مرکز تخصصی مشاوره ازدواج و تحکیم خانواده موفق (شاد) بیرجند

تحت نظارت سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران / تحت نظارت وزارت ورزش و جوانان ایران / تحت نظارت اداره کل بهزیستی

مرکز تخصصی مشاوره ازدواج و تحکیم خانواده موفق (شاد) بیرجند

تحت نظارت سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران / تحت نظارت وزارت ورزش و جوانان ایران / تحت نظارت اداره کل بهزیستی

از گلستان سعدی - باب هشتم

در سخن با دوستان آهسته باش 

                       تا ندارد دشمن خونخوار گوش

پیش دیوار آنچه گوئی هوش دار

                      تا نباشد در پس دیوار گوش

         هر که با دشمنان صلح میکند  سر آزار دوستان دارد .

بشنو ای خردمند از آن دوست دست

                    که با  دشمنانت بود هم نشست

چرا مردان متاهل ، مردان مجرد را از ازدواج نهی می کنند؟

 

مقاله از علی سلطانی مجد

بارها شنیدیم از اطرافیان خود هنگامی که در یک جمع نشستیم در آن جمع اگر پسری در مورد ازدواج کردن صحبتی به میان بیاورد اکثر مردان متاهل در آن جمع می گویند یه موقع  خیلی عذر می خوام خر نشی بری زن بگیری یا اینکه بارها به این و آن میگویند عجب اشتباهی کردم زن گرفتم امروز تصمیم دارم در این مقاله به دلایل این مسئله بپردازم .

خب همه ما می دانیم  معنی ازدواج برای پسرها یا دخترها در برخی زمینه ها مشترک و در برخی زمینه ها متفاوته اولین مسئله ای که برای پسرها در امر ازدواج مهم تلقی میشود حفظ مسئولیت میباشد و در مورد دختران اولین مسئله معمولا آزادی میباشد این نقطه اختلاف و اما نقطه اشتراک اینه که خواه یا نا خواه هر دوی آنها قبل از ازدواج اکثر مواقع مسائل جنسی هم مدنظرشون قرار میگیره پس اینجا شد نقطه اشتراک در اینجا دو طرف به جای آنکه به نقاط مشترک فکر کنند باید به نقاط اختلاف فکر کنند و آنها ار به حداقل کاهش دهند . حالا آقا پسرا زمانی که تشکیل خانواده میدهند به لحاظ مسئولیت پذیری بیشتر یکسری محدودیتها نسبت به دوران مجردی براشون شکل میگیره که این طبیعیه و بایدم همینطور باشه مسلم بدونید درامد مالی مردها در دوران متاهلی چند برابر درامد آنها در دوران مجردی میباشد و اگر یک همسر خوب اختیار کرده باشند به خیلی چیزا میرسند که در دوران مجردی آن چیزها را نداشتند بعد از یک مدتی که از زندگی گذشت مردها به این فکر میرسند که خوب منی که مثلا الان فلان میزان درامد دارم و فلان ماشین و فلان جا هم خونه دارم چه کاری بود زن بگیرم اگه مجرد بودم که بیشتر لذتش رو میبردم تا الان که صبح تا شب باید کار کنم اما جالب اینجاست که همین آقا به این فکر نمیکنه چرا زمانی که مجرد بود این تشکیلات رو نداشت پس اگر مسئولیت زندگی مشترک به دوش او نبود مسلما فقط به اندازه تامین نیازهای خودش تلاش میکرد نه بیشتر پس به این درامد و این امکانات نمیرسید البته این درمورد افرادیست که دستشون تو جیب خودشونه نه جیب پدرشون.

به هر حال نگاه کردن به ازدواج از دید هوس اشتباهه چون هوس مقطعی میباشد و زود گذر ، کسی شما آقایون را مجبور به ازدواج نکرده  ، کرده ؟ پس به خاطر داشته باشید شما خودتان خواسته اید اما اینم در نظر داشته باشید ازدواج یک ریسک بزرگیست در زندگی اگر همسری انتخاب کنید که از هر نظر ایده ال باشد شما را به عرش میبرد مردان بزرگ همیشه زنان بزرگی داشتند و بالعکس اگر یک انتخاب نا صحیح انجام دهید از عرش به فرش سقوط می کنید به جای آنکه در انتخابهاتون اولین معیار شما از انتخاب همسر رابطه جنسی باشد و ظاهرو ... اولین معیار را بر پایه صداقت ، صبر ، تقوا و سایر خصوصیات باطنی بگذارید بعدا برید سراغ ظاهر . هیچوقت همسری انتخاب نکنید که از شما بزرگتر باشد ، از شما زیبا تر باشد یا از نظر مادی و سطح تحصیلات از شما برتر باشد همسری انتخاب کنید که در سطح شما باشد حتی المقدور کمی پایین تر تا بتواند به شما تکیه کند و شما را در تمامی مراحل زندگی قبول داشته باشد . 

قبل از ازدواج سعی کنید اول خودتون را بشناسید و سپس سعی کنید با توجه به شناختی که از خود پیدا کردید همسری را انتخاب کنید و او را بشناسید عجله نکنید اکثر این احساساتی که فکر میکنید دوست داشتن و علاقه است و یا شاید عشق احساساتی مجازی بیش نیستند که بعد از 6 ماه زندگی از بین رفته و جای خود را کم کم به احساست حقیقی می دهند اگر همسر خود را نشناخته باشید تازه اونروزی که احساسات حقیقی  شما شکل گرفت میبنیید که معیار انتخاب شما اشتباه بود و دیگر یک عمر سوختن و ساختن بهمراه دارد . مسلم و پر واضح است که یکسری از شناختها در طول زندگی بدست می اید و قبل از ازدواج مشخص نمیشود حتی این درمورد شناخت فردی هم صادقه یعنی شما برخی رفتارهاتون رو زماینی میشناسید که وارد زندگی مشترک شده اید این درمورد خودتون بود در مورد شناخت دیگری که جای خود دارد. 

زیاد میبینم و میشنوم که سایرین در مورد فلان شخصی که مشکل داره می گویند زن که بگیره خوب میشه تازه اگر ازدواج کرد و خوب نشد میگن بچه دار که بشه خوب میشه و درآخرم باز میگن طلاق که بیگره خوب میشه جالبه ، خواهشن اگر میخواهید انسان موفقی باشید به اینگونه حرفها توجه نکنید اگر احساس میکنید ضعفی دارید باید قبل از ازدواج اون ضعف رو برطرف کنید حتی مسائل کوچک به عنوان مثال خیلی از پسرها بد غذا هستند و همه جور غذایی نمیخورند ( از جمله خوده من ) خوب اطرافیان میگویند زن که بیگره دست پخت زنشو مجبور بخوره  ای بابا این مسئله چه ربطی  به ازدواج داره اگرم اونروزی که ازدواج کرد و اون غذا رو خورد به خاطر این نیست که چون همسرش این غذارو جلوی اون گذاشته  ، این کارو انجام میده به خاطر اینه که چون در ابتدای زندگی دو نفر بیشتر نیستند حالا اگر قرار باشه یکی از آنها هم سر سفره نیاید که دیگه نشد زندگی . و البته دلیل کم رنگ دیگری هم دارد و اون مخارج زندگی که باعث میشه هر انچه که هست رو با جان و دل نوش جان کند .

سخن آخر :

باز هم یاداور میشوم ازدواج بزرگترین ریسک در طول زندگی انسان است در انتخاب همسر دقت کنید اگر ازدواج کردید و زندگی بدی دارید دلیل نمیشه دیگران را از ازدواج منع کنید . در مورد امر ازدواج آینده نگر باشید اما گام به گام پیشروی کنید و عجله نکنید اکثر مواقع  زندگی بعد از ازدواج اون چیزی نیست که قبل از ازدواج بهش فکر میکردیم بلکه دقیقا چیزایی هستش که ما بهشون فکر نمیکردیم پس دقت کنید . در انتخاب همسر هم باید منطق به خرج داد  و هم احساس اما کفه  منطق در ترازو  باید سنگین تر باشد . خودشناسی یک هنر محسوب میشه انسانی موفقه که بتونه خودش رو بشناسه پس امیدوارم هنرمندان قابلی باشید . زیاد سخت نگیرید همه اینها زودتر از انچه فکر کنید میگذرد . موفق باشید

خدای من، آنگاه که دلسرد می شوم

خدای من، آنگاه که دلسرد می شوم و خود را در رسیدن به همه چیزهایی که می خواهم، ناتوان می بینم، آنگاه که گویی دلم انقدر می گیرد که نفس کشیدن برایم دشوار می شود، تنها و تنها تو هستی که دردهایم را می شنوی و مرحمی بر زخم های جان فرسایم می گذاری. آنگاه که دیوانه وار به یک نقطه خیره می شوم و در سکوت خویش تنها می مانم، تنها و تنها تو هستی که سنگ صبورم می شوی.

خدای من، من از این دل آزردگی ها شکایتی ندارم زیرا هر بار دلم می گیرد، حضورت را به خودم نزدیک تر می بینم. هر گاه از تو فاصله می گیرم، هوای نفسم مسدود می شود و آنگاه که غم به سر حد خود می رسد. همچون پدری مهربان دست بر رویم می کشی و نوازشم می کنی. به تمام زیبایی های عالم قسم می خورم که نوازشت را احساس می کنم. هر گاه دچار اشتباهی می شوم، آتشی درونم را فرا می گیرد که تحملش برایم سخت می شود و تو هرگز فراموشم نمی کنی و با مهرت آتش درونم را سرد می کنی.

خدای من، باز همدم تنهایی های بی کرانه من باش که سخت آزارم می دهد. و تو را شکر می کنم که پس از همه دل شکستگی های من، چیزی را به من می دهی که تمامی آن زخم ها را به فراموشی می سپارم. این بار نیز دلم سخت گرفته است. باز من از تو هیچ شکایتی ندارم و ایمان دارم، قرار است مهری به من عطا کنی که از شکرش عاجزم.

خدای من، دوستت دارم به خاطر اینکه هرگاه مسیری را اشتباه می روم، تو مرا از پایان آن آگاه می سازی و دوباره مرا به سوی خودت می کشانی...

الهی، ونصرنا علی القوم الکافرین

مزایای یادگیری جمله


 

1)جمله بر خلاف لغت فقط یک معنی واقعی دارد. بنابراین یادگیری آن دقیقتر، سریعتر وراحت تر است.

2)با یادگیری جمله معانی لغات، اصطلاحات حروف اضافه و غیره بصورت غیر مستقیم بخاطر سپرده می شوند.

3) یادگیری جمله مخاطب را از پرداختن به قوانین سخت و پیچیده لغوی و گرامری بی نیاز می کند.

4)با یادگیری جمله دستورات گرامری نیز بصورت غیر مستقیم بخاطر سپرده خواهند شد. بدون اینکه کاربر زمانی را برای یادگیری این دستورات صرف نماید، هر چه جملات بیشتری یاد بگیریم، ساختار زبان یا همان دستورات گرامری بیشتر در ذهن ما، همچون ستونهائی بنا خواهند شد.

جملات بخاطر سپرده شده بهنگام شنیده شدن آسانتر فهمیده خواهند شد. چون قبلا آنرا بارها مرور کرده ایم. مثلا چون ما جمله how are you?"" را بعنوان یک جمله کامل در ذهن داریم با هر سرعتی که بیان شود برای ما



1)                   قابل فهم است.

2)          فرض کنیم جمله ای را در خاطر داریم و حال، جمله مشابهی را می شنویم ولی لغتی از آن جمله عوض شده است ما باز توان حدس زدن معنی جمله را داریم. در زبان خودمان نیز گاهی لغاتی را بکار می یریم و می شنویم که معنی آن ها را نمی دانیم اما این مسئله ما را از درک کلیت موضوع عاجز نمی کند.

3)                   با یادگیری جمله معانی مختلف یک لغت و نیز معانی اصطلاحی آن لغت آرام آرام در پروسه زمانی فرا گرفته خواهد شد.

4)          جمله یاد گرفته شده بلافاصله قابل استفاده است. بطوری که می نوانیم آن جمله را در موقعیت خود بدون نیاز به رعایت آیتمهای پیچیده لغوی و گرامری استفاده کنیم و بهنگام شنیده شدن نیز به راحتی قابل درک است. در حالی که بخاطر آوردن معانی لغات و دستورات گرامری، که قبلا جدا از جمله یاد گرفته شده اند تقریبا غیر ممکن است.

5)          آنچه ما قبلا از معانی لغات و دستورات گرامری در خاطر داریم بخاطر فاصله ای که با جمله، یعنی دنیای واقعی زبان دارند در مه قرار گرفته اند. اما با یاد گیری جمله این اطلاعات رفته رفته به رو آمده و روند آموزش را تسریع می بخشند.

6)          یاد گیری جمله ترس ما را از کاربرد اشتباه لغات و دستورات گرامری که در ذهن داریم رها نموده و می توانیم با اعتماد به نفس بیشتری از آن استفاده کنیم. راستی از کجا معلوم که جمله ای که ما ساخته ایم و سعی نموده ایم تمام آیتم ها را رعایت کنیم درست باشد؟ شاید نکته ای را جا انداخته باشیم و می دانیم که در زبان حتی لغتی می تواند معنی جمله ای را عوض کند.

7)          جملات یاد گرفته شده یک زبان خارجی حتی در محیط خودمان نیز یاد آوری می گردند فرض کنیم جمله ای " لطفا نگه دارید می خواهم پیاده شوم" را یاد گرفته باشیم. حال در داخل تاکسی نشسته ایم می خواهیم به زبان خود (مثلا فارسی ) از راننده بخواهیم نگه دارد. اما بدون شک معادل انگلیسی نیزدر ذهن تداعی خواهد شد.

8)          جمله یک فرمول است با یادگیری یک جمله می توانیم جملات دیگری نیز از روی آن بسازیم و با اندکی (فقط اندکی ) اطلاعات گرامری ساده که معمولا یاد گرفته ایم، می توانیم آنرا منفی یا سوالی بکنیم. جمله زیر را در نظر بگیرید.

·                     Would you be so kind as to open this window for me?

حال به جملات زیر نگاه کنید.

·                     Would you be so kind as to close this window for me?

·                     Would you be so kind as to mail this letter for me?

 

و. .  .  .  .  .  .  .  .  .  .  .  .  . 

 

9)          اینها حداقل مثالهائی هستند که با یک جمله می توان ساخت و هر جه جلوتر برویم، می توانیم جملات بیشتری نیز بسازیم. اما اساتید محترم زبان می توانند در مورد دستورات گرامری اصطلاحات و حروف اضافه بکار رفته به تفصیل صحبت  کنند.

 

چند جمله در روز می توان یاد گرفت؟

فرض کنیم کاربری بتواند در روز 50 جمله یاد بگیرد. با توجه به امکانات گسترده نرم افزار و راحتی کار با روزی 2 ساعت تمرین یاد گیری 50 جمله در روز کار ساده ایست. حال اگر این کاربر بتواند هر جمله را به ده شکل مختلف نیز بکار برد مثلا جمله را منفی یا سوالی کند و یا با اندکی جابجائی لغات، جمله دیگری بسازد این کاربر روزی 500 جمله یاد گرفته است و این جملات برای کاربر مشکل تلفظی، لغوی و گرامری نخواهند داشت. حال اگر همین کاربر 100 روز به این کار ادامه دهد (حدود سه ماه ) او 50 هزار جمله در ذهن خود خواهد داشت، اگر همین کاربر از یک دهم انرژی خود استفاده کند باز 5 هزار جمله باقی مانده است. روزی 2 ساعت تمرین زمان زیادی نیست. اگر همین کاربر بخواهد در کلاسی شرکت نماید و هفته ای 2 جلسه کلاس داشته باشد با محاسبه زمانهای رفت و آمد و مطالعه بعد از کلاس، امتحان و غیره مجبور است زمان بیشتری نیز صرف کند. هزینه را هم می توان محاسبه کرد که از آن می گذریم.

 

تماس با گروه پشتیبانی

 

روش سریع آموزش انگلیسی...


 

در گفتگو یا گپ های نوشتاری اینترنتی

این مقاله در شماره 95 مجله تخصصی کامپیوتر چاپ شده است

... و بالاخره به نقطه ای در دنیای حرکت پرشتاب غول اطلاعات رسیده ائیم که گریزی از یادگیری زبان انگلیسی نداریم و این نیاز هر لحظه شدیدتر احساس میشود. از طرفی کلاسهای رنگارنگ زبان به دلیل طولانی بودن و خروجی های حاصله جوابگوی نیاز روز نیستند. چر که تاکید بیش از حد بر گرامر و حفظ نمودن لغات ، مانعی بزرگ در رسیدن به حداقل توانائی لازم برای ایجاد ارتباط است. و شاید این سخن پر بیراه نباشد که گفتن یک جمله با رعایت نکات گرامری در زبانی پر از استثناء و جمله بندی با لغاتی دارای معانی متفاوت و گاه متضاد، عملا غیر ممکن است. این یادداشت پیشنهاد یک روش تجربی با به کار بستن تمامی دانسته های قبلی فرد، در جهت کسب توانایی برای گفتگوی نوشتاری انگلیسی دراینترنت است.



امروزه با گسترش ایتترنت،  سایتهایی نظیر یاهو، سرویس گفتگو را به صورت مستقل ارائه میدهند. اتاقهای متنوع این سایتها امکان تبادل افکار و اطلاعات را بین مردم کل جهان میسر ساخته اند. در این اتاقها میتوان به اطلاعات کلیدی خاصی دسترسی پیدا کرد که در سایر سرویسهای اینترنتی میسر نیست. جهت استفاده از سرویس گفتگوی اینترنتی داشتن حداقلی از معلومات انگلیسی یک ضرورت اولیه است. اگر جسارت آغاز را یافتیم به زودی در خواهیم یافت که زیستن در یک محیط نیمه واقعی میتواند موقعیتی باشد که از لحاظ هزینه و سرعت یادگیری با هیچ کلاسی قابل مقایسه نیست.

همانطوری که میدانید نسبت لغاتی که هر فرد با آن نیازهای گفتاری خود را مرتفع میسازد به کل کلمات هر زبانی بسیار پائین است. بعبارت دیگر کل کلماتی که هر کدام از ما عموما به هنگام صحبت کردن بکار میبریم از دو یا سه هزار کلمه تجاوز نمیکند. از طرفی انسانها به دلیل اختلافاتی چون فرهنگ، میزان تحصیلات، موقعیت شغلی و اجتماعی دایره لغات متفاوتی داشته و شیوه جمله بندی آنها با یکدیگر فرق میکند. بطور کلی میتوان گفت که در ذهن هر فرد برای زبان یک اسکلت بندی یا ساختار وجود دارد که مختص خود اوست. یکی از مشکلات آموزش زبان،  سعی در جایگزینی ساختار زبان موجود در ذهن ما، با ساختار زبان خارجی است.  این جایگزینی در بین افراد یک زبان نیز غیر ممکن است، چه رسد به دو زبان و دو فرهنگ کاملا متفاوت و گاه متضاد. پس نتیجه میگیریم که محدوده لغات و نوع جملاتی که مورد نیاز من است شاید برای شما کاملا بیهوده باشد. روشی که نگارنده سعی در تشریح آن دارد بیش از چند روز وقت شما را نخواهد گرفت. بنابراین در صورت قبول منطق آن، ارزش امتحان کردن خواهد داشت. در این روش علیرغم ارتباط ارگانیک بین فهمیدن و گفتن، برای حصول به نتیجه بهتر برای هر کدام روش متفاوتی پیشنهاد میگردد.

فهمیدن: چون گفتگوی اینترنتی عموما بصورت نوشتاری صورت میگیرد و با توجه به سیستم آموزشی ما، که عمدتا برمبنای ترجمه بوده است، در این قسمت با مشکل زیادی مواجه نیستیم، اما موارد زیر به بهبود امر فهمیدن کمک خواهد نمود. 1- قبل از شروع بحث موضوعی را انتخاب کرده  و در مورد آن فکر کنید. 2- از دیکشنریهای آن لاین که با کلیک بر روی هر لغت معنی فارسی آنرا نمایش میدهند (مانند Babylon) استفاده کنید. 3- سعی کنید منظور گوینده را حدس بزنید. 4- جملاتی نظیر "منظور شما از لغت فلان چیست؟" یا "منظورتان را متوجه نشدم" و یا "لطفا توضیح بیشتری در مورد این مطلب بدهید" اکثرا کار ساز است. به یاد داشته باشید که اینگونه سوالات اکثرا در بین خودمان نیز اتفاق می افتد. 5-  اگر باز هم متوجه منظور گوینده نشدید از موضوع رد شده و به گفتگو ادامه دهید.

گفتن: با توجه به آنچه رفت قبل از شروع به صحبت کردن در زبان بیگانه ابتدا باید ساختار فعلی زبان خود را پیدا کنیم. با کشف اسکلت زبان خود توانائی گفتن تمامی احساسات و افکار خود را پیدا خواهیم کرد و چون برای یک هدف مشخص کاربردی تلاش میکنیم هر روز به مهارتهای گفتاری ما افزوده خواهد شد. مراحل پیشنهادی برای کشف ساختار زبان به قرار زیر است.1-  یک دستگاه ضبط صوت کوچک (واکمن) تهیه کنید. 2- همانطوری که در موقعیتهای مختلف (گفتگوی تلفنی، گفتگو با اعضای خانواده و ...) با زبان مادری خودتان بصورت طبیعی صحبت میکنید، صدای خود را ضبط کنید. برخی از موقعیتها را نیز میتوان بصورت ذهنی شبیه سازی کرد. مثلا آینه را فرد خاصی تصور کنید و با او حرف بزنید، عصبانی بشوید، بهترین و بدترین حرفهایتان را که معمولا بکار میبرید به او بگوئید. هرچه تنوع این مو قعیتها بیشتر باشد، نقشه اسکلت زبان شما دقیقتر ترسیم خواهد شد. 3-  نتیجه مرحله قبلی چند عدد نوار کاست است که حاوی صحبتهای شماست، در این مرحله محتویات کاستها را بر روی کاغذ پیاده کنید. 4- متن حاصله را بصورت مفاهیم کامل جدا کنید. یک مفهوم کامل میتواند یک کلمه ( مانند سلام )، یک جمله و یا چند جمله باشد. اما تا آنجائیکه امکان دارد جملات را به کوتاهترین شکل جدا کنید مثلا جمله "من به مدرسه رفتم و او را دیدم" را دو جمله در نظر بگیرید. 5- جملات تکراری را حذف کنید. 6- برخی از جملات ساختار یکسانی دارند مثلا دو جمله "من به مدرسه رفتم" و "من بیمارستان رفتم" را در نظر بگیرید. در این حالت جمله دوم را حذف ولی لغت بیمارستان را نگه دارید. 7- نتیجه حاصله مجموعه ای با چند صد لغت و جمله خواهد بود که  نقشه گنج ساختار زبان فعلی شماست. از یک نفر مسلط به زبان انگلیسی بخواهید جملات و لغات شما را ترجمه کند. سعی کنید ترجمه بصورتی صورت گیرد که کاملا بیانگر احساس شما باشد ضمنا همانطوری که میدانید گاهی ترجمه دقیق ممکن نیست اما یافتن جمله ای مشابه همیشه امکان دارد. 8- بخش انگلیسی مجموعه را تایپ کرده و با نرم افزارهائی چون etalk و یا English learning assistant صدای آنرا ضبط کرده و سعی کنید آنها را حفظ کنید. 9- حالا شما میتوانید گفتگوی خود را آغاز کرده و از نتیجه حاصله لذت ببرید.

امکانات کمکی: با رعایت نکات زیر گفتگوی روانتری خواهید داشت. 1- آنجا که انگشتان بجای زبان سخن میگوید لازم است سرعت تایپ خود را بهبود بخشید. در گفتگوی اینترتی شاید بتوان گفت سرعت تایپ به اندازه خود زبان اهمیت دارد. 2- قبل از شروع، موضوع و هدف گفتگو را مشخص کنید. 3- دوستان انگلیسی زبان مناسبی پیدا کرده و ارتباط سالمی با آنها ایجاد کنید. در یک محیط دوستانه استعدادهایتان بیشتر شکوفا خواهد شد. 4-  از گفتن جمله "ببخشید انگلیسی من ضعیف است" نهراسید، مسخره لهجه ها نشانه توسعه نیافتگی است. 5- اگر در پیدا کردن لغتی مشکل دارید بجای آن .... بگذارید، احتمالا دوست شما لغت مناسب را حدس خواهد زد. 6- از طرف گفتگو برای یافتن لغتی کمک بگیرید 7- از اشکال مخصوص اتاقهای گفتگو مانند L ، J استفاده کنید. 8- از اختصارات اینترنتی جهت افزایش سرعت تایپ خود و جلوگیری از غلطهای املائی سود ببرید. مثلا asl? بیانگر سه جمله "چند سال دارید؟" ، "جنسیت شما چیست؟" و "اهل کجا هستید؟" میباشد. 9- گاهی بجای جمله میتوانید از لغت استفاده کنید. مثلا age? بجای How old are you? . 10- خلاصه نویسی کنید r=are  ، u=you ، smth=something و ... 11- از دوستانتان بخواهید اشتباهات شما را اصلاح کنند. 12- اگر جمله جدیدی یاد گرفتید آنرا به لیست مجموعه خود اضافه کرده و سعی کنید آنرا بکار برید. 13- در انگلیسی کلمه sorry  از سوء تفاهمات جلوگیری میکند . 14- زیادی نگران گرامرواملای لغات نباشید.

دلایل اصلی ناکامی در یادگیری زبان


بشر در هیچ دوره ای این چنین با حجم انبوهی از داده ها و اطلاعات مواجه نبوده است. سرگردانی انسان امروز، انتخابی مناسب از بین هزاران امکانی است که عمر کوتاهش را بر نمی تابد. و این سرگردانی، در انتخاب روشی مناسب برای یادگیری یک زبان بین المللی با گستره تولید جهانی، صد چندان شده است. کتابها، فیلمهای صوتی - تصویری، کلاسهای آموزشی رسمی و غیر رسمی، نرم افزارها وپهنه گسترده اینترنت در کارند تا امر فراگیری یک زبان خارجی تحقق یابد آیا اشکال در بهره هوشی ما دانش آموزان و دانشجویان ایرانی است که با گذراندن بیش از ده سال از دوران راهنمائی تا دانشگاه هنوزنتوانسته ایم در حد قابل قبولی زبان بیاموزیم؟ چرا ما دانش آموزان و دانشجویان ایرانی با گذراندن بیش از ده سال، از دوران دبیرستان تا دانشگاه، هنوزنتوانسته ایم در حد قابل قبولی زبان بیاموزیم. بدون شک اشکال در بهره هوشی و توانائی های ما نیست بلکه مشکل در روشها و تکنولوژیی های است که ما با استفاده از آنها زمان بزرگی از زندگی خویش را از دست داده ایم. عمده ترین دلایل نا کامی در فراگیری زبان در کشور ما بقرار زیر است

ترس

 ما همیشه زبان را درس مشکلی تصور می کردیم که باید آنرا امتحان دهیم و بدین دلیل هرگز فرصت استفاه از آنرا بصورتی نیافتیم که از آن لذت ببریم.

 

تکیه بر محیط مبتنی بر متن

 دنیای واقعی زبان، یک دنیای صوتی است. در حـالی که سیستم آموزشی ما، دنیایی مبتنی بر متن بوده است و این باعث می شد که مشکل تلفظ نیز بر مشکلات بیشمار ما افزوده شود. بدلیل عدم زیستن در یک محیط واقعی صوتی با آن احساس بیگانگی می کنیم. نتیجه این سیستم آموزشی در آرمانی ترین شرایط تربیت مترجم بود، نه کسی که با زبان بتواند ارتباط برقرار کند.

 

تکیه بر گرامر

 کاش ما زبان را با روش کودکان یاد می گرفتیم که کمترین اهمیتی برای دستورات پیچیده زبان نمی دهند. راستی را، خود چقدر با گرامر زبان مادری خود آشنا هستیم دستوات گرامری در تمامی زبانها یک موضوع کاملا تخصصی و انتزاعی از زبان است و اگر نه اینست پس اینهمه رشته های دانشگاهی سطح بالا در رابطه با دستور زبان چه معنی میدهند؟ حرف زدن با رعایت دستورات گرامری زبانی پر از استثناء مانند انگلیسی، تقریبا غیر ممکن است.

 

تاکید بر یادگیری لغات

 آموزش ما، حفظ کردن فرهنگهای لغت بود، هر معلمی برای خود دیکشنری کوچکی می ساخت که مجبور به حفظ آن بودیم. و متاسفانه هنوز هم کار به همین منوال است. در یک فرهنگ انگلیسی نگـاهی به لغت GET یا TAKE بیندازید. دو صفحه معنی مختلف و گاه متضاد برای یک لغت سردرگمی آدمی را در آموزش صد چندان می کند. فرق عمده زبان انگلیسی با زبان فارسی در این است که لغات در زبان انگلیسی عمدتا وقتی معنا واقعی دارند که در کنار سایر لغات قرار می گیرند. مثلا لغت Take معنی واضحی ندارد در حالی که معنی عبارت Take off کاملا مشخص است.

 

عدم توجه به این الگوهای ساختاری روش طبیعی آموزش زبان

 به برخی ازاین تفاوتها در همین راهنما اشاره شده است.

 

اهمیت دادن به امر خواندن

 در هر زبانی چهار عنصر عمده خواندن، نوشتن، صحبت کردن و گوش دادن وجود دارد. آنچه در سیستم آموزش رسمی ما بیش از همه به آن پرداخته شده است امر خواندن می باشد. در برخی از کلاسهای غیر رسمی نیز صحبت از هم زمانی چهار عنصر رفته است. اما وقتی ما در محیط واقعی زبان قرار می گیریم در می یابیم که اگر هدف فراگیری زبان باشد عنصر خواندن و نوشتن اهمیت درجه چندم دارند به این دلیل ساده که در تمامی زبانها افراد بی سواد آن جامعه نیز قادر با تکلم زبان مادری خود هستند.

 

روش اعجاب انگیز آموزش زبان انگلیسی


"واقعیت این است که روشهایی برای یادگیری بهتر وجود دارند، روانشناسان با پژوهش های چندین ساله به این واقعیت رسیده اند که چگونگی فرآیند یادگیری از خود فرآیند یادگیری مهم تر است و از این رو باید به روش آموزشی که انتخاب می کنیم توجه ویژه ای داشته باشیم."

احتمالا شما هم این روزها با تبلیغات مختلفی در مجلات و اینترنت برخورد کرده اید که ادعا می کنند زبان انگلیسی را به طور معجزه آسا و در مدتی کوتاه به شما آموزش می دهند. انگلیسی در خواب، آموزش با امواج آلفا، روش X، روش MGM-PLN و ده‌ها اسم نا آشنا و جدید دیگر. ما در مورد این شیوه‌ها ابراز نظر نمی کنیم چون هرگز آنها را تجربه نکرده ایم اما اگر نگاهی به این نوع تبلیغات بیندازید می بینید که اساس همه آنها استفاده تبلیغاتی از تمایل افراد برای یادگیری سریع و بی دردسر زبان است. مسلما همه مشغله‌های درسی و کاری زیادی دارند و یا خود را برای آزمونی آماده می کنند که وقت چندانی تا آن باقی نمانده است. در این هنگام همه می خواهند به بهترین و سریعترین روش به یادگیری زبان بپردازند، اما برخی متاسفانه به این واقعیت توجه نمی کنند که اگر این روش‌های معجزه آسا واقعیت داشت، الان می بایست در بسیاری از کالج‌ها و مدارس دنیا که هر روز به دنبال شیوه‌های مدرن تر هستند به طور گسترده از این روشها استفاده می شد و حال آنکه شیوه‌های سنتی آموزش همچنان به قوت خود باقی هستند و شما هیچ خبری از موفقیت این شیوه‌ها در اخبار و تحقیقات پژوهشی نمی بینید.
اما واقعیت چیست؟ آیا همه این شیوه‌ها کذب محض است؟
واقعیت این است که روشهایی برای یادگیری بهتر وجود دارند، روانشناسان با پژوهش های چندین ساله به این واقعیت رسیده اند که چگونگی فرآیند یادگیری از خود فرآیند یادگیری مهم تر است و از این رو باید به روش آموزشی که انتخاب می کنیم توجه ویژه ای داشته باشیم. آنها همچنین به این اصل رسیده اند که مغز انسان تنها با تصاویر کار می کند، به عبارت دیگر هر چیزی که شما می شنوید، می بیند و یا می خوانید یا احساس می کنید برای پردازش در مغز ابتدا به صورت تصاویر ذهنی در می آیند و بعد مغز آن را درک می کند. برای درک بهتر این موضوع به واژه "درخت" توجه کنید. مغز شما بلافاصله بعد از برخورد با این واژه تصویر یک درخت را در ذهن شما بازسازی می کند، حالا سعی کنید در حالی که به واژه درخت توجه می کنید این تصویر را از ذهن خود خارج کنید، غیر ممکن است که بتوانید چنین کاری کنید و بفهمید درخت چیست و تصویر آن را در ذهن تجسم نکنید. حال به واژه "فلخکولوبیس" توجه کنید، این واژه حتما برای شما بی معنی است، تنها به این دلیل که مغز شما نمی تواند تصویر آن را تجسم کند و حال چنانچه پیوندی در مغز شما بین این واژه و یک تصویر وجود داشته باشد، به راحتی آنرا درک می کنید.
یادگیری یک زبان خارجی هم دقیقا فرآیندی مشابه است. بگذارید یک مثال واقعی بزنیم. شما مشغول مطالعه زبان انگلیسی هستید که ناگهان با لغت جدید “peacock” مواجه می شوید. در ابتدا این لغت کاملا برای شما نامفهوم و بی معنی است تا اینکه با مراجعه به فرهنگ لغت متوجه شوید معنی این لغت "طاووس" است. در این لحظه اتصال ذهنی بین لغت peacock و تصویر طاووس در ذهن شما شکل می گیرد، و البته با تکرار می توانید این پیوند را قوی تر و ماندگارتر کنید. حال اگر بخواهید در همان لحظه یک پیوند قوی بین این دو ایجاد کنید چه می کنید؟ در اینجاست که باید علاوه بر تکرار از تکنیک های کمکی استفاده کنید که به ایجاد هر چه بهتر این تصویر ذهنی کمک می کنند. گفتیم که مغز انسان با تصاویر کار می کند، پس هر چه تصویر ورودی به مغز واضح تر و شفاف تر باشد، به شکل بهتری در مغز ذخیره می شود. حال اگر لغت peacock را بشکافیم می بینیم که این لغت خود از دو لغت pea به معنی نخود سبز و cock به معنی خروش تشکیل شده است. حال می توانیم تصویری در ذهن خود مجسم کنیم که یک طاووس بسیار بزرگ مشغول خوردن نخود سبز است، البته این طاووس به جای دم زیبای خود یک دم خروس دارد. فقط کافی است تا یک لحظه این تصویر را به طور واضح در ذهن خود مجسم کنید تا دیگر به سختی بتوانید آن را فراموش کنید. حال هر وقت کسی از شما بپرسد که طاووس به انگلیسی چه می شود بلافاصله آن تصویر عجیب طاووس با دم خروس در حال خوردن نخودسبز در ذهن شما مجسم می شود و بعد از چند لحظه واژه peacock را به خاطر می آورید.
روشهایی وجود دارند که به وسیله آنها می توانید همه لغات، اعداد و حتی مفاهیم غیر شهودی(مانند دیدن، گرفتن، دوست داشتن و ...) را به صورت تصویر واضح در ذهن خود در بیاورید، به این روشها در اصطلاح "نمونیک" گفته می شود. طبق تعاریف "نمونیک (Mnemonics) عبارتست از تکنیک هایی برای به خاطر سپاری که تنها به تکرار مطالب اکتفا نمی کند. بلکه با ایجاد رابطه بین مفاهیم تازه و اطلاعات قبلی موجود در مغز که به راحتی یادآوری می شوند(تصاویر، ریتم، آهنگ و ...)، در به خاطرسپاری و یادآوری مطالب کمک می کند."
یکی از بهترین جاهایی که می توان از نمونیک استفاده کرد در فرآیند یادگیری یک زبان خارجی است. با این روش به سرعت و با حداقل تکرار می توان دایره لغات خود را تا حد چشمگیری افزایش داد، فراموش نکنید که همه کسانی که دارای حافظه خارق العاده هستند و یا توانایی صحبت کردن به چندین زبان مختلف را دارند به نوعی(شاید هم ندانسته) از این تکنیک ها بهره می برند و بدون استفاده از این تکنیک ها شاید حافظه آنها از افراد عادی هم ضعیف تر باشد. در مورد این تکنیکها در آینده به طور مفصل توضیح خواهیم داد. اما در پایان این نوشته خاطر نشان می کنیم که مبحث نمونیک بسیار گسترده بوده و همچنین اصلی ترین ابزار کمکی حافظه است. پس بهتر است از این به بعد روش اعجاب انگیز یادگیری زبان انگلیسی را به نام نمونیک بشناسیم.

جمله ها و نکته ها

همیشه به یاد داشته باش که در ارتفاعی خاص از زمین دیگر ابری وجود ندارد. اگر آسمان زندگیت ابری است، شاید به علت این است که روحت به اندازه کافی اوج نگرفته است.
"مهم بودن" خوب است، اما خوب بودن مهمتر است.
نفرت هرگز با نفرت از بین نمی رود; برای از بین بردن نفرت، محبت لازم است.
اگر یک روز نتوانستی گناه کسی را ببخشی، بدان که از بزرگی گناه او نیست; از کوچکی قلب توست.
عشق با دوست داشتن خودتان آغاز می شود.
کار نباید اولین اولویت زندگی شما باشد.
همیشه به ندای درونتان گوش دهید; به ندرت دروغ می گوید.
تولد و مرگ اجتناب ناپذیرند; در فاصله این دو، خوب زندگی کنیم.
هیچ وقت مغرور نشو; برگ ها وقتی می ریزند که فکر می کنند طلا شده اند!
شاید شیرینی کلام دلنشینی را که امروز بر زبان می آورید فردا بچشید.
عظمت انسان های بزرگ از رفتارشان با انسان های کوچک آشکار می شود.
هر چه موانع جدیدتر و سخت تر باشد، لذت تلاش و پیروزی بیشتر است.

منبع :پاییزه