیرد . بیش از 95 درصد از پسران هرگز راضی نمی شوند با کسی که رابطه جنسی به صورت کامل داشته اند ازدواج کنند این خاصیت مردان است این در وجود اکثر مردان قرار داده شده است گرایشات احساسی پسران پس از رابطه جنسی جای خود را به گرایش جنسی  میدهد و فقط بعد از اولین رابطه جنسی رابطه دوستی شما بواسطه انجام سکس ادامه می یابد . یک پسر جذب دختری می شود که دیر تر  به او راه دهد نه اینکه خود را کامل در اختیار ان قرار دهد  البته در مورد ازدواج .    و اکثر روابطی ( 90 درصد) که  در آن سکس بوجود می اید سرانجامی در پی ندارد . این دست هیچ مردی نیست این در ناخودآگاه پسران نهفته است و غالبا ان دسته از روابطی هم که در آن سکس بوجود می آید و به ازدواج ختم می شود  به دلایلی همچون ( باردار شدن ، جلوگیری از ابرو ریزی و...) و حتی اگر چنین هم نباشد در زندگی زناشویی دچار مشکل می شوند . شاید شما فکر کنید دوست پسر شما متفاوت باشد مسلما اگر تجربه کنید پی به محتویات این مقاله خواهید برد. ( خواندن مقاله دلزدگی وسردی آقایان در مقابل احساسات خانمها که تغییرات مردان و زنان را از نظر علمی پس از سکس بررسی می کند در آرشیو سایت  توصیه می شود )  

قانونگذرای در روابطی که برای شناخت بیشتر جهت ازدواج میباشد : 

هیچ اشکالی نداره برای شناخت بیشتر جهت ازدواج ارتباط سالمی وجود داشته باشه اماباید فراموش نکنیم که این رابطه با رابطه دوستی تفاوت دارد و قوانین خاص خود را دارد اولا مدت زمان باید تعیین شود که حداکثر 2 ماه میباشد چون شناخت کامل هیچوقت حاصل نمی شود . با گفتگوی تلفنی زیاد با ارتباط از طریق چت نمی توان به شناختهای اولیه دست یافت و متاسفنه احساستی که بر دو طرف حاکم می شود هر دو را از شناخت درست منحرف میکند. برای همین به این فکر کنید که پس از این دو ماه ممکنه به این نتیجه برسید که معیارهای یکدیگررا ندارید  فاکتور مهم  هر زمان فکر انتخاب همسر برای  ازدواج هستید  باید معیارهایتان مشخص شده باشد ( حتما مکتوب باشد)  و این معیارهای ثابت  شده باشد یعنی باید به سنی رسیده باشید که معیارهای شمابرای انتخاب همسر تغییر نکند هر چند که ازدواج سن مشخصی ندارد اما عموما در پسرها سن 26 تا 30 سالگی سنیست که معیارها ثابت شده  و در دختران سن 24 تا 27 . البته این شرایط سنی در همه افراد یکسان نیست چرا که بلوغ فکری و رفتاری فرد نیز در این روند موثر است .  قبل از به میان آمدن احساسات طرف مقابل را با معیارهای خود مقایسه کنید  . 

نکته بعدی  شهوت در وجود هرمردی پر رنگ است و در وجود زنان هم وجود دارد اما در مردان غریزه جنسی جلو تر از احساسات و در زنان بالعکس است به همین دلیل  دختران در صورتی رابطه جنسی برقرار میکنند که واقعا حس کنند از روی دوست داشتن است اما پسران اینگونه نیستند .از اینرو غریزه جنسی میتواند یکی از دلایل پر رنگ ازدواج مردا ن باشد که گاها خود از آن بی اطلاعند اما امریست طبیعی .  

در رابطه ای که برای شناخت است صحبت راجع به مسایل جنسی مناسب نیست ، در این زمینه  باید  در دوران نامزدی صحبت کرد( نامزدی قبل از عقد)  نکته مهم اینکه سعی نکنید موقعیت و وجه اجتماعی طرف مقابل شما باعث بشه تا هویت فردی وی را نا دیده بگیرید شما در زندگی با هویت فردی آن طرف روبرو هستید نه وجه و موقیعت اجتماعی طرف مقابل ( هر انسان دو شخصیت اجتماعی و فردی دارد که متاسفانه در اکثر ادمها تفاوت رفتاری و گفتاری بین این دو هویت زیاد است بعنوان مثا ل یک استاد دانشگاه ، یک دکتر ، یک شخصیت بر تر اجتماعی  دارای وجه اجتماعی مناسبیست  شاید رفتارهای مودبانه وبا کلاسی در اجتماع  از خود نشان دهد اما در منزل یا درحین عصبانیت هویت فردی آن باعث بشه تا الفاظ یا رفتارهای نا مناسبی از خود نشان دهد ) . مورد بعدی اگر هدف یک پسر ازدواج باشد هر چه زودتر خانواده را در جریان میگذارد حتی اگر شرایط آن محیا نبود مسلما قرار نیست ادم منتظر بمونه تا همه شرایط ایده ال برایش فراهم شود چون اگر منتظر این زما ن بماند شاید چند سالی به طول بیا نجامد و هیچکس انتظار ندارد که از همان اول زندگی هر پسر صاحب خانه صاحب اتومبیل دارای مدرک و شغل مناسب و ... باشد . ادامه رابطه شناخت باید با اطلاع خانواد هها باشند چرا که خانواده نقش مهمی دارد .

حقایقی درباره ی ازدواجهای موفق

درصبح بدون حتی یک لکه ابرسیاتل،مارک و جانیس،که به تازگی باهم ازدواج کرده اند ،به صرف صبحانه می نشینند.بیرون ساختمان ،آن طور که از پنجره پیداست ،آبهای مونت لیک رنگ آبی عمیقی را به نمایش می گذارند .دونده ها به آرامی در پارک مشرف بر دریاچه درحال دویدن هستند.مارک و جانیس درحال صرف نان تست فرانسوی و درحالی که روزنامه صبح را به اتفاق می خوانند ،از دیدن این منظره زیبا لذت می برند.لحظاتی بعد ،به احتمال زیاد مارک به خواندن خبرهای فوتبال می پردازد و جانیس تلفنی با مادرش ،که در سن لوئیس زندگی می کند،حرف می زند.
در این آپارتمان کوچک همه چیزبه قدرکافی عادی و معمولی به نظر می رسد.اما لحظه ای بعد متوجه می شوید که سه دوربین فیلمبرداری ویدئویی روی دیوارها مستقرشده اند و دو میکروفون کوچک روی یقه های مارک و جانیس سنجاق شده اند.مونیتورهای هولتر هم به دور بدنشان بسته شده اند .استودیوی زیبای مارک جانیس درواقع ابداً یک آپارتمان نیست.اینجا یک آزمایشگاه متعلق به دانشگاه واشینگتن درسیاتل است.شانزده سال است که من دراین دانشگاه نوآورانه ترین روشها را برای پژوهش و بررسی درباره ازدواج و طلاق به کار گرفته ام.
به عنوان بخشی از این پژوهش ،مارک و جانیس (و نیز 49 زوج دیگر)داوطلب شده اند که شبی را در این آپارتمان مصنوعی که به آزمایشگاه عشق شهرت یافته،به سرببرند.از آنها خواسته شده است که به طبیعی ترین شکلی که می توانند رفتارکنند .من و همکارانم از پشت یک آیینه که تنها می توان از یک طرف آن به سمت دیگرنگاه کرد،رفتار داوطلبان را تماشا می کنیم.دوربینها تمام حرکات و کلمات آنها را ضبط می کنند.حالتهای چهره،نشانه های استرس و یا رفتارهای از روی آرامش و آرمیدگی و سرعت ضربان قلب ثبت می شود.برای رعایت خلوت زوجها ،بررسی و فیلمبرداری تنها در فاصله ساعات 9 صبح تا 9 شب صورت می گیرد .آپارتمان دارای یک کاناپه تاشو،یک آشپزخانه متحرک ،یک تلفن ،تلویزیون ،وی سی آر و پخش سی دی است.از زوجها خواسته شده است که خواربار،مواد غذایی ،روزنامه ها،لپ تاپ،لوازم ورزشی دستی و حتی حیوانات دست آموز خود را به این استودیوی آزمایشگاهی بیاورند.می خواهیم تعطیلات آخرهفته آنها به طبیعی ترین شکل خود برگزار شود.
هدف من چیزی جزاین نیست که واقعیات درباره ی ازدواج را کشف کنم.شاید بتوانم به سؤالاتی که مدتهای مدید ذهن اشخاص را به خود مشغول کرده است،جواب بدهم :چرا ازدواج در مواقعی تا این حد دشوار و پیچیده می شود؟چرا بعضی از ازدواجها عمری پر دوام دارند و حال آنکه بعضی دیگر به سادگی فرو می پاشند؟چه می توان کرد که روابط زناشویی مختل نشود؟و چه می توان کرد که ازدواجهای بحران زده را نجات داد؟

پیش بینی طلاق با دقت91 درصد

بعد از سالها بررسی،به جایی رسیده ام که می توانم به این پرسشها جواب
بدهم.در شرایطی قرار دارم که با اطمینان زیاد می توانم بگویم آیا ازدواجی موفق می شود یا متلاشی می گردد.این پیش بینی را با پنج دقیقه گوش دادن به نوار ضبط شده صحبتهای زوجها درآزمایشگاه می کنم.دقت پیش بینی به طور متوسط 91 درصد است.به عبارت دیگر،به احتمال 91 درصد پیش بینی من درباره موفق شدن ازدواج یا شکست خوردن آن درست ازکار در می آید .این پیش بینی ها با رعایت شم و شهود در من نیست .از قبل هم با خود به این نتیجه نرسیده ام که در چه مواقعی ازدواجها ناکام یا موفق می شوند.پیش بینی من بر اساس داده های آماری و اطلاعاتی است که دراین سالهای طولانی جمع آوری نموده ام.
در شروع ممکن است با خود به این نتیجه برسید که بررسیهای من هم مانند سایر نظریه پردازیهای مرسوم و متعارف است.البته کاملاً می توان قبول کرد که اشخاص به شکلی بدبین باشند اگر به آنها بگویید به اصولی پی برده اید که می توانید شانس موفقیت ازدواجها را پیش بینی کنید.خیلیها خودشان را منخصص روابط زناشویی می دانند ،و با کمال میل حاضرند که شما را،اگر بخواهید،راهنمایی کنند.
اما باید دانست این اشخاص صرفاً اظهار عقیده می کنند ،نظر خودشان را با شما در میان می گذارند .قبل از آنکه پژوهشهای ما به نتیجه برسد،صحبت هر چه بود اعلام نظر و عقیده بود.درباره اکثریت قریب به اتفاق مشاوران امور زناشویی هم همین مطلب صدق می کند.مشاوران متخصص امور زناشویی اغلب با توجه به آموزشها و تحصیلات تخصصی خود و نیز با توجه به تجربیاتی که به دست آورده اند،اعلام نظر می کنند.اما صحبتهای این اشخاص پایه علمی ندارد.زیرا تا به حال هیچ علم و اطلاع موثقی درباره علل موفقیت و یا شکست زندگیهای زناشویی به دست نیامده است.
من در بررسیهای علمی خود به هفت اصل اخلاقی دست یافته ام .با رعایت این اصول هفت گانه،ازدواجها از بقا و دوام فراوان برخوردار خواهند شد.

ازدواجهای هوشمندانه عاطفی

آنچه سبب می شود ازدواج با موفقیت روبه رو شود،به شکل شگفت انگیزی ساده است.آنهایی که زندگی زناشویی موفق دارند لزوماً باهوش تر،غنی تر و یا به لحاظ روانی برتر از دیگران نیستند .بلکه آنها در زندگی روزمره خود به پویاییهایی دست یافته اند که اندیشه های منفی آنها را درباره یکدیگر کنترل می کند.این اندیشه های منفی در همه وجود دارد،اما مانع ازآن می شود که بر جنبه های مثبت برتری پیدا کنند.من این ازدواجها را به لحاظ احساسی و عاطفی هوشمندانه می دانم.
من با پنج دقیقه گوش دادن به صحبتها یا تماشای نوار زوجها، می توانم بگویم آیا این ازدواج موفق می شود یا کارش به شکست می انجامد.
اخیراً مشخص شده است که هوش عاطفی یکی از عوامل مؤثری است که بر اساس آن می توان موفقیت یک کودک را درزندگی بعدی او مشخص نمود.
بهره هوشی هرکودک هراندازه که باشد مهم نیست .مهم این است که او با هوش عاطفی خود درتماس باشد و بهتر بتواند دیگران را درک کند و با آنها روابط معقولانه داشته باشد.همین مطلب در رابطه میان زوجها وجود دارد.هر چه هوش عاطفی زن و شوهر بالاتر باشد،بهتر می توانند یکدیگر را درک کنند و به هم احترام بگذارند و حرمت ازدواجشان را پاس بدارند .درست همان طور که والدین می توانند هوش عاطفی را به فرزندانشان آموزش بدهند،زوجها هم این مهارت را می توانند بیاموزند .موضوع به همین سادگی است که ملاحظه می کنید.آموزش هوش عاطفی می تواند مانع از فروپاشی زندگی زناشویی اشخاص شود.

چرا باید ازدواجتان را نجات دهید؟

آمار طلاق بسیار بالاست.در جوامع غربی،امکان طلاق در ازدواجهای اول،در مدت 40سال 67 درصد است.نیمی از این طلاقها در هفت سال اول اتفاق می افتند .با توجه به بررسیهای صورت گرفته ،امکان طلاق در ازدواجهای برای بار دوم 10 درصد بیشتر است .میزان طلاق بسیار بالا سببی است که زوجها بکوشند از هیچ اقدامی برای جلوگیری از ازدواجشان فرو گذار نکنند.
یکی از غم انگیزترین نکات درباره متلاشی شدن ازدواجها این است که هیچ یک از زوجها قدر ازدواجشان را آن قدر نمی دانند که فرصت از دست می رود و کار دیگری نمی توان صورت داد.پس از آنکه اوراق طلاق امضا می شوند،اموال خانه تقسیم می گردند و زن و شوهر مطلقه هرکدام به ساختمان جداگانه خود می روند ،تازه متوجه می شوند که وقتی یکدیگر را از دست دادند تا چه اندازه ضرر کردند.در اغلب مواقع،به ازدواج آن قدر بی توجهی و بی اعتنایی می شود که فرصتی برای بازسازی آن باقی نمی ماند .بعضیها فکر می کنند که طلاق گرفتن و یا به سر بردن در یک ازدواج ناموفق مسئله آن قدرها مهمی نیست.اما حالا مدارک فراوانی در دست داریم که نشان می دهد طلاق اقدامی بسیار مضر و زیان بار است.
به لطف پژوهشهای اشخاصی مانند لوئیس وربرگ و جیمزهاوس ،دردانشگاه میشیگان ،می دانیم که یک ازدواج بدحال می تواند 35 درصد بر بیماریهای زوجها بیفزاید،و به طور متوسط چهار سال از عمر بکاهد.از سوی دیگر،زوجهایی که زندگی زناشویی موفق دارند در مقایسه با کسانی که طلاق می گیرند یا در یک ازدواج ناخوشایند به سر می برند،بیشتر عمر می کنند و سالم تر هستند.دانشمندان تردیدی ندارند که این تفاوتها وجود خارجی دارند اما هنوز علت آنها را نمی دانیم.
شاید به عنوان بخشی از جواب بتوان گفت که در یک ازدواج ناموفق اشخاص
با برانگیختگیهای روانی متعددی روبه رو هستند.به عبارت دیگر،به لحاظ فیزیکی استرس زده هستند و اغلب به لحاظ احساسی هم با استرس زدگی مواجه می باشند.این موقعیت جسم و ذهن را تحت فشار قرار می دهد و در نتیجه مشکلاتی به لحاظ جسمانی بروز می کند که از جمله آنها می توان به فشارخون بالا،بیماریهای قلبی و نیز مشکلات روانی شامل اضطراب ،افسردگی ،خود کشی ،خشونت ،روان پریشی ،آدم کشی و سوء مصرف مواد اشاره نمود.
جای تعجب نیست زوجهایی که زندگی زناشویی مطلوب دارند کمتر با این مشکلات مواجه هستند ،و در مقایسه با دیگران بیشتر به سلامتی خود می رسند.پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند زوجها به یکدیگر تأکید می ورزند که معاینات پزشکی ادواری را انجام بدهند،دارو مصرف کنند،غذاهای مقوی و مغذی بخورند و غیره و غیره.
کسانی که زن و شوهر باقی می مانند به طور متوسط چهار سال بیش از کسانی که ازذدواجشان به هم می خورد ،عمر می کنند.
اخیراًدر آزمایشگاه خود به نشانه های جالبی برخوردیم که ازدواج خوب نظام ایمنی بدن را افزایش می دهد.در نتیجه توان مقابله و برخورد این اشخاص بابیماریها افزایش پیدا می کند.پژوهشگران بیش از ده سال است به این نتیجه رسیده اند که طلاق می تواند روی عملکرد دستگاه ایمنی بدن تأثیر نامطلوب بر جای بگذارد.به لحاظ نظری،کاهش تواناییهای بدن در کار مبارزه با مهاجمان خارجی می تواند بدن را در برخورد با بیماریهای عفونی و نیزبیماری سرطان ضعیف کند.حالا به این نتیجه رسیده ایم که عکس این مطلب هم درست است.نه تنها زوجهایی که زندگی زناشویی شاد و موفق دارند با تنزل دستگاه مصونیتی بدن روبه رو نمی گردند،بلکه نظام ایمنی بدن آنها می تواند افزایش یابد.
وقتی نظام ایمنی پنجاه زوجی را که یک شبانه روز در آزمایشگاه ما زندگی
کردند بررسی کردیم،به تفاوت فاحشی میان آنهایی که از زندگی زناشویی خود راضی بودند و آنهایی که نبودند ،پی بردیم .ما به کمک آزمایش خون سلولهای سفید خون آنها را اندازه گیری نمودیم .سلولهای سفید کسانی که از زندگی زناشویی خود راضی بودند به مراتب بیشتر از سلولهای سفید کسانی بود که ازدواج ناموفق داشتند.
ما درضمن اثر بخشی سایر جنگجویان نظام ایمنی بدن-سلولهای قاتل که آن طور که از نامشان برمی آید سلولهای آسیب دیده و تغییریافته بدن را نابود می کنند و مانع ازرشد سلولهای سرطانی می شوند-را بررسی کردیم.بار دیگر معلوم شد کسانی که از ازدواجشان راضی بودند سلولهای قاتل مؤثرتری داشتند.نیازمند بررسیهای بیشتری هستیم تا دانشمندان بتوانند تأیید کنند که طرز کار بهتر دستگاه ایمنی تحت تأثیرازدواج خوب یکی از مکانیسمهایی است که به طول عمرو سلامت انسان می افزاید.اما این را مطمئناً می دانیم که ازدواج خوب به سلامت و طول عمر انسان می افزاید.اگر کسانی که برای رسیدن به آمادگی جسمانی تلاش می کنند روزی تنها بیست دقیقه از اوقات خود را صرف رسیدگی به ازدواجشان بکنند،سه برابر بیش از پرداختن به بدنشان سالم تر می شوند.
وقتی ازدواجی تیره می شود،تنها زن و شوهر نیستند که آسیب می بینند،فرزندان آنها هم در این رهگذر آسیب می بینند.در جریان یک بررسی که روی 63 کودک پیش دبستانی انجام دادم،معلوم شد کودکانی که در خانواده شان پدر و مادر پیوسته برخوردهای خصمانه ای با هم داشتند،هورمونهای استرس بیشتری تولید می کردند.هنوز نمی دانیم که هورمونهای استرسی بیشتر دربلند مدت چه تأثیر سویی بر سلامت این کودکان خواهد داشت،اما می دانیم که این هورمونها روی رفتار این بچه ها تأثیر می گذارد.ما این بچه ها را تا سن 15 سالگی تحت نظر گرفتیم و به این نتیجه رسیدیم که در مقایسه با سایر همسالان خود ،از افسردگی و رفتارهای مسئله داربیشتری رنج می بردند و عملکرد درسی شان در مدرسه ضعیف تر بود و بعضی از آنها در کلاسهای خود مردود می شدند.یکی از پیامهای مهم این یافته ها این است که نباید به خاطر فرزندانمان در یک ازدواج بد باقی بمانیم.به سود بچه ها نیست که در خانواده هایی که پدر و مادر با هم رفتارهای خصمانه دارند بزرگ شوند .در این شرایط یک طلاق آرام به سود بچه ها تمام می شود.متأسفانه ،طلاق به ندرت صلح آمیز است.خصومت میان والدین اغلب بعد ازجدایی هم ادامه پیدا می کند.به همین دلیل فرزندان طلاق هم به اندازه فرزندانی که درخانه شان پدر و مادر پیوسته با هم رفتارخصمانه دارند،حال و روز بدی دارند.

پژوهشهای بدیع،یافته های انقلابی

وقتی موضوع حفظ یک ازدواج به میان می آید،برای همه افراد خانواده موضوع پر اهمیتی مطرح می شود و با این حال و به رغم اهمیت مستند رضایت خاطر در ازدواج ،میزان بررسیهای سالم و حساب شده درایجاد ثبات در زندگی زناشویی به شکل تکان دهنده ای کم است .وقتی برای اولین بار در سال 1972درباره ازدواج شروع به بررسی کردم،مجموع پژوهشهای موجود در این زمینه از انگشتان یک دست بیشتر نمی شدند.به عبارت دیگر،پژوهشهای علمی در این زمینه به شدت کم شمار بود.برای مثال،بخش اعظم پژوهشها با پر کردن یک پرسشنامه به انجام می رسیدند.این شیوه به روش گزارش کردن خود مشهور است و با آنکه این روش هم فایده های خود را دارد،فایده و اثر بخشی آن محدود است.زنانی که در ازدواج خود با بدرفتاری جسمانی مواجه می شوند روی پرسشنامه های درباره رضایت خاطر از ازدواج نمره سطح بالا می گیرند .تنها اگر زن احساس امنیت خاطر بکند،درجریان پرکردن پرسشنامه ممکن است ناراحتیهای خود را انتقال دهد.
برای جبران این اشکال ،من و همکارانم روشهای سنتی بررسی درباره ازدواج را با اقدامات مکمل تکمیل کرده ایم .ما درحال حاضر هفتصد زوج را در
هفت مطالعه متفاوت تحت نظر داریم.ما تنها زوجهای به تازگی ازدواج کرده را تحت نظر قرار نمی دهیم ،بلکه روی زوجهایی که مدتهاست از ازدواجشان می گذرد و قبلاً در چهل و شصت سالگی بررسی شده اند ،مطالعه می کنیم.ما در ضمن روی زوجهایی که به تازگی صاحب اولاد شده اند بررسی می کنیم.همچنین،روی زوجهایی که کودکان پیش دبستانی و نوجوان دارند مطالعه می کنیم.
به عنوان بخشی از این پژوهش،با زوجها درباره تاریخچه ازدواجشان گفت و گو و مصاحبه کردم،فلسفه آنها درباره ازدواج را جویا شدم،از آنها خواستم درباره ازدواج پدر و مادرشان نظر بدهند.از صحبتهای این اشخاص که روزشان را برایم تعریف کردند،نوارگرفتم.درباره عدم توافقهایی که در زندگی شان وجود داشت از آنها سؤال کردم.درباره مقولات و مواردی که در زندگی زناشویی شان از آن لذت می بردند حرف زدیم.درباره اینکه تا چه اندازه استرس زده یا آرام بودند بحث کردیم.تندی ضربان نبض،جریان خون ،عرق کردن،فشارخون و عملکرد ایمنی آنها را لحظه به لحظه اندازه گرفتم.بعد نوارها را برای زوجها پخش کردم.از آنها پرسیدم که وقتی فشار خونشان افزایش یافت به چه فکر می کردند.من با زوجهای تحت بررسی سالی یک بار ملاقات می کنم تا از شرایط موجود آنها مطلع شوم.
در حال حاضر،من و همکارانم تنها گروهی هستیم که درباره ی زوجها اقدامی در این حد گسترده انجام می دهیم.بررسیهای ما در واقع آناتومی ازدواج را نشان می دهد.نتایج این بررسیها،و نه نظرات شخص من ،سببی بوده است که من اصول هفتگانه را برای رسیدن به ازدواج کارکردی مطرح کنم.این اصول،به سهم خود سنگ زیربنای روشهای درمانی کوتاه مدت مؤثری هستند که آنها را به کمک همسرم ،دکترجولی گاتمن ،فراهم آورده ام.
روش ما،با روش اغلب مشاوران و درمانگرهای ازدواج تفاوت می کند.من بسیاری از باورهای گذشته درباره ازدواج و طلاق را کنار گذاشته ام.

چرا اغلب ازدواج درمانیها به شکست می انجامند

اگر در رابطه زناشویی خود با مشکلاتی روبه رو هستید.احتمالاً تا به حال توصیه و نصیحت فراوان شنیده اید .دست روی هرکس که بگذارید انگار احساس می کند برای موفق ظاهر شدن یک ازدواج توصیه ها و راهکارهایی دارد.اما اغلب حرفهای این اشخاص ،خواه روانشناسی که در برنامه تلویزیون حرف می زند و یا آرایشگر شما به آن اشاره می کند ،اشتباهند.بسیاری از این نظریه ها مدتهاست که منسوخ شده اند و یا شایسته آنند که منسوخ شوند.اما متأسفانه ،در عمق و تار و پود جامعه ریشه دوانیده اند.
شاید بزرگ ترین اسطوره این باشد که ارتباط -و به طور اخص یادگیری روشهای از میان برداشتن اختلاف و تعارض -راه رسیدن به ازدواج موفق است.بدون توجه به موضع گیری نظری یک ازدواج درمانگر،بدون توجه به اینکه در برنامه های کوتاه مدت یا بلند مدت ازدواج درمانی شرکت می کنید و یا به صحبت سه دقیقه ای مشاور امور زناشویی رادیو گوش می دهید،مطلب واحدی را دریافت می کنید:بیاموزید که ارتباط بهتری برقرار کنید.مقبولیت عمومی یافتن این نظریه درک آسانی دارد.وقتی اغلب زوجها با هم اختلاف نظر پیدا می کنند،هرکدام تلاش می کنند که دراین جریان پیروز میدان شوند.هر کدام معتقدند که حق با آنهاست و همسرشان اشتباه می کند.و یا یک طرف به قدری از خود سردی و بی تفاوتی نشان می دهد که خطوط ارتباطی میان آنها به کلی از بین می رود .از این رو،به نظر می رسد که اگر زن و شوهر مهربانانه به حرفهای یکدیگر گوش فرا دهند،می توانند راه حلهایی برای مشکلات زناشویی خود پیدا کنند.
عادی ترین و رایج ترین توصیه ای که برای حل اختلافات می شود و اغلب ازدواج درمانگرها به آن اشاره می کنند،گوش دادن پویا نام دارد.درمانگر به شما توصیه می کند با هم گفت و شنود داشته باشید .برای مثال ،فرض کنیم جولی از این ناراحت است که باب اغلب شبها تا دیر وقت کار می کند.درمانگربه جودی توصیه می کند ازعبارات با فاعل «من»شروع کند و احساسش را با باب در میان بگذارد.دراین میان،هرگز نباید او را متهم سازد .از این رو ،جولی به باب می گوید :«من وقتی تا دیروقت باید با بچه ها تنها باشم،احساس اندوه و تنهایی می کنم.»جولی نباید بگوید:«خود خواهانه است که تو تا دیر وقت کار کنی و ازمن انتظار داشته باشی در خانه بمانم و از بچه ها مراقبت کنم.»
بعد ازباب خواسته می شود که در قالب جملات خودش حرف زنش را به طور خلاصه بازگو کند.و بعد از او بپرسد آیا حرفهای او را درست شنیده است یا نه.از باب در ضمن خواسته می شود که احساس جولی را تأیید کند.به او بگوید که حرفهایش را برحق می داند و با او همدردی می کند-حتی اگر چنین دیدگاهی نداشته باشد.باب باید بگوید :«وقتی من تا دیر وقت کار می کنم ،مراقبت از بچه ها برای تو باید دشوار باشد.»به باب توصیه می شود که داوری و انتقاد نکند،نقطه نظرخودش را بیان نکند،حالت تدافعی نگیرد.
با مجبور کردن زوجها برای توجه به تفاوتهایی که با هم دارند،قرار است حل کردن مسئله بدون ایجاد هرنوع خشم صورت خارجی پیدا کند .موضوع اختلاف هرچه باشد ،این روش را توصیه می کنند.خواه اختلاف بر سر مبلغ خرید خواربار از فروشگاه باشد،یا هدفها و آرزوهایی که زن و شوهر تحمل می کنند.
اما این روش چگونه صورت خارجی پیدا کرد؟روانشناسان و زوج درمانگرها این مطلب را از روان درمانگر سرشناس ،کارل راجرز،دریافت کرده اند.راجرز در دهه 1960 طرفداران فراوان دارد.راجرز توصیه می کند که بدون داوری و با رعایت احترام به صحبتهای دیگران گوش بدهیم.برای مثال،اگر بیمار می گوید:«از زنم متنفرم،مرتب غر می زند واعتراض می کند.»،درمانگر قرار است سری به علامت تأیید فرود آورد و بگوید :«آن طور که شما می گویید زنتان غر می زند و شما به این دلیل از او متنفرید.»هدف این است که نوعی همدلی ایجاد شود تا بیمار بتواند اندیشه ها و نظرات خود را بازگو کند و به درمانگر اعتماد و اطمینان داشته باشد.
از آنجایی که ازدواج به لحاظ آرمانی رابطه ای است که در آن زن و شوهر باید از اینکه خودشان باشند احساس امنیت خاطربکنند،به نظر عاقلانه می رسد که به زوجها آموزش بدهیم تا از یکدیگر درک بی چون و چرا داشته باشند.از میان برداشتن تعارض،اگر طرفین به شکلی همدلانه به دیدگاههای یکدیگر توجه کنند،ساده تر می شود.
اما اشکال اینجاست که این روش مؤثر واقع نمی شود.در جریان یک بررسی در زمینه ازدواج درمانی که از سوی دکتر کورت هالوگ و همکارانش صورت گرفت،معلوم شد که حتی با گوش دادن پویا،زوجها در شرایط بهتری قرار نمی گیرند.آن دسته از زوجهایی هم که حال و روزشان بهتر شد،بعد از گذشت یک سال به موقعیت قبلی خود بازگشتند.
روشهای درمان ازدواج که مبتنی برحل اختلاف و تعارض هستند،به احتمال زیاد در اثرگذشت زمان اثربخشی خود را از دست می دهند و زن و شوهر به شرایط قبلی باز می گردند.دکتر نیل جکوبسون دردانشگاه واشینگتن ،با بررسی در این زمینه به این نتیجه رسیده که پیروی از این روش در نهایت می تواند تا 35 درصد موفق باشد.در واقع ،تنها 35 درصد زوجها در اثر مراجعه به مشاور در امور زناشویی ،در شرایط بهتری قرار می گیرند.اما یک سال بعد،تنها نیمی از این افراد شرایط بهتر شده را حفظ می کنند و به عبارتی 18 درصد از زوجهای مسئله دار با این روش به شرایط بهتری می رسند.
وقتی خوب فکر می کنید ،به آسانی متوجه می شوید که چرا گوش دادن پویا اغلب به نتیجه دلخواه نمی رسد .ممکن است باب به تمام وجود به شکایات جولی گوش بدهد.اما او درمانگرنیست که به گله های بیمارش درباره شخص ثالثی گوش بدهد.این شخص ثالث که با عبارات با فاعل «من»مورد حمله قرار می گیرد،خود اوست.ممکن است کسانی باشند که به چنان سطح روحانیت و معنویتی رسیده باشند که بتوان درباره خودشان با آنها حرف زد.اما من و شما لزوماًبا چنین اشخاصی ازدواج نکرده ایم.
اگر شما فکر می کنید با تأیید کردن و گوش دادن پویا مشکلتان به سادگی بیشتری حل و فصل می شود،با کمال میل این کار را بکنید.مواقع و مواردی هستند که ممکن است این اقدام کمک بکند ،اما باید بدانید حتی اگر این کار به تخفیف مشکل شما کمک کند یا از تکرار و تناوب درگیری شما و همسرتان بکاهد ،نمی تواند از فروپاشی زندگی زناشویی شما جلوگیری کند.
حتی زوجهایی که ازدواج شادمان دارند در مواقعی کارشان به مشاجره می کشد،اما مشاجره و با هم به صدای بلند حرف زدن لزوماً به ازدواج آسیب نمی رساند.
بعد از مطالعه روی 650 زوج و تحت نظر گرفتن زندگی زناشویی آنها به مدت چهارده سال،حالا به این نتیجه رسیده ایم که این روش مشاوره ای مثمر ثمر واقع نمی شود.نه به این دلیل که اغلب زوجها از پس این کار به خوبی بر نمی آیند،بلکه مهم تر از آن به این دلیل که حل و فصل موفق تعارض و اختلاف آن چیزی نیست که ازدواج را موفق کند.یکی از یافته های مهم بررسی ما این است که اغلب زوجهایی که ازدواج شادمان دارند به ندرت کاری می کنند که در وقت بروز ناراحتی شباهتی به گوش دادن پویا داشته باشد.
برای مثال،به ماجرای زن و شوهری به نامهای بل و چارلی که درباره شان بررسی کردیم،توجه کنید.بعد از بیش از چهل و پنج سال زندگی زناشویی ،بل به چارلی گفت آرزو می کند که صاحب اولاد نشده بود .این حرف چارلی را ناراحت کرد.آنچه اتفاق افتاد،گفت و گویی میان آنها بود که همه قواعد گوش دادن پویا را زیر پا گذاشت.در این بحث ،از تأیید یا همدلی اثر چندانی مشاهده نمی شود .زن و شوهر هر کدام نظرات خود را بازگو می کنند.
چارلی:فکرمی کنی اگرازحرفت که گفتی نمی خواهی صاحب اولاد باشی حمایت می کردم ،احساس بهتری پیدا می کردی؟
بل:بچه دار شدن برای من بسیار بد بود،چارلی.
چارلی:این طور نیست!تند نرو!یک دقیقه صبرکن!
بل:که من تا این حد خار و خفیف بشوم!
چارلی:کسی تو را خارو-
بل:می خواستم زندگی ام را با تو سهیم شوم.اما تبدیل به یک خرحمال شدم.
چارلی:این قدر تند نرو!فکر نمی کنم بچه نداشتن به این سادگی باشد.فکر می کنم مسائل بیولوژیکی متعددی وجود دارد که تو آن را نادیده می گیری.
بل:ببین چقدر ازدواجهای خوب و شادمانی وجود دارند که اثری از بچه در آن وجود ندارد.
چارلی:مثلاً چه کسانی؟
بل:دوک و دوشس ویندسور!
چارلی:(در حالی که آهی می کشد):خواهش می کنم!
بل:اویک پادشاه بود.با زن ارزشمندی ازدواج کرد.ازدواج بسیار شادمانی داشتند.
چارلی:فکر نمی کنم مثال منصفانه ای زده باشی.قبل از هر چیز دوشس مورد اشاره تو چهل ساله بود.موضوع کمی فرق می کند.
بل:او هرگز صاحب اولاد نشد.دوک هم عاشق او شد.اما علتش این نبود که می خواست او زایمان کند.
چارلی:اما واقعیت این است که به لحاظ بیولوژیکی می خواهیم بچه دار شویم.
بل:این توهین به من است که بگویی من تابع بیولوژی هستم.
چارلی:تقصیر من نیست!کاری در این مورد نمی توانم بکنم!
بل:به هر صورت ،فکر می کنم اگر بچه نداشتیم ،حال و روزمان بهتر بود.
چارلی:اما من فکر می کنم با داشتن بچه هم حال و روزمان بد نیست.
بل:اما به من تا این حد خوش نگذشت.
شاید چارلی و بل به اندازه بعضیها ازدواج شادمانی نداشتند ،اما آنها بیش از چهل و پنج سال در ازدواج خوبی به سر بردند .هر دوی آنها معتقدند که از ازدواجشان بسیار راضی و به یکدیگر پایبند هستند و لطف دارند.
تردیدی نیست که این زن و شوهر هم سالها با هم بحث و مشاجره کرده اند ،اما لزوماً کارشان به خشم نکشیده است.آنها درباره اینکه چرا بل درباره مادرشدن این گونه نظر می دهد،بحث می کنند .تأسف بل از این است که به دلیل بچه دار بودن نتوانسته است بیشتر با چارلی صرف وقت کند .دلش می خواهد که همیشه تا این حد خسته نمی بود.وقتی در این باره حرف می زنند،کلی می خندند و تفریح می کنند .ضربان قلب و فشارخون هیچ کدام هم بالا نمی رود .حرف بل و جان کلام او این است که چارلی را بیش از حد دوست دارد .به طوری که دلش می خواسته با او وقت بیشتری صرف می کرده .به روشنی مشخص است که جریان مثبتی میان این زن و شوهر وجود دارد.

بررسی اسطوره های دیگری درباره ازدواج

این تصور که اگر زن و شوهر ارتباط حساس تری باهم داشته باشند می توانند ازدواجشان را نجات دهند،خیال باطل دیگری است که در مورد ازدواج وجود دارد.من طی سالها بررسی به اسطوره های دیگری برخورده ام که نه تنها حقانیت ندارند،بلکه به طور بالقوه برای ازدواج مخرب هستند.زیرا زن و شوهر را در مسیراشتباهی به حرکت در می آورند و یا از آن بدتر آنها را متقاعد می سازند که امکان نجاتی برای ازدواجشان وجود ندارد.از جمله این اسطوره ها می توان به موارد زیراشاره کرد.
مسائل و مشکلات شخصیتی ازدواجها را متلاشی می کند.ممکن است فرض را بر این بگذارید کسانی که با دشواریهای منَشی رو به رو هستند مناسب ازدواج نیستند ،اما بررسیهای صورت گرفته این را قبول ندارند.عصبی بودن و روان رنجوری با عشق منافات ندارد.دلیلش این است:همه ما درمواقعی عصبی می شویم ،همه ما درمواقعی رفتارهای منطقی بروز نمی دهیم،اما این لزوماً در ازدواج ما تأثیری بر جای نمی گذارد .کلید ازدواج موفق و شادمان داشتن یک شخصیت «نرمال»نیست.مهم این است که بتوانید کسی را پیدا کنید که با او جور دربیایید .برای مثال ،سام در زمینه اختیار داری مشکل دارد .او از اینکه رئیسی داشته باشد متنفراست.اگر او با زن اقتدار طلبی ازدواج می کرد که می خواست مرتب دستور بدهد و امر و نهی کند،نتیجه کارشان مصیبت بار می شد.اما او با زنی به نام مگان ازدواج کرده است که با او به شکل شریک زندگی رفتار می کند.مگان سعی نمی کند دستور بدهد.این زن و شوهر ده سال است که در یک ازدواج خوب به سر می برند.
حالا این زن و شوهر را با زوج دیگری مقایسه کنید که با هم مشکلات زناشویی دارند .جیل از ترک شدن و تنها ماندن وحشت دارد.او وقتی کودک کمسالی بود،پدر و مادرش از هم جدا شدند .شوهرش ،وین ،که نسبت به او اهتمام فراوان دارد،آدم شوخ طبعی است که در مهمانیها با همه می گوید و می خندد.وقتی جیل از این رفتار او گله می کند،در جوابش می گوید که او اصولاً این گونه است و بعد توقع دارد که زنش گله و شکایت را کنار بگذارد تا او بتواند شادی را تجربه کند.اما جیل نظر دیگری دارد و این اختلاف نظر زندگی مشترک آنها را به مخاطره انداخته است.
نکته اینجاست که روان رنجوری لزوماً یک ازدواج را متلاشی نمی کند .مهم این است که با این حالات شخصیتی چگونه برخورد می کنید.اگر بتوانید با هم به احترام حرف بزنید و به هم محبت کافی داشته باشید،ازدواجتان به مشکل بر نمی خورد.
داشتن علایق مشترک ازدواج را پایدار نگه می دارد.همه چیز بستگی به این دارد که شما در پیگرد این علایق مشترک با یکدیگرچگونه تعامل می کنید .ممکن است زن و شوهری که از قایق رانی خوششان می آید به اتفاق این کار را بکنند و از آن لذت ببرند .علاقه آنها به قایق رانی می تواند به زندگی مشترک آنها عمق بیشتری ببخشد.ممکن است زن و شوهر دیگری به همین اندازه به قایق رانی علاقه داشته باشند،اما برای یکدیگراحترام چندانی قائل نباشند .ممکن است در حالی با هم پارو می زنند ،به طرز پارو زدن یکدیگر خرده بگیرند و به زبان تلخ با هم حرف بزنند ،و یا سکوت ناراحت کننده بکنند .در این شرایط ،داشتن علایق مشترک نمی تواند به ازدواج آنها کمک کند.
اقدام مقابله به مثل.بعضی از پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که اگر زن و شوهر در ازای تبسم یکی،متقابلاًتبسم کنند و یا به طور کلی به عمد و قصد اقدام مقابله به مثل داشته باشند ،ازدواج بهتری پیدا می کنند .به عبارت دیگر،زن و شوهر بدون اینکه قانون مکتوبی داشته باشند جبران محبتهای یکدیگر را می کنند .در یک ازدواج بد این قانون نقض می شود و در نتیجه رنجش و خشم بر ازدواج سایه افکن می گردد.
اما واقعیت این است که این قاعده یعنی«این در ازای آن»،تنها در ازدواجهای بد رعایت می شود.در این ازدواجها زن و شوهر مترصد آنند که هراقدام ناخوشایند دیگری را با یک اقدام ناخوشایند تلافی کنند .اگر در یک ازدواج خوب یکی از طرفین آشپزی می کند و دیگری ظرفها را می شوید ،دلیلش این نیست که زن و شوهر به خود می گویند او آن کار را کرد و من هم این کار را می کنم.اما اگر آنها درکارهای منزل مشارکت می کنند دلیلش این است که نسبت به همسر خود احساس مثبتی دارند.اگر در زندگی زناشویی خود احساس کردید که دارید امتیاز جمع می کنید ،بدانید که در ازدواج شما تنشی شکل می گیرد.
اجتناب از تعارض و اختلاف ازدواج را متلاشی می کند.«واقعیتها را بگویید»یک نگرش غالب شده است .اما داشتن صداقت و به صراحت حرف زدن لزوماً برای همه ازدواجها چیزخوبی نیست.بسیاری از ازدواجها با شادمانی در حالی ادامه پیدا می کنند که زن و شوهر لزوماً همه مسائل و موضوعات را مطرح نمی سازند.وقتی آلن از بتی ناراحت می شود،به نوار موسیقی گوش می دهد.بتی هم وقتی از آلن ناراحت شد،به مرکز خرید می رود.بعد از اینکه ناراحتی شان فروکش کرد،زن و شوهر انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده در کنار هم قرار می گیرند.آنها در 40سال زندگی مشترک خود درباره ازدواجشان با یکدیگر گفت و گو نکرده اند.هیچ کدام آنها نمی دانند جمله تأیید مثبت یعنی چه،اما هردو می دانند که از ازدواجشان راضی هستند.می دانند که یکدیگر را عمیقاً دوست دارند ،به ارزشهای مشترکی پایبند هستند،شیفته ماهیگیری هستند ،دوست دارند به مسافرت بروند ،دلشان می خواهد فرزندانشان ازدواج خوبی داشته باشند.
اختلافات زوجها انواع گوناگونی دارد.بعضیها می خواهند به هر قیمت که شده از بروز اختلاف جلوگیری کنند.بعضیها به میزان زیاد با هم منازعه می کنند،بعضی نیز درباره اختلافاتشان با هم حرف می زنند و بدون اینکه صدایشان را حتی اندکی بالا ببرند،با هم به مصالحه و توافق می رسند.نمی توان گفت که این سبکها و روشها کدام یک بهترهستند.مهم این است که سبکهای مختلف برای هر زوج مناسب باشند.اما اگر زن و شوهر بخواهند از روشهای متناقض در قبال یکدیگر استفاده کنند،مشکل بروز می کند.
مردان و زنان به سیاره های متفاوتی تعلق دارند .با توجه به کتاب مشهوری که در این زمینه نگارش یافته،زن و مرد نمی توانند به سازش برسند زیرا جنس مذکر مریخی و جنس مؤنث ونوسی است.اما در یک ازدواج موفق با آنکه تفاوتهای جنسیتی می تواند مسائل زناشویی را تشدید کنند،اما باعث و بانی این مسائل نمی توانند باشند.
می توانم در این زمینه تا دلتان بخواهد ادامه بدهم .نکته در این نیست که با اسطوره های متعدد و جور واجور در زمینه ازدواج مواجه هستیم،بلکه اطلاعات اشتباه و گمراه کننده ای که اینها ارائه می دهند،به شدت مشکلات می افزایند.شاید بتوان با مراجعه به این اسطوره ها به نتیجه ای رسید و آن اینکه ازدواج رابطه ای به شدت پیچیده است و نهادی را ایجاد می کند که اغلب ما در آن به قدر کافی خوب نیستیم و مهارت نداریم .من می گویم که ازدواج ساده است .همه ما می دانیم که ازدواج کردن شجاعت و عزم راسخ می خواهد تا رابطه ای بلند مدت برقرار شود.اما اگر بدانید چه عواملی به استحکام ازدواج کمک می کنند،حراست از ازدواجتان ساده تر می شود.

چه عاملی سبب می شود ازدواج مؤثر و موفق ظاهر گردد؟

توصیه ای که قبلاً در کار پیشینم به زوجها می کردم ،همان توصیه ای است که اغلب مشاوران درامور زناشویی ارائه می دهند .اما وقتی بهتر نگاه کردم ،با واقعیتی روبه رو گشتم :اگر کاری کنید که زوجها به طرز بهتری اختلاف نظرهایشان را مطرح سازند،از شدت استرس آنها می کاهید،اما این مانع از آن نمی شود که روح حیات به زندگی زناشویی آنها دمیده شود.
وقتی زندگی زوجهایی را که زناشویی موفق داشتند مطالعه کردم،مسئله برایم روشن تر شد.چرا این ازدواجها موفق بودند؟آیا این زوجها در مقایسه با دیگران هوشمند بودند؟ثبات رأی بیشتری داشتند؟آیا از بخت و اقبال بلند تری بهره مند بودند؟آیا این امکان وجود داشت که رفتار این زوجها را به زوجهای دیگر آموزش بدهیم؟
خیلی زود معلوم شد که این ازدواجهای موفق و شادمان هرگز وحدتی کامل و صد در صد بدون عیب و نقص نیستند .بعضی از زوجهایی که عنوان می کردند از ازدواجشان به شدت راضی هستند هنوز در بسیاری از زمینه ها با یکدیگر اختلاف نظرداشتند،علایقشان متفاوت بود و به ارزشهایی از نوع دیگری پایبند بودند.اغلب میانشان اختلاف نظر بروز می کرد.آنها هم مانند زوجهای ناخشنود با هم مشاجره می کردند .بر سر پول،شغل،بچه ها،خانه داری و زمینه های دیگراختلاف نظر داشتند .نکته در این بود که آنها چگونه با این مشکل برخورد می کردند و چگونه می توانستند به رغم این اختلافات زندگی زناشویی موفقی داشته باشند.
بعد از مطالعه روی صدها زوج،سرانجام توانستم پرده از راز این زوجهای موفق بردارم .هیچ دو ازدواجی با هم برابر و یکسان نیستند .اما هر چه بیشتر به ازدواجهای موفق نگاه کردم،برایم روشن تر شد که آنها در هفت زمینه به هم شباهت دارند.آنهایی که ازدواجهای موفق دارند ممکن است ندانند که از این هفت اصل پیروی می کنند ،اما همه آنها این کار را می کنند .ازدواجهای ناموفق دست کم در یک مورد این اصول را رعایت نمی کنند،اما در مجموع ازدواجهای ناموفق اغلب چندین اصل را رعایت نمی کنند .در صورت آشنایی و احاطه بر این هفت اصل ،می توانید مطمئن شوید که ازدواجتان با موفقیت روبه رو می گردد .در این مقاله می خوانید که چگونه نقاط ضعف خود را مشخص سازید.می آموزید به نقاط و نکاتی که بیشترین نیاز به توجه را دارند دقیق شوید.

ارائه مدرک

چگونه می توانم با اطمینان بگویم که رعایت این اصول به تقویت و استحکام ازدواج شما کمک می کند؟زیرا برخلاف سایر روشهای برخورد با مسائل زوجها،روشهای من به جای توجه کردن به اینکه چه عواملی سبب فروپاشی ازدواج می شوند،به این توجه دارند که چه عواملی سبب موفقیت ازدواج می گردند .من به اسناد و مدارکی دست یافته ام که نشان می دهند زوجها چگونه می توانند در زندگی مشترک خود موفق گردند.
مطمئن هستم که اصول هفتگانه نه صرفاً به این دلیل مؤثر واقع می شوند که آمار و ارقام من حکم بر آن می دهند،بلکه صدها زوجی که در کارگاههای آموزشی ما شرکت کرده اند تأییدی بوده اند که بدانم این اصول زمینه ساز شادی و موفقیت یک ازدواج هستند .یافته های ما نشان می دهند که کارگاههای آموزشی ما تفاوتی قدرتمند در زندگی زوجها ایجاد می کنند.
زوجهایی که در کارگاههای آموزشی ما شرکت می کنند ،نیم برابر ازدواج درمانیهای متعارف با مشکل دوباره روبه رو می گردند.
وقتی نوبت به داوری اثر بخش ازدواج درمانی می رسد،این گونه احساس می شود که نه ماه یک عدد جادویی است.تا سپری شدن این نه ماه،زوجها یا به عادت قدیم بازمی گردند،یا نمی گردند.کسانی که بتوانند از مزایای ازدواج درمانی در نه ماه بعد از پایان دوره آموزش برخوردار باقی بمانند،تا مدتی دراز در این شکل و فرم باقی می مانند .از این رو،ما درباره 640زوجی که در برنامه ما شرکت کردند به مدت نه ماه بررسی و پیگیری کردیم،باید با کمال خوشحالی بگویم که تنها معدودی از آنها دوباره با مشکلات قدیم خود روبه رو شدند .به طور کلی و فراگیر ،30تا 50درصد ازدواج درمانیها بعد از مدتی تأثیر خود را از دست می دهند.اما این رقم در مورد شرکت کنندگان در برنامه های آموزشی ما به 20 درصد می رسد.ما متوجه شدیم که 27 درصد شرکت کنندگان در شروع برنامه آموزش با خطرمتارکه و طلاق روبه رو هستند .سه ماه بعد از آموزش ،این رقم به 6/7در صد می رسد و بعد از گذشت نه ماه،در صد مزبور به صفرتنزل می یابد.اما حتی زوجهایی که در خطر شدید متارکه قرار ندارند ،می توانند از کارگاههای آموزشی ما بهره فراوان بگیرند.

دوستی در برابر منازعه

من به این نتیجه رسیده ام که ازدواجهای موفق بر دوستی عمیق هستند.به عبارت دیگر،زوجهای موفق به یکدیگر احترام فراوان می گذارند .آنها صمیمانه یکدیگر را درک می کنند ،خوب می دانند که همسرشان از چه چیزهایی خوشش می آید،چه چیزهایی را دوست ندارد،رؤیاها و آرزوهایش کدام است.
به مورد ناتانیل توجه کنید که مردی سختکوش است.کار مهمی دارد و همه روزه ساعات طولانی صرف کارخود می کند.در یک ازدواج دیگر همین رفتار می تواند او را بدهکار کند.اما او وهمسرش اولیویا راههایی یافته اند که پیوندشان محکم و استوار باقی بماند .طی روز اغلب تلفنی با هم صحبت می کنند .وقتی اولیویا به پزشک مراجعه می کند،ناتانیل به او زنگ می زند تا از نتیجه این ملاقات مطلع شود .وقتی ناتانیل با یک مشتری مهم جلسه دارد،اولیویا با او تماس می گیرد تا از نتیجه کار مطلع شود.وقتی در خانه خوراک مرغ درست می کنند،اولیویا رانهای مرغ را به ناتانیل می دهد زیرا می داند که او این قسمت از مرغ را بیشتر دوست دارد.وقتی ناتانیل روز تعطیل آخر هفته برای بچه ها کیک پنیردرست می کند،آن را به اولیویا نمی دهد زیرا می داند که زنش کیک پنیر دوست ندارد .برای اولیویا مهم است که روزهای یکشنبه به کلیسا بروند و با آنکه ناتانیل به اندازه او مذهبی نیست،زنش را به کلیسا می برد.ناتانیل به رفت و آمد با بستگان علاقه چندانی ندارد و با این حال با مادر و خواهران ناتانیل دوستی نزدیک برقرار کرده است ،زیرا برای ناتانیل ارتباط با بستگانش از درجه اهمیت فراوان برخوردار است.
ناتانیل و اولیویا با اقدامات جزئی می توانند دوستی میان خود را حفظ کنند .به همین دلیل از ازدواجشان در مقایسه با بسیاری از ازدواجهای دیگر پرشورتر و موفق تر است.
دوستی و رفاقت درحکم سوخت برای مهر و عشق است زیرا سببی است تا درباره همسرتان به احساس بد نرسید .از آنجایی که ناتانیل و اولیویا به رغم اختلاف سلیقه در بسیاری از موارد توانسته اند دوستی مستحکمی میان خود ایجاد کنند،در شرایط احساسی مثبتی قرار دارند .این بدان معناست که آنها درباره خود مثبت می اندیشند و ازدواجشان به قدری محکم است که می توانند جنبه های منفی را کنار بزنند .مثبت اندیشی آنها در قبال یکدیگر سبب می شود که درباره یکدیگر و ازدواجشان خوش بین باشند.
مثال ساده ای بزنم.اولیویا و ناتانیل آماده می شوند از چند مهمان که قرار است برای صرف شام به خانه آنها بیایند پذیرایی کنند.ناتانیل می پرسد :«دستمالهای کاغذی کجا هستند؟»و اولیویا به صدای بلند می گوید:«داخل قفسه!»از آنجایی که ازدواج آنها اساس و بنیاد قدرتمندی دارد،ناتانیل به احتمال زیاد صدای بلند اولیویا را نادیده می انگارد و به اطلاعی که به دست آورده است توجه می کند.ناتانیل خشم اولیویا را به عامل دیگری نسبت می دهد که هیچ ارتباطی با او ندارد.اما اگر ازدواج این دو با مشکل روبه رو بود.ناتانیل به احتمال بیشتری صدایش را بلند می کرد و حرفی می زد.
راهی برای توجه کردن به این بی اعتنایی مثبت قیاس آن با روش رعایت وزن بخصوصی در وزن کم کردن است .براساس این نظریه مرسوم ،بدن وزن معینی دارد که می خواهد آن را حفظ کند.بدون توجه به اینکه چقدر غذا می خورید ،بدنتان تمایل دارد که در آن وزن باقی بماند.تنها با تغییر دادن متابولیسم بدن است (مثلاً با ورزش کردن منظم )که رژیم غذایی می تواند کیلوهای اضافی را از شما بگیرد.به همین شکل وقتی ازدواجتان جریان مثبتی را شکل می دهد،می تواند با بسیاری از جنبه های منفی مبارزه کند و تنها اگر جنبه های منفی از حدی فراتر روند،می توانند تأثیر گذار شوند.
اغلب ازدواجها این حالت مثبت را در خود دارند،به طوری که طرفین به سختی می توانند باورکنند که این جنبه مثبت روزی از بین برود.اما در اغلب موارد این حالت تداوم پیدا نمی کند.به مرورخشم و رنجش می تواند به حدی برسد که دوستی حالت مجرد و انتزاعی پیدا کند.ممکن است زن و شوهر در ظاهر به آن بها بدهند،اما این جنبه مثبت حالت کاربردی روزانه خود را از دست می دهد.بی اعتنایی مثبت جای خود را به بی اعتنایی منفی می دهد.حالا همه چیز به طور فزاینده ای به شکل منفی تعبیرو تفسیر می شود.کلمات با لحن خشن شخص به دل گرفته می شوند.زن می گوید :«نباید بدون اینکه غذایی در ماکروویو باشد آن را روشن کنی.»و شوهر این را یک حمله ارزیابی می کند و در نتیجه مثلاًمی گوید:«به من نگو چه باید بکنم.این من بودم که دستورالعمل استفاده از ماکروویو را خواندم .»این گونه جبهه دیگری گشوده می شود.
وقتی به اینجا می رسید ،کار دشوار می شود.اما اصول هفتگانه من به شما نشان می دهند چگونه حتی دراین شرایط جنبه های مثبت رابطه تان را تقویت کنید.وقتی با این اصول آشنا شدید،می توانید از نقش این دوستی در ازدواج آگاهی بیشتری به دست آورید.از مهارتهایی برخوردار می گردید که از این اصول در زندگی زناشویی خود استفاده کنید.

اسلحه سری زوج خوشبخت

کشف دوباره دوستی مانع از مشاجره زن و شوهر نمی شود .به جای آن،به آنها یک سلاح سری می دهد که به کمک آن کنترل مشاجره از دست خارج نمی شود.
به صحبت دیگری میان ناتانیل و اولیویا توجه کنید.وقتی این زن و شوهر تصمیم می گیرند از شهر به سمت حومه شهر اسباب کشی کنند،تنش میان آنها شدید است.با آنکه درزمینه خرید خانه و تزئین داخلی آن با هم توافق دارند،بر سر خرید یک اتومبیل جدید،اختلاف نظری میان آنها حاکم است.اولیویا معتقد است که مانند اغلب خانواده هایی که در حومه های شهری زندگی می کنند آنها باید یک مینی وانت بخرند.اما ناتانیل معتقد است که باید یک جیپ خریداری کنند.هر چه دراین باره بیشتر با هم حرف می زنند،شدت صدایشان بالاتر می رود.اگر به صحبت آنها گوش بدهید،به این نتیجه می رسید که آینده درخشانی بر سر راه زندگی زناشویی آنها نیست.امادر این لحظه اولیویا مانند فرزند چهار ساله شان زبانش را از دهان بیرون می آورد .ناتانیل هم به سرعت همین کار را می کند و بعد زن و شوهر شروع به خندیدن می کنند.این اقدام مثل همیشه تنش موجود میان آنها را از بین می برد.
ما دربررسی خود برای این رفتار ناتانیل و اولیویا اسم معینی را درنظر گرفته ایم .آنها اقدامی تعمیری انجام داده اند .منظور اقدامی است که اجازه
نمی دهد رفتارهای منفی ازحدی فراتر روند و از کنترل خارج گردند .اقدامات تعمیری در حکم سلاح سری هستند که اشخاص هوشمند از آن استفاده می نمایند.این درحالی است که بسیاری از زوجها نمی دانند که از این سلاح استفاده می کنند .وقتی زوجی از دوستی قدرتمند برخوردار باشند،از اقدامات تعمیری متعددی استفاده می کنند و متقابلاً اقدامات تعمیری یکدیگر را متوجه می شوند.اما وقتی زن و شوهر در شرایط بی اعتنایی منفی باشند،حتی یک عبارت تعمیراتی از نوع «ببخشید»،متأسفم!امکان موفقیت کم پیدا می کند.
موفقیت یا شکست اقدامات تعمیراتی و اصلاحی یکی از عوامل مهم تعیین کننده موفقیت یا شکست ازدواج است.و بار دیگر آنچه موفقیت اقدام تعمیراتی و اصلاحی را رقم می زند،استحکام دوستی در ازدواج است.اگر فکرمی کنید که حرف مسلم و بدیهی می زنم،در صفحات بعدی متوجه می شوید که موضوع تا این حد هم ساده نیست.تقویت رابطه دوستی درزندگی زناشویی صرفاً با کلماتی مانند خوب بودن و مهربان بودن با یکدیگر توصیف نمی شود.حتی اگر فکر می کنید که رابطه زناشویی شما مستحکم است،باید بدانید هنوز امکان تقویت بیشتر آن وجود دارد .اغلب زوجها در مشاجرات خود به مشکل بر می خورند ،مگربتوانند از یک اقدام اصلاحی استفاده کنند.

مقصود ازدواج

در مستحکم ترین ازدواجها زن و شوهر از نیت و مقصود والا برخوردارند .آنها صرفاً با هم کنار نمی آیند،بلکه از امیدها و الهامات یکدیگر حمایت می کنند و برای ازدواج خود منظور و مقصودی در نظر می گیرند .وقتی من ازاحترام متقابل صحبت می کنم ،منظورم دقیقاً همین است.
بارها اتفاق می افتد که شکست ازدواج برای جامه عمل پوشاندن به این مهم سببی است تا زن و شوهر خود را در مشاجره و منازعه بی حد و اندازه ای بیایند و یا درازدواج خود احساس تنهایی کنند.بعد از تماشای شمارکثیری از نوارهایی که در آن اختلافات و مشاجرات زوجها به تصویر کشیده شده اند،می توانم با اطمینان به شما بگویم که اغلب مشاجرات برسراین نیست که آیا درپوش توالت فرنگی روی توالت گذاشته شده یا نشده است.مشاجره بر سر این نیست که نوبت چه کسی است کیسه زباله را بیرون ببرد.مباحث بسیارعمیق تری در کارند که این اختلافات و منازعات را دامن می زنند.
وقتی این را درک کنید،می توانید به حقیقت مهمی در ازدواج پی ببرید :اغلب مشاجرات زندگی زناشویی فیصله پیدا نمی کنند.زوجها سالیان متوالی سعی می کنند که یکدیگر را تغییر بدهند،اما این کار شدنی نیست.علت این است که بخش اعظم اختلافات آنها ریشه در تفاوتهای اصولی در زمینه های سبک و طرز زندگی،شخصیت یا ارزشها دارد.با منازعه برسر این تفاوتها ،زن و شوهر تنها وقت خود را تلف می کنند و به ازدواجشان آسیب می رسانند.
البته این بدان معنا نیست که اگر تضاد و تعارض و اختلاف نظر بر زندگی زناشویی شما حاکم شده،کاری از دست شما ساخته نیست.اما منظور این است این توصیه هایی که به طور متعارف می کنند،کاری از پیش نمی برند.لازم است که به زیربنای اختلاف نظرخود توجه کنید .باید بیاموزید که چگونه با احترام گذاشتن به یکدیگر می توانید با اختلافات خود کنار بیایید و با آنها زندگی کنید.
در گذشته فرض بر این بود که زن و شوهر با رفتار خردمندانه ودرصورت برخورداربودن از بخت و اقبال کافی می توانند براین اختلافات غلبه کنند.اما حالا اصول هفتگانه من می توانند به تغییرات مثبت و چشمگیر منجرگردند.
قدم اول به جانب بهبود زندگی زناشویی درک این مطلب است که وقتی اصول هفتگانه من رعایت نمی شوند،چه اتفاقاتی بروز می کنند.در این زمینه روی زوجهایی که کارشان به طلاق کشیده بررسی مفصلی انجام داده ام و
به نتایجی رسیده ام .آشنایی با علل شکست این ازدواجها می تواند به شما نیز کمک کند تا مرتکب اشتباهات مشابه نشوید.وقتی بدانید چرا ازدواجهایی کارشان به شکست می انجامد و چگونه اصول هفتگانه می توانند از این تراژدیها جلوگیری کنند ،می توانید شرایط زندگی زناشویی خود را برای همیشه بهبود بخشید.
منبع: هفت اصل اخلاقی برای موفقیت در ازدواج

آیا میدانستید

آیا میدانستید که دندانپزشک‌ها توصیه می‌کنند که زمان مسواک زدن، تا 6 قدم از توالت دور شوید تا از ورود ذرات معلقی که بوسیله هوا منتقل می‌شوند، در هنگام شستشوی دهان، جلوگیری شود ؟

آیا میدانستید که ستاره دریایی مغز ندارد ؟

آیا میدانستید که تعداد چینی‌هایی که انگلیسی بلدند، از تعداد آمریکایی‌هایی که انگلیسی بلدند، بیشتر است ؟

آیا میدانستید که شما نمیتوانید با حبس کردن نفستان خودکشی کنید ؟


آیا میدانستید که انسان‌های راست دست به طور میانگین 9 سال بیش از چپ دست‌ها عمر می‌کنند ؟

آیا میدانستید که هیچ کلمه ای در زبان انگلیسی با کلمه month هم قافیه نمی‌شود ؟

آیا میدانستید که مورچه ها بعد از مرگ در اثر سم پاشی به پهلوی راست می‌افتند ؟

آیا میدانستید که هر انسانی در طول زندگی‌اش به طور میانگین 8 عنکبوت را در حال خواب می‌خورد ؟

آیا میدانستید که گربه ماهی بیش از 27000 عضو چشایی دارد ؟

آیا میدانستید که کشتی ملکه الیزابت دوم بابت هر گالون سوختی که می‌سوزاند فقط 1.5 متر حرکت می‌کند ؟

آیا میدانستید که بطور متوسط، مردم آنقدر از عنکبوتها می‌ترسند که نمی‌توانند آن‌ها را بکشند ؟

آیا میدانستید که فندک قبل از کبریت اختراع شد ؟

آیا میدانستید که با هوش ترین زن دنیا ۵ فوق لیسانس دارد و ضریب هوشی او ۲۰۰ است ؟

آیا میدانستید که فرشته ها با سرعت نور حرکت میکنند و زمان بر آنها کند میشود ؟

آیا میدانستید که انسان در سال ۳۰۰۰ قد متوسط ۲ متر و ۱۲۰ سال عمر و پوست قهوه ای خواهد داشت ؟

آیا میدانستید که ضریب هوشی انسان های معمولی بین ۸۵ تا ۱۰۵ است ؟

آیا میدانستید که هر تار موی انسان میتواند تا وزن ۱۰۰ گرم رشد کند ؟

آیا میدانستید که بلندترین موی سر دنیا ۶ متر است ؟

آیا میدانستید که سریعترین عنکبوت دنیا دارای سرعت ۱۶ km در ساعت است که در افریقاست ؟

آیا میدانستید که یک انسان نهایتا میتواند با سرعت ۳۵ km در ساعت بدود ؟

آیا میدانستید که نوعی عنکبوت میتواند ۳۰۰ برابر وزنش را بلند کند ؟

آیا میدانستید که 80 درصد موجودات دنیا را حشرات تشکیل داده‌اند ؟

آیا میدانستید که روباه همه چیز را خاکستری می‌بیند ؟

آیا میدانستید که گربه قادر به تشخیص مزه‌ی شیرینی نیست ؟

آیا میدانستید که تعداد حشرات موجود در ۲/۵کیلومتر (دو و نیم) مربع زمین کشاورزی، از انسان‌های موجود در تمام دنیا بیشتر است ؟

آیا میدانستید که یک گرم سم مار کبری می تواند ۱۵۰ نفر را بکشد ؟

آیا میدانستید که حس چشایی نوعی پروانه‌ی بزرگ ۱۲ هزار برابر دقیق‌تر از انسان است ؟

آیا میدانستید که تنها حیوانی که نمی‌تواند شنا کند، شتر است ؟

آیا میدانستید که لاما که نوعی شتر کوچک بی کوهان است بهنگام عصبانیت بر صورت طرف مقابل، تف می‌اندازد ؟

آیا میدانستید که نوعی کوسه، هر دو هفته یک بار صاحب یک سری دندان جدید می شود. آنها هر ساله بیش از ۲۴ هزار دندان جدید درمی‌آورند ؟

آیا میدانستید که امروزه در جهان ۲۵۰ هزار نوع گیاه گلدار شناسایی شده است ؟

آیا میدانستید که وقتی به خورشید نگاه میکنید صحنه ۸ دقیقه قبل از آن را مشاهده میکنید ؟

آیا میدانستید که مساحت سوراخ اوزون ۲۴ میلیون کیلومتر مربع یا به اندازه آمریکای شمالی است ؟

آیا میدانستید که سالانه ۱.۳ میلیون متر مکعب چوب صرف چوبهای غذا خوری در چین میشود ؟

آیا میدانستید که در طوفان شن کویر بین ۶۰ تا ۲۰۰ میلیون تن شن جابجا میشود ؟

آیا میدانستید که دارچین بسیار کشنده است اگر به صورت وریدی به انسان تزریق شود ؟

آیا میدانستید که فقط یک نفر از یک میلیارد نفر بیش از 116 سال عمر می‌کند ؟

آیا میدانستید که روز تولد شما حداقل با 9 میلیون نفر دیگر یکی است ؟

آیا میدانستید که ماموتها که ۱۰ هزار سال پیش منقرض شدند تا ۶ سالگی شیر مادرشان را میخوردند ؟

آیا میدانستید که لئو‌ناردو داوینچی مخترع قیچی بود، همچنین 10 سال طول کشید تا لبهای مونالیزا را نقاشی کند ؟