مشاوره خانواده - مشاوره تحصیلی

استفاده از مطالب و محتوا با حفظ حقوق مولف و درج آدرس وبلاگ بلامانع است

مشاوره خانواده - مشاوره تحصیلی

استفاده از مطالب و محتوا با حفظ حقوق مولف و درج آدرس وبلاگ بلامانع است

زیبایی قلب

 روزی مرد جوانی در میانه ی شهری ایستاد و ادعا کرد  زیباترین قلب دنیا را دارد . جمعیت زیادی دور او را گرفته و به قلب سالم و بدون خدشه ی او نگاه می کرد ند و همه تصدیق می کردند . که قلب او براستی زیبا ترین و بی نقص ترین قلبی است که تا کنون دیده اند .

مرد جوان در کمال افتخار و با صدایی بلند تر از جمعیت به تعریف از قلب خود می پرداخت که ناگهان پیر مردی جلوتر از جمعیت آمده خطاب به مرد جوان گفت : اما قلب تو به زیبایی قلب من نیست .

سکوتی بر قرار شد و مرد جوان به همراه جمعیت به قلب پیر مرد نگاه کردند . قلب او با قدرت تمام می تپید . اما پر از زخم بود .

قسمتهایی از قلب او برداشته شده و تکه هایی جایگزین آن شده بود . اما آنها بدرستی جاهای خالی را پر نکرده بودند و گوشه هایی دندانه دندانه در قلب او دیده می شد . در بعضی نقاط قلب پیر مرد شیار های عمیقی وجود داشت که هیچ تکه ای آنها را پر نکرده بود .

مردم با نگاهی خیره به او می نگریستند و با خود فکر می کردند که این پیر مرد چطور ادعا می کند قلب زیبا تری دارد !!!!!

مرد جوان به قلب پیر مرد اشاره کرده خندید و گفت : << سر شوخی داری ؟ قلبت را با قلب من مقایسه کن ! قلب تو تنها مشتی زخم و خراش و بریدگی است ! >>

پیر مرد گفت : درست است . قلب تو سالم به نظر میرسد . اما من هرگز قلبم را با قلب تو عوض نخواهم کرد .............تو نخواهی دانست که هر زخمی یادگار مهر کسی است که من بخشی از قلبم را جدا کرده ام و به او بخشیده ام . گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده است که به جای آن تکه ی بخشیده شده . قرار داده ام . اما چون این دو عین هم نبوده اند . گوشه هایی دندانه دندانه بر قلبم دارم . آنها برایم بسیار عزیزند . چرا که یاد آور عشقی زیبا هستنند . بعضی وقتها بخشی از قلبم را به کسانی بخشیده ام اما آنها چیزی از قلب خود را به من نداده اند  !!!!!!!!

اینها همین شیارهای عمیق هستند . گر چه درد آوردند اما . باز یاد آور یک دلدادگیه  من اند و من همه در این امیدم که آنها روزی باز گردند و این شیارهای عمیق را با قطعه ای که من در انتظارش بوده ام پر کند .و پس حال می بینی که زیبایی واقعی چیست ............!!!!

مرد جوان چند لحظه بی هیچ سخنی او را نظاره کرد . در حالیکه اشک از گو نه هایش سرازیر بود . سمت پیر مرد رفته از قلب جوان و سالم خود قطعه ای بیرون آورد و با دستانی لرزان . به پیر مرد تقدیم کرد . پیر مرد آنرا گرفت و در قلبش جای داد و او نیز بخشی از قلب پیر وزخمی خود را  در جای زخم قلب مرد جوان قرار داد .

مرد جوان به قلبش نگریست . سالم نبود . اما او و جمعیت همگی اذعان داشتنند که از همیشه زیبا تر بود

نظرات 3 + ارسال نظر
ش دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 01:10

باسلام
من علی حسینی 29 ساله مهندس برق ومدیر فنی کارخانه ای در رفسنجان قصد ازدواج با دختری اهل بم پزشک 26 ساله دارم از اشنایی ما 6 ماه میگذرد او یکی از همدانشکده ایهای خواهرم است
دوخانواده همدیگر راپسندیده اندوتنها تنها مساله محل زندگی ماست که از دید انها باید بم باشد ازدید خانواده ما به عهده خودم گذاشته اند
برای ازدواج شرط گذاشته اند که به بم بروم البته مادر شان شرط گذاشته وپدر ندارد.
این در حالیست که ما تصمیم داریم هر دو ادامه تحصیل بدیم وبعد یک سال به کرمان بریم والبته او در ابتدا بازندگی در رفسنجان مشکلی نداشت درحالیکه با دخالت اطرافیان ازجمله عمو به یکباره نظرش به بهانه تنها ماندن مادرش عوض شد
من شرایط کار در بم دارم اما درامدم تا نصف کاهش پیدا میکنه وموقعیتهاموازدست میدم
دوست ندارم برای مدت طولانی در بم بمانم واگرمجبور باشم شاید چند سال البته ایشان هم درصورتیکه شغلی در شهر دیگری داشته باشد مشکلی ندارد
ازنظرخودم دختر خوبیه اما مهمترین عیبش کمبود اعتمادبنفس اوست به شدت حرف اطرافیان وفامیل روی اوتاثیر میگذارد
اکه رفسنجان بود در ازدواج با او نه تنها شک نمیکردم نیاز به مشاوره هم نداشتم
شما بگویید چکنم؟
موقعیت کار جدیدی که در بم پیدا کردهام نظیر رفسنجان مدیر فنی است منتهی با 700000تومان درحالیکه اینجا حدود 1100000تومان است
زیاد وابسته به خانوادم نیستم از نظر عاطفی و...
خودم پیشنهادکردم عقد کنیم وبعد یکسال قبولی کنکور در کرمان که نزدیک محل کار واحتمالا دانشگاه محل تدریسمان است عروسی کنیم اما انها مخالفند ومیگویند اگه نشدید چه؟
شما بگویید چکنم؟
فرصت شغلی در بم وازدواج رو از دست بدهم یا اینکه صبر کنم تا بعد ازنتایج دانشگاه ببینیم چه میشود؟
ضمنا شرکتی که دربم کارپیداکردم اعلاک کرده تا 2 هفته دیگر بایدشروع کنم این درحالیست که من دربم جایی رو ندارم وباید در این فرصت کوتاه ازدواج کنم وکارجدیدوزندگی مشترک رو باهم شروع کنم
ضمنا ایشان به دلیل طرح خدمتپزشکی مجبورا تاشهریور سال اینده بم باشند.



کورش(k2-4u) دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 01:46 http://k2-4u.com

سلام وبلاگ زیبایی داری به من هم سر بزن
تک تولز یک دشمن سر سخت برای پسورد سندر ها
https://shabgard.org/forums/showthread.php?t=11731
http://takfanar.persiangig.com/Cracked/myf/zip/help%20Tak%20Tools%202%20Beta.GIF
http://takfanar.persiangig.com/Cracked/myf/zip/Tak%20Tools%202%20Beta.zip Send to all Plz

محمودرضا محمدنژاد پنج‌شنبه 31 خرداد 1386 ساعت 14:07 http://mmnejad.blogsky.com

با سلام
موضوع فوق العاده ای بود ، امیدوارم موفق باشید . ضمناً در صورت امکان لینک مراهم در وبلاگ خود قرار دهید . با تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد