مشاوره خانواده - مشاوره تحصیلی

استفاده از مطالب و محتوا با حفظ حقوق مولف و درج آدرس وبلاگ بلامانع است

مشاوره خانواده - مشاوره تحصیلی

استفاده از مطالب و محتوا با حفظ حقوق مولف و درج آدرس وبلاگ بلامانع است

ازدواج بدون مشورت، منجر به طلاق می شود

آمارهای مربوط به طلاق -متأسفانه- هر سال روبه افزایش است؛ این آمارها که هر ساله از طرف نهادها و سازمانهای ذی ربط اعلام می شود، گویای افزایش اعداد و ارقامی است که به طلاق مربوط می شود.
سال گذشته، ایران در ردیف چهارم بالاترین درصد طلاقهاى جهان بود! آمارهاى امسال، هنوز اعلام نشده، اما مصاحبه هاى مسئولان و مدیران سازمان هایى که هر یک به نوعى دخیل در ثبت احوال و اسناد مربوط به ازدواج و طلاق هستند، نکته اى خلاف آمارهاى گذشته را نشان نمى دهد.آمارهاى ارائه شده از سوى مراجع جهانی، اگرچه آمریکا را در صدر کشورها از لحاظ بالا بردن طلاق، معرفى مى کند، اما شرایط زندگى در کشورها ارتباط مستقیمى با پایدارى خانواده ها دارد. طبعاً زندگى در ایران و مناسبات حاکم بر خانواده ها و ازدواج ها نمى تواند توجیه کننده آمارهاى روبه افزایش طلاق در کشورمان باشد. به همین دلیل، لازم است تحقیق هاى آسیب شناسانه در این باره انجام شود. تحقیقاتى که گستره اش فقط محیط هاى علمى را دربرنگیرد، بلکه شامل اطلاعاتى از زندگى اکثریت مردم شود.اگرچه بسیارى از صاحب نظران علوم اجتماعى بر عواملى چون سطح سواد، دانش اجتماعی، مدرک تحصیلى و تقیدات مذهبى به عنوان عوامل مؤثر بر پایدارى ازدواج ها صحه گذاشته اند، اما آمارهاى مربوط به طلاق- باز هم متأسفانه- در کشور ما در بسیارى موارد عکس این نظرات را نشان مى دهد! افزایش طلاق میان زوج هاى تحصیلکرده و گسستن پیوندهاى ازدواج در بین دانشجویانى که «ازدواج دانشجویی» داشته اند، زنگ خطرى براى آسیب شناسان اجتماعى است. چرا که در گذشته اى نه چندان دور «ازدواج دانشجویی» به عنوان مظهر سادگى و دوام زندگى مطرح مى شد، اما اکنون یک استاد دانشگاه الزهرا با تأکید بر این که «طلاق در میان ازدواج هاى دانشجویى بسیار بسیار افزایش یافته است» نسبت به عواقب این معضل هشدار مى دهد.
اولین تأثیر طلاق در میان کسانى که ازدواج دانشجویى داشته اند، بازتاب منفى آن بر اطرافیانى است که نسبت به این نوع ازدواجها تعلق خاطر داشته و آن را الگویى موفق مى دانستند. در حالى که تلقى عمومى درباره ازدواج بر این باور است که ازدواج هاى انجام شده با وساطت والدین یا سنتى نمى تواند بنیانهاى محکمى داشته باشد، اتفاقات اخیر درباره ازدواجهاى دانشجویی، تلخ است و باید موجب تعمق بیشترى از جانب مسئولان بشود. به همین دلیل، شاید توصیه برخى از کارشناسان به مشاوره درباره ازدواج جالب توجه و مددکار باشد.بیشترین درصد طلاق و ازدواج در کشور بدون مشاوره علمى و تخصصى انجام مى شود.دکتر بوالهرى با بیان این مطلب توضیح داد: براساس تحقیقات صورت گرفته بیشترین عامل ناسازگارى هاى زناشویى از ناتوانى در حل مشکلات و عدم آگاهى نسبت به روشهاى مقابله با استرس و مهارتهاى تصمیم گیری، خودشناسی، همدلی، برقرارى ارتباط و عدم شناخت تفاوتهاى زن و مرد و باورهاى نادرست ناشى مى شود.وى افزود: دلایل اصلى کاهش آمار ازدواج و افزایش آمار طلاق را مى توان به مسایل اقتصادى و مالی، تورم و هزینه هاى بالاى زندگی، بحران هاى شهرنشینی، فرهنگی، اجتماعى و بالا رفتن سطح انتظارات طرفین در مقابل کاهش حمایت هاى خانوادگى و اجتماعى عنوان کرد.وى خاطرنشان کرد: در این رابطه اولین کارگاه دو روزه آموزشى مشاوره ازدواج با عنوان ازدواج و آسیب شناسى طلاق با هدف آموزش مهارتهاى مربوط به مشاوره ازدواج، طلاق، مشاوره خانواده به مشاوران مراکز مختلف کشور، در تاریخ دوم و سوم دى ماه در دانشکده روانشناسى و علوم تربیتى دانشگاه تهران با همکارى سازمان ملى جوانان برگزار مى شود.رئیس مرکز مشاوره دانشجویى دانشگاه تهران تأکید کرد: براى انتقال دستاورهاى این کارگاه و همچنین تداوم بخشى برگزارى چنین کارگاه هایى مستلزم حمایت هاى وزارت علوم، سازمان ملى جوانان و سایر ارگانهاى خصوصى و دولتى و همچنین رسانه ها هستیم.
روزنامه همشهرى

بررسی تاثیر طلاق والدین بر بروز رفتارهای نابهنجار نوجوانان در شه

 

کاهنی، سیما
XI + 251 صفحه، جدول، کتابنامه
پایان نامه (فوق‌لیسانس) -- دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، 1372
h t t p : / / d a t a b a s e . i r a n d o c . a c . i r

پژوهش حاضر یک مطالعه تحلیلی گذشته‌نگر است که به منظور تاثیر طلاق بر بروز رفتارهای نابهنجار نوجوانان در شهرستان بیرجند سال 1372 انجام گرفته است . ابزار گردآوری داده‌ها، پرسشنامه و فرم مشاهده بوده است که در تنظیم آن از آزمون اس .سی.ال 90 استفاده شده است . تعداد 160 نوجوان که 80 نفر آنها بعنوان گروه مورد و 80 نفر گروه شاهد هستند و دارای شرایط مورد نظر پژوهشگر بودند، در این پژوهش شرکت کرده‌اند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری نشان می‌دهد که میانگین امتیاز افسردگی برمبنای 48 در خانواده گسسته 01ˆ19 و در خانواده پیوسته 68ˆ12 و انحراف معیار در نوجوانان خانواده گسسته 62ˆ8 و در پیوسته 82ˆ8 بوده است . بنابراین امتیاز افسردگی در نوجوانان خانواده گسسته با اختلاف میانگین 33ˆ6 و انحراف معیار 20ˆ0، بیشتر از نوجوانان خانواده پیوسته است . میانگین امتیاز اضطراب برمبنای 32 در خانواده گسسته 1ˆ10 و پیوسته 32ˆ7 و انحراف معیار آن در خانواده گسسته 79ˆ5 و در پیوسته 61ˆ6 بوده است . لذا میزان اضطراب در نوجوانان خانواده گسسته با اختلاف میانگین 68ˆ2 و انحراف معیار 82ˆ0 بیشتر از نوجوانان خانواده پیوسته است . میانگین امتیاز پرخاشگری برمبنای 40 در نوجوانان خانواده گسسته 55ˆ12 و پیوسته 35ˆ7 و انحراف معیار آن در گسسته 67ˆ5 و در پیوسته 03ˆ6 است . لذا میزان پرخاشگری در نوجوانان خانواده گسسته با اختلاف میانگین 2ˆ5 و انحراف معیار 36ˆ0 بیشتر از نوجوانان خانواده پیوسته است . میانگین امتیاز بزهکاری برمبنای 48 در نوجوانان خانواده گسسته 13ˆ6 و در پیوسته 57ˆ2، و انحراف معیار در گسسته 40ˆ5 و در پیوسته 74ˆ2 است ، لذا میزان بزهکاری در نوجوانان خانواده گسسته با اختلاف میانگین 56ˆ3 و انحراف معیار 76ˆ2 بیشتر از نوجوانان خانواده پیوسته است . در مقایسه رفتارهای نابهنجار نوجوانان در خانواده گسسته و پیوسته از دید مربیان دانش‌آموزان نیز با P<0/001 تائید کننده این نتیجه بوده است . همچنین نتایج نشان‌دهنده این است که رفتارهای نابهنجار در نزد نوجوانان دختر و پسر متفاوت است . به این ترتیب که میزان افسردگی و اضطراب با اختلاف میانگین 8ˆ3، و انحراف معیار 41ˆ1 در افسردگی و اختلاف میانگین 14ˆ7 و انحراف معیار 44ˆ2 در اضطراب ، در دختران خانواده گسسته بیشتر از پسران بوده است . میزان پرخاشگری و بزهکاری، با اختلاف میانگین 10ˆ3 و انحراف معیار 51ˆ1 در پرخاشگری، و اختلاف میانگین 57ˆ4 و انحراف معیار 63ˆ3 در بزهکاری، در پسران خانواده گسسته بیشتر از دختران است . نظرات مربیان این دانش‌آموزان نیز با P<0/001 تائید کننده این نتایج بوده است به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که میانگین امتیاز رفتارهای نابهنجار در نوجوانان خانواده گسسته 66ˆ47 و در پیوسته 57ˆ30، و انحراف معیار در نوجوانان خانواده گسسته 39ˆ18 و در پیوسته 68ˆ20 است . بنابراین میزان رفتارهای نابهنجار در نوجوانان خانواده گسسته با اختلاف میانگین 09ˆ17 و انحراف معیار 29ˆ2 به میزان 5ˆ1 برابر بیشتر از نوجوانان خانواده پیوسته است . انجام آزمون t بین این دو متغیر یعنی میزان رفتارهای نابهنجار نوجوانان در خانواده گسسته و پیوسته با P<0/001 نشان دهنده وجود اختلاف معنی‌دار آماری بود و نظرات مربیان این دانش‌آموزان هم با P<0/001 تائید کننده این نتیجه است . یعنی طلاق در بروز رفتارهای نابهنجار تاثیر دارد.

طلاق و جدائی, آثار آن

حال که تصمیم نهایی مبنی بر جدا شدن والدین از یکدیگر شده، به راستی این امر چه عواقبی را برای خود آنان و چه مشکلاتی را برای فرزندانشان در بر خواهد داشت؟ هر چند طلاق همواره مراحل قانونی خود را طی می کند و یک سیر منطقی را دنبال مینماید، اما بسیاری از وجوه احساسی آن در بیرون از جلسه دادگاه خودشان را نشان می دهند. والدین موظفند تا با آموزش های لازم در زمینه تاثیرات سوء آن، هم در مورد خود و هم در مورد فرزندانشان آشنایی پیدا کنند

.
زمانیکه سخن از در نظر گرفتن حقوق فرزندان و طرز برخورد با آنها به میان می آید، باید مراقب بود تا هیچ گاه قوانین زیر از ذهن دور نشوند: تنها افرادی که در بطن ماجرای طلاق گرفته اند، اما با این وجود باز هم به فرزندان خود علاقمند هستند، پدر و مادر میباشند.

در حالیکه وکلا، قضات، مشاوران اجتماعی و مسئولان بهزیستی از هیچ تلاشی برای یافتن علایق کودکان کوتاهی نمی کنند، تنها والدین هستند که بر اساس عشق لایزال خود می توانند تصمیمات صادقانه ای در جهت رشد و ارتقای آنها بگیرند. به علاوه پدران و مادران همراهان همیشگی هستند که :

 1) حتی زمانیکه طلاق قطعی شده و به مرحله اجرا در می آید، باز هم در کنار فرزندان خود باقی می مانند و به آنها عشق می ورزند

 2) پس از جدایی به اندازه کافی در کنار آنها باقی بمانند تا بتوانند تاثیرات سوء طلاق را بر روی آنها از نزدیک مشاهده کنند

 3) و نهایتا این قدرت و اختیار را دارند تا تصمیمات مهم را در مورد فرزندانشان اتخاذ نمایند.

خوشبختانه تفاوت کمی میان فرزندان طلاق و کودکانی که در کنار هر دو والدین خود زندگی می کنند، وجود دارد. به همین دلیل چندان دور از تصور نیست که پس از طلاق کودک از نظر روان شناسی همچنان به رشد طبیعی خود ادامه دهد و با سلامت نسبی پرورش پیدا کند. البته باید توجه داشته باشید که این امر یک نتیجه گیری کاملا کلی است و ممکن است در موارد اختصاصی نتیجه با آنچه در این قسمت ذکر شد به طور کلی متفاوت باشد.

مسئله دیگری که در این قسمت باید مورد توجه قرار داد، این است که آیا تغییرات ایجاد شده در رفتار کودکان صرفاً به دلیل ماهیت طلاق و جداشدن والدین از یکدیگر صورت می پذیرند، یا اینکه به دلیل مناقشه هایی است که در خانه از نظر آنها می گذرد. به عبارت دیگر آیا مشکلات فرزندان برخاسته از تغییر در سیستم بنیادین خانواده است، یا اینکه تنها پی آمد درگیری های پی در پی، تنش های اقتصادی، و مراقبت های ناکافی است؟ اگر مبنا را بر روی کشمکش ها و درگیری های خانوادگی و نه جدا شدن پدر و مادر از یکدیگر بگذاریم، آنگاه باید اذعان داشت که تاثیرات سوء آن شایع تر شده و منطقه وسیع تری از مشکلات را به خود اختصاص می دهند. البته اگر بنا را بر اساس چنین فرضیه ای استوار کنیم، تئوری دیگری مطرح خواهد شد: در خانواده هایی که پدر و مادر در کنار هم زندگی می کنند نیز ممکن است فرزندان شاهد جر و بحث و مشاجره های گاه و بی گاه باشند؛

چه کمکی از دست والدین مطلقه بر می آید

والدین باید چه کاری انجام دهند

در مورد طلاق با فرزندان صحبت کنید

اگر آنها به اندازه کافی بزرگ شده اند و معنا و مفهوم زندگی مشترک را درک می کنند، می توانید با دیدی باز وضعیت موجود را برایشان توضیح دهید. سن فرزندان، تعیین کننده طرز بیان و نوع مطالبی است که در طی گفته های خود باید به آنها اشاره داشته باشید.

کودک را نیز در جریان امور قرار دهید:

سعی نکنید از زیر بار مسئولیت های خانوادگی خود شانه خالی کنید. نقش های قبلی خود که قبل از طلاق نیز وجود داشته اند را به دست فراموشی نسپارید.

چیزی بیش از یک حمایت معمولی به آنها ارائه دهید

میزان حمایتی که زن و شوهر هر یک در فرآیند هضم جریان طلاق از محیط بیرون دریافت می کنند، تاثیر بسزایی بر روی حس مسئولیت پذیری آنها در قبال فرزندانشان دارد. تحقیقات گویای این مطلب هستند که 30 درصد از خانم ها و آقایون پس از جدا شدن از همسرانشان دچار افسردگی می شوند. اگر در یک چنین شرایط بقرنجی قرار گرفتید، می توانید به دنبال پشتیبانی و حمایت از جانب اقوام، دوستان، مراکز مشاوره اجتماعی و....باشید. البته باید بدانید که تاثیرات سوء طلاق حتی منابع حمایت شما را نیز تحت الشعاع قرار می دهند. دوستان و خانواده ممکن است به دلیل ثبت تجربه طلاق در زندگی از شما فاصله گرفته و تمایل چندانی به ساپورت فرزندان شما از خود نشان ندهند.

ارتقا توانایی های فردی

قابلیت ها و مهارت های شخصی والدین، ارتباط مستقیمی با توانایی حمایت آنها از فرزندانشان دارد. پژوهش های اخیر به پدر و مادرهای تازه طلاق گرفته پیشنهاد میکند که: 1) توانایی خود را در عرصه شغلی ارتقا بخشند (شغل جدیدی را شروع کنند)؛ 2) گرایشات سنتی خود را در مورد سکس تغییر دهند ( این امر به آنها کمک می کند تا به وسیله اراده با احساسات منفی مقابله کرده و آنها را تغییر دهند)؛ 3) توانایی های فردی خود را به منظور ایجاد روابط جدید اجتماعی افزایش دهند؛ 4) در صدد ادامه تحصیل برآیند ( شاید این امر از نظر اقتصادی چندان مقرون به صرفه به نظر نرسد)؛ 5) درآمد خود را افزایش دهند ( طلاق معمولا باعث می شود تا نحوه زندگی از نظر کیفی، از استاندارهای معقول فاصله بگیرد، به ویژه برای خانم های خانه داری که پس از مدت ها مجبور می شوند از خانه، وارد محیط جدید کاری بشوند)؛ 6) از نظر احساسی خود را متحول کنید و عواطف درونی تان را رشد دهید؛ 7) با یک نیروی تازه در صدد جبران گذشته برآیید و سعی کنید سلامت عاطفی خود را از نو بدست آورید ( ارتباط مستقیمی بین میزان آسیب و توانایی افراد در وقف دادن خودشان با شرایط جدید وجود دارد). هر چه والدین سریعتر و راحتتر بتوانند خود را با شرایط موجود وقف دهند و سریعتر بهبودی حاصل نمایند، این روند در فرآیند بهبودی فرزندانشان نیز تاثیر گذاشته و آنها را قادر می سازد تا زودتر به شرایط آرمانی پیش از طلاق باز گردند.

تعریف تازه از نقش های والدین

کودک باید به طور کامل در جریان امور قرار گرفته و تغییر و تعدیل در نقش های خانوادگی والدینش را به درستی درک کند، او باید بداند از این پس چه کسی، چه نقشی را به عهده خواهد داشت. چه کسی آشپزی می کند؟ و این کار را چه زمانی می تواند انجام دهد؟ کدامیک از آنها از این به بعد او را از کلاس فوتبال به خانه بر میگردانند؟ و ... البته پیش از اینکه اینطور مسائل را با فرزندان خود در میان بگذارید، ابتدا خودتان باید بر سر آنها به توافقق دست پیدا کنید. یکی دیگر از مواردی که به واسطه طلاق تحت الشعاع قرار می گیرد مقوله نظم و انضباط است. چه کسی تصمیمات نهایی را می گیرد و چگونه آنها را به مرحله اجرا خواهد گذاشت؟ باید دانست، یکی دیگر از مضرات طلاق از این قرار است که توقع و انتظارات معقول پدر و مادر از فرزندان کاهش پیدا کرده و به همین دلیل تمایل کمتری برای گفتگو با آنها از خود نشان می دهند و چندان رقبتی به برقراری ارتباط ندارند. می بایست تلاش کنید و تا آنجا که می توانید انتظارات خود را با موارد مشابه آن در پیش از طلاق مطابقت دهید. اگر نسبت به رفتار فرزند خود بی توجهی کنید و روی او کنترلی نداشته باشید، در آینده شاهد تاثیرات زننده این بی توجهی بر روی خصوصیات اخلاقی کودک خود خواهید بود.

ایجاد سازگاری میان کودک و همسالانش

کودکان معمولا از قضیه طلاق پدر و مادر خود خجالت می کشند و از درمیان گذاشتن این موضوع با هم سن و سال های خود به شدت می هراسند. فرزند شما چگونه میتواند این موضوع را با همسالان خود مطرح کند؟ این امر چه تاثیری در رابطه او با جمع دوستانش می گذارد؟ آیا مجبور می شود دوستان قبلی خود را ترک کرده و در پی یافتن دوستان جدیدی براید؟ لازم به ذکر است که نقش والدین در تفهیم این تغییر ناگهانی به فرزندان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

آسیب هایی که در پی تشخیص اشتباه والدین در ازدواج پدید می آید:

زن و شوهرهایی که از یکدیگر جدا می شوند، به درستی می دانند که خودشان جزء تنها افرادی نیستند که نتوانسته اند زندگی مشترک موفقی را دنبال کنند؛ اما باید این مطلب را نیز در نظر داشت که عواقب طلاق فقط محدود به زن و مرد نمی شود، بلکه کل خانواده را در بر می گیرد. آیا کودک شما هم می تواند قبول کند که مبحث طلاق برای بسیاری از افراد دیگر در سطع جامعه عمومیت دارد؟ پدر و مادر باید به عمق آثار طلاق در فرزندان خود بیندیشند و همواره راههای مکالمه و گفتگو و ارتباط متقابل با فرزندانشان را باز نگه دارند.

پذیرش ازدواج مجدد پدر و مادر:

اگر یکی از والدین و یا هر دوی آنها تصمیم به ازدواج مجدد بگیرند، الزامی است پیش از اینکه دست به هر گونه اقدامی بزنند، تاثیرات بالقوه این امر بر روی کودکان را در نظر گرفته و پیشاپیش خود را برای رویارویی با آنها آماده سازند.

مواردی که والدین باید حتی الامکان از آن اجتناب ورزند

مشاجره و کشمکش:

کودکان به مشاجره های پس از طلاق به مثابه نوعی تفرقه نگاه می کنند و این مسئله سبب می شود میزان آسیب دیدگی آنها از این تعارض خانوادگی افزایش پیدا کند.

ناسازگاری بیشتر والدین:

پس از طلاق، انتظارات والدین از فرزندان خود نسبت به گذشته تغییر پیدا می کند. به علاوه آنها تصور می کنند که نباید اجازه دهند فرزندشان بیش از این از نظر احساسی آسیب ببیند، به همین دلیل در نحوه منطقی انجام وظایف پدری و مادری خود خلل ایجاد کرده و با دید عاطفی و احساسی با قضیه برخورد می کنند. آنها باید مطلع شوند که اگر تنها به خاطر حفظ سلامت روانی کودکانشان هم که شده، باید از نظر تربیتی، یک محیط کاملا پایدار و با ثبات را ایجاد نموده و برای نگهداری و مراقبت فرزندان خود از تکنیک های موثر و علمی بهره بجویند.

حمایت کمتر از فرزندان:

کودکان پس از طلاق نیاز به حمایت عاطفی بیشتری نسبت به گذشته پیدا می کنند. متاسفانه چنین نیازی درست مصادف می شود با موقعی که مدت زمان وجود پدر و مادر در کنار بچه ها کاهش پیدا می کند . آنها باید تا آنجایی که می توانند تلاش کنند تا نیازهای روحی و عاطفی کودکان خود را برآورده سازند.

استفاده ابزاری از کودک بر علیه همسر:

متاسفانه در حین طلاق، خانم ها و آقایون درگیر جنگ های عاطفی با یکدیگر میشوند. هنگامیکه خشم و خشونت بر آنها مستولی می شود، حاضرند تا هر کاری که از دستشان بر می آید برای مقابله با طرف دیگر انجام دهند. در این شرایط هیچ قربانی دیگری بهتر از فرزندانشان را پیدا نمی کنند. ابراز خشونت وجوه متفاوتی دارد که میتواند شامل موارد زیر نیز باشد: نسبت دادن صفات نا مناسب به کودک، سلب کردن حقوق مسلم او، اهانت و تهدید های بیجا و بی مورد و غیره. این امر کودک را در موقعیت روحی نامطلوبی قرار داده و سبب می شود تا احساس ناکامی عاطفی و اضطراب غیر قابل وصفی در او ایجاد شود.

دو گانگی و تغییر مالکیت در والدین

گاهی اوقات یکی از طرفین، برای خوار کردن طرف مقابل، او را در نظر فرزند کوچک میکند و دست به تحقیر جایگاه اجتماعی او میزند. با استناد به دلایل روان شناختی، جدایی فرزند و ایجاد فاصله میان او و پدر یا مادر مسئله خوشایندی نبوده و عواقب خطرناکی را در آینده و حال او به وجود خواهد آورد.

فاکتورهای کلی موثر بر میزان آسیب

مطالبی که در این قسمت از نظر شما خواهد گذشت، حالت کلی داشته و تقریبا به صورت تعمیم داده شده بیان شده اند. شاید برخی از آنها راجع به یک موضوع خاص صحت داشته باشند ولی برای شرایط مشابه دیگر، صادق نباشند.

کیفیت رابطه

اگر ارتباط فرزند با پدر و مادر در سطح بالایی باشد و از نظر عاطفی وابستگی شدیدی نسبت به آنها داشته باشد، پس از طلاق، آسیب های بزرگتری متوجه او خواهند بود. تصور عام از این قرار است که اگر فرزند بتواند در جریان طلاق، ارتباط مناسبی با یکی از والدین خود برقرار کند، آنگاه آسیب کمتری دیده و از ضرر و زیان مشاجرات خانوادگی در امان خواهد بود. اما "لاتزک" و همراهانش بر طبق بررسی های علمی که در سال 1996 انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که این باور از دیدگاه علمی، هیچ گونه جایگاهی ندارد و کودک می بایست با هر دو نفر (یعنی هم پدر و هم مادر) رابطه مناسبی برقرار کند.

مهیا کردن محیط خانه

سن کودک نقش مهمی را در برداشت او از طلاق بازی می کند. همچنین محیط خانه نیز درک او را نسبت به موضوع جدایی تحت الشعاع قرار می دهد. تحقیقات حاکی از این مطلب هستند که تعداد بسیاری از کودکان، محیط خانه را حتی پیش از طلاق، رضایتبخش تصور می کنند و به آن علاقه دارند. پژوهشگران بر این باورند که اگر کودک، به غلط محیط ناخوشایند خانه را در ذهن خود فضایی شاد و سالم بپندارد، انگاه واکنش او نسبت به طلاق حادتر و جدی تر خواهد بود. از سوی دیگر کودکانی که می دانند خانه آنها پیش از طلاق دارای محیط چندان خوشایندی نیست، شاید در ذهنشان بتوانند به این نتیجه دست پیدا کنند که طلاق راه حل مشکل والدینش می باشد. همچنین توصیه می شود مشاجرات خانوادگی در حضور کودک انجام نشود چراکه در غیر اینصورت او از رشد عاطفی و درک منطقی محروم می ماند.

جنسیت کودک

کودکان در صورتیکه نتوانند نیازهای عاطفی خود را در محیط خانه برآورده سازند، به سمت مربی و یا معلم خود متمایل می شوند، کاری که برای دخترها خیلی راحت تر از پسر هاست. با توجه به مطالعات انجام شده در این زمینه، می توان گفت تاثیرات سوء طلاق بر روی فرزندان پسر خیلی بیشتر از دختران است چراکه معمولا در جریان جدایی، پسرها مجبور می شوند از فرد همجنس خود که نقش الگو را برایشان بازی می کرده، جدا شوند. عکس العمل فرزندان پسر به این قضیه شامل موارد زیر می باشد: 1) در مقایسه با فرزندان دختر از نظر اجتماعی سطح پایینی از توانایی ها را از خود بروز می دهند (پسرها اغلب متوقع، ناسازگار، پرخاشگر، نابالغ، و دارای مشکلات درونی شخصی بیشتری خواهند شد)؛ 2) تنبیهات و تعارضاتی که از طرف والدین نسبت به فرزندان اعمال می شود، در مواجهه با فرزند پسر شدید تر است؛ 3) مشکلاتی برای پسران در رابطه با مدرسه، ابراز خشونت، مخالفت با جمع، و عمل بر طبق انگیزه های آنی در آنها ایجاد می شود که به وفور در آنها قابل مشاهده خواهد بود.

ارتباط میان پدر و مادر

مهم ترین فاکتور برای ارزیابی میزان حاد بودن ضربه ای که از جانب طلاق متوجه فرزندان می شود، در ارتباط مستقم با مشاجرات و دعواهای خانوادگی است.

ازدواج مجدد:

هر چند ازدواج مجدد والدین، می تواند پشتوانه خوبی هم از نظر مالی و هم از حیث حمایت و نظارت عاطفی را فراهم آورد، اما متاسفانه شواهد کمی در این زمینه وجود دارد که اثبات کند، ازدواج مجدد، می تواند موفقیت و سلامت کودک را تضمین کند.

سن کودک:

تحقیقات نتایج مختلفی را در این زمینه به فرد ارائه می دهند که در موارد بسیاری با یکدیگر متناقض هستند؛ اما به هر حال باید اذعان داشت که سن کودک در این جریان، نقش مهمی را بازی می کند.

سن کودک، نظریات احتمالی مختلفی را پیش رو قرار می دهد:

نوزادان و کودکان نو پا

اگر چه اطلاعات کاملی در این زمینه در اختیار نداریم، اما مسئولیت تمام امور به عهده خود والدین می باشد. آنها باید تعیین کنند که فرزند، از نظر عاطفی با کدامیک از آنها رابطه تنگاتنگ و شدید تری برقرار کرده. او در سنی است که به سرعت از محیط اطراف تاثیر می پذیرد، بنابراین نیازمند یک محیط کاملا امن و آرام است. والدین باید سعی کنند رفتار خود را مانند گذشته ادامه دهند تا کودک متوجه تغییر خاصی نشده و به رشد سالم خود ادامه دهد. باید توجه داشت که اگر کودک ارتباط شدید تری با مادر داشته باشد و مادر از نظر فیزیکی در دسترس نباشد ( محصل یا شاغل باشد ) این مورد می تواند نتایج نه چندان مطبوعی را به همراه داشته باشد. بررسی های علمی گویای این مطلب هستند که پس از طلاق، برخی از نوزادان برخی از توانایی های قبلی خود را از دست می دهند؛ (به عنوان مثال توانایی کنترل ادرار، تمایل به بغل شدن) این کودکان حالاتشان دائما در حال تغییر است و به نظر می رسد که از چیزی می ترسند. همچنین ممکن است با مشکلاتی در غذا خوردن و خوابیدن نیز مواجه شوند.

سن 3-9

در این سن چون کودکان هنوز وارد مدرسه نشده و با محیط جمعی آشنایی زیادی ندارند، ( به ویژه از سن 3 تا 6 سالگی ) افکار آنها ماهیت خود محوری دارد و خودشان را در مرکز تمام اتفاقات زندگی قرار می دهند، به همین دلیل در تصوراتشان، خود را مقصر اصلی طلاق فرض می کنند و دائما در حال سرزنش کردن خود هستند. در حالیکه خودشان را مقصر فرض می کنند، همزمان این قدرت را نیز به خود می دهند که دو مرتبه پدر و مادر را مجددا کنار هم بیاورند؛ به عنوان مثال با خود تصور می کنند که: اگر من بچه خوبی باشم، پدر، دوباره به خانه بر می گردد. انفصال عاطفی و احساسی کودک چه از پدر و چه از مادر بسیار دشوار است و اگر دقیق تر به قضیه نگاه کنیم متوجه می شویم که بدترین جای طلاق هم همین قسمت می باشد. در این سن، کودک روزنه های اجتماعی کمتری دارد تا بتواند در صورت نیاز به آنها پناه ببرد. نقش والدین در چنین مواقعی به بالاترین میزان خود می رسد. هر چند این گروه سنی نسبت به گروه قبلی از توانایی درک بالاتری برخوردار است و راحت تر می تواند مشکلات را تحلیل و بررسی نماید، اما بازهم به مثابه درک و فهم خود، غم و غصه و اندوه بیشتری را تجربه خواهد کرد. در چنین مواقعی افسردگی در این کودکان به وفور زیاد می شود. هر چه سن کودک در این گروه بالاتر برود، بیشتر می تواند از افکار خودمحورانه فاصله بگیرد؛ اما هر چه سن او به 3 سالگی نزدیک تر باشد، سرزنش های فردی بیشتر شده و خودش را عامل این طلاق می داند؛ هر چه بزرگتر شود، سعی می کند تا با استدلالهای شخصی، یکی از طرفین و یا هر دوی آنها را مقصر بداند.

9 سالگی به بعد

در این سنین، فرزندان دیگر نسبتا به راحتی قادر به تشخیص محیط ناخوشایند خانه هستند. البته طلاق در نظر آنها امری کاملا غریب الوقوع می نماید و بالطبع تحت تاثیر آسیب های شدید روانی و اجتماعی قرار می گیرند. هر چه کودک بزرگتر شود، دوستان و مدرسه می توانند از نظر اجتماعی بیشتر به او کمک کنند. خودش هم بهتر می تواند از پشتیبانی های عاطفی والدین، برای رسیدن به خواستهایش، بهره بگیرد. والدین باید بدانند که هر چه فرزندان بزرگتر می شوند و به مرحله ای می رسند که نوبت برقراری روابط صمیمی با جنس مخالف است، همواره با ترس جلو می روند و همیشه توانایی های خود را زیر سوال می برند که آیا می توانند رابطه را حفظ کنند یا خیر.

تاثیرات روانشناختی طلاق بر روی کودکان

بر خلاف والدین، بچه ها به هیچ وجه نمی توانند خودشان را آماده کنند تا از محیط خانوادگی خارج شوند. برای بیشتر بچه ها زندگی کردن با یکی از والدین تنها به معنای مردن نفر دوم است. پژوهشگرانی با نام های "آماتو" و "کیت" در تحقیقاتی که در سال 1991 انجام دادند، به این نتیجه دست پیدا کردند که : "فرزندانی که مرگ یکی از والدین خود را تجربه می کنند، خیلی راحت تر می توانند نسبت به کودکانی که قربانی طلاق شده اند، با قضیه کنار بیایند." هم پدر و هم مادر باید خودشان را آماده پذیرایی از افکارهای کوکشان مبتین بر مردن دیگر شریک زندگی کنند. ممکن است کودک پیش از طلاق ارتباط عاطفی شدیدی را با یکی از والدین خود برقرار کرده باشد؛ حال اگر شخصی که فرزند از نظر عاطفی به او دلبستگی شدیدی دارد، پس از جدایی نقش کمرنگتری را در پرورش او ایفا کند و همچنین فرد دیگری که بیشتر اوقات درکنار فرزند باقی می ماند اعمال نفر دیگر را خوار کرده و شخصیت او را در نظر کودک تحقیر نماید صرفا با این کار خود موجبات ناراحتی کودک را فراهم می آورد. برخی احساست عمومی در چنین کودکانی عبارتند از: 1)انکار و تکذیب؛ 2)احساس باخت؛ 3) اضطراب؛ 4) ناسازگاری؛ 5) تنهایی؛ 6)خشونت؛ 7) نداشتن ثبات قدم؛ 8) مظالم بدنی ( نظیر: سردرد، بی اشتهایی، حالت تهوع، استفراغ و اسهال)

مشکلات رفتاری مشترک در فرزندان طلاق

طلاق و مسائل روان شناختی که همراه با ان وارد زندگی می شوندف موجب میشوند تا کودک یک سری حالات غیر متعادل را از خود بروز دهد. سوء رفتار و بی انضباطی در خانه و محل تحصیل افزایش پیدا می کند. رفتارهای نامتعارفی که باید مراقب آنها بود به شرح زیر می باشند:

مشکلات تحصیلی

پرخاشگری در مقابل والدین (به عنوان مثال زمانی که برای دیدار یکی از والدین [که مراقبت او را به عهده ندارد] می روند، موقع برگشت به خانه بهانه جویی می کنند)

مصرف الکل و مواد مخدر

گرایش به برقراری رابطه جنسی

تاثیرات دراز مدت احتمالی

در حالیکه طلاق برای تمام کسانیکه درگیر آن می شوند، بسیار دردناک می باشد، تحقیقات دراز مدت در این رابطه نشان داده اند که گذر زمان نقش مثبتی را در این زمینه ایفا می کند. تاثیرات سوء آغاز طلاق، پس از دو سال تقریبا می توانند به دست فراموشی سپرده شوند و شرایط به حالت عادی بازگردد. با این حال بازهم مشکلات احتمالی مداومی حتی تا سال های متمادی پس از طلاق نیز ادامه خواهند داشت. هر چه درگیری میان والدین بیشتر باشد، مشکلات پش از طلاق نیر مدت زمان بیشتری می طلبند تا به دست فراموشی سپرده شوند. از این نوع مشکلات می توان به این موارد اشاره داشت: 1) عدم توانایی کودک در برقراری رابطه با والدین؛ 2) درصد بالای مشکلات رفتاری؛ 3) درصد احتمالی بالای اخراج از مدرسه

تحصیلات:

تحقیقات معین می کنند که احتمال ترک تحصیل فرزندان طلاق نسبت به کودکانی که در کنار پدر و مادر زندگی می کنند، بیشتر است. این حقیقت در مورد خانم ها بیشتر از آقایون صحت دارد. فرضیه بر این است که آنها از نظر مالی کمتر از طرف والدین حمایت می شوند که این امر تاثیر مخرب تری بر روی خانم ها دارد تا آقایان. تحصیلات پایین به نوبه خود مشکلات بسیار بزرگتر و جدی تری را در آینده برای فرد به وجود می آورند.

مشکلات بستری

در نتیجه طلاق برخی از کودکان در زمان بزرگسالی در ربطه خود با جنس مخالف و دیگر روابط رمانتیک خود دچار مشکل می شوند. به دلیل تجربه طلاق در زندگی خانوادگی، آنها همیشه با این ترس زندگی می کنند که امکان خیانت وجود دارد، و تصور می کنند که "الزام به سرسپردگی" از نظر ماهیت، امر بی معنایی است.

مداخله

سن و درمانهای پزشکی

برای کودکان پیش دبستانی مداخله پزشکی باید از طریق گردآوری و نمایاندن نقش خانواده برای کودک به مرحله اجرا در آید. در جلسات باید با کودک گفتگو شود و جایگاه اصلی او را در ذهنش تثبیت کنند. همچنین باید به والدین گفت که توانایی ها تعلیم و تربیتی خود را افزایش داده و از مشاجره های گاه و بی گاه پرهیز نمایند. کودکان در این سن معمولا هیچ تمایلی به صحبت کردن در مورد طلاق و جدایی از خود نشان نمیدهند؛ بنابراین باید در مورد این موضوع بطور غیر مستقیم با آنها صحبت کنید. به عنوان مثال (من بچه ای را می شناسم که از جدا شدن پدر و مادرش، احساس ناراحتی می کند.) به احتمال زیاد تاثیرگذاری با اتکا به چنین شیوه ای مثمر ثمرتر خواهد بود. اما با بچه های بزرگتر، باید بطور مستقیم رفتار نمود. در سنین بالاتر بچه ها راحت تر می توانند خوب و بد را از هم تشخیص داده و احساسات خود را با طرف مقابل در میان بگذارند.

معالجه گروهی

در این بخش بچه ها با بچه های دیگر و به همراه یک مشاور در کنار هم می نشینند و صحبت می کنند. در طول جلسه بچه ها تجربیات و احساسات خود را مطرح می کنند؛ مشاور آنها را با راه حل های متفاوت و تکنیک ها نوین حل مشکل آشنا می کند و همچنین می توانند از حمایت و پشتیبانی همسالان خود نیز بهرمند شوند.

مسئولیت مشترک

اگر پدر و مادر بتوانند بدون جر و بحث و مشاجره هر دو با هم مسئولیت نگهداری از فرزند خود را به عهده بگیرند، آنگاه پژوهشگران معتقدند که این کار هم به نفع والدین است و هم به نفع کودک. با یک چنین برنامه ریزی کودک هم از نظر مالی و هم از نظر اقتصادی تحت حمایت مکفی قرار خواهد گرفت.

سایر منابع کمکی

متخصصان سلامت رفتاری تعلیم دیده اند که چگونه با کودکان و نوجوانان به منظور حل مشکلات روحی و اجتماعی وارده از سوی طلاق ارتباط برقرار کنند. سایر مواردی که می توانید از طریق آن حمایت شوید عبارتند از: روانشاس، مشاور، مامور اجتماعی، روان درمانگر، مشاور مدرسه، معلم، پزشک خانوادگی، پزشک اطفال، عالم مذهبی، بیمه و مراکز خدمات رسانی، مراکز بهزیستی، خدمات اعصاب و روان و...می باشند .


آخرین آمار وضعیت ازدواج و طلاق در کشور

برنا نیوز-امیررضا پرحلم:آمارها نشان می دهد بیشترین میزان ازدواج در بین مردان گروه سنی 20 تا 24 سال بوده است. همچنین بررسی های آماری حکایت از آن دارد که ادعای رسیدن سن ازدواج دختران به 24 و 25 سال صحیح نبوده و بیشترین میزان ازدواج دختران در 6 ماهه اول سال 86 در گروه سنی 15 تا 19 سال ثبت شده است. همچنین تهران، کردستان، کرمانشاه، مرکزی و بوشهر پرطلاق ترین استان های کشور هستند.

نگاه آماری به وضعیت ازدواج و طلاق در کشورمان، صرفنظر از بررسی عمیق علل و پیامدها از این نظر حائز اهمیت است که با یک ارزیابی کمی می توان چالش ها و پیشرفت های حاصله در این حوزه را مورد مقایسه قرار داد.

بررسی وضعیت ازدواج در کشور در شش ماهه نخست سال 1386 حاکی از افزایش ازدواج و طلاق نسبت به مدت مشابه سال قبل است به طوری که می توان گفت ازدواج و طلاق در 6 ماهه نخست سال 86 به ترتیب از رشد 61/11 درصدی و 9/11 درصدی برخوردار بوده است.

این آمارها از سوی دیگر بیانگر آن است که رشد طلاق و ازدواج در مناطق روستایی بیشتر از مناطق شهری بوده است. بنا بر گزارش برنا، برخلاف آمارهای ارایه شده قبلی از سوی مرکز پژوهش های مجلس مبنی بر افزایش سن ازدواج که بلافاصله با تکذیب مسوولان سازمان ملی جوانان روبرو گردید، آمارها نشان می دهد بیشترین میزان ازدواج در بین مردان گروه سنی 20 تا 24 سال بوده است.

همچنین بررسی های آماری حکایت از آن دارد که ادعای رسیدن سن ازدواج دختران به 24 و 25 سال صحیح نبوده و بیشترین میزان ازدواج دختران در 6 ماهه اول سال جاری گروه سنی 15 تا 19 سال را شامل گردیده است.

این آمار که گفته می شد سن ازدواج مردان در حال رسیدن به مرز 35 سال است نیز طبق بررسی های علمی صورت گرفته دقیق نبوده و سهم جوانان 15 تا 29 سال دختر و پسر از ازدواج های صورت گرفته در مدت ذکر شده 5/85 درصد بوده است.

مطابق آمار اعلام شده اداره ثبت احوال مجموع کل ازدواج های 30 سال به بالای زنان در سطح کشور تنها 6/6 درصد بوده که بیشترین آنها متعلق به زنجان و کمترین آن استان یزد را شامل می شده است.

این آمار (ازدواج 30 سال به بالا) در گروه مردان کل کشور 6/13 درصد بوده است که استانهای تهران بیشترین و یزد کمترین سهم را داشته اند.

استانهای کم ازدواج و پر ازدواج

بررسی های استانی ازدواج نیز گویای نکات جالبی است. این بررسی ها نشان می دهد که مردان استان های یزد، خراسان جنوبی و گلستان و زنان یزدی، اصفهانی و ایلامی بیشترین تمایل را به آغاز زندگی مشترک داشته اند.

اما کمترین میزان ازدواج در بین مردان استان تهران، کرمانشاه و ایلام مشاهده شده است. در حالی که بی میل ترین زنان به ازدواج از استان های زنجان، سیستان و بلوچستان و همدان بوده اند.

طلاق در مرز بحران

نتایج یافته های اخیر حاکی از به صدا در آمدن زنگ خطر در حوزه طلاق است. همچنین باید گفت که بسیاری از ازدواج ها به صورت احساسی و نسنجیده بوده است که افزایش میزان طلاق در مناطق روستایی و سپس شهری گواه این مدعاست.

عوامل طلاق

انتخاب نادرست و عدم دقت اولیه در امر همسر گزینی و آشنایی ها و دلبستگی های عاشقانه بی محتوا که طبعا تحمیل نظرات به والدین را در پی داشته از مهمترین عوامل شیوع طلاق در کشور بوده است. همچنین ارزیابی ها نشان داده که صنعتی شدن و توسعه شهرها و حاشیه های شهر و کمرنگ شدن نظام سنتی خانواده گسترده، تغییر شکل روابط افراد به طرز سطحی را موجب شده به طوری که آشنایی های مختصر در خیابان، پارک یا اتومبیل به صورت اتفاقی بیشترین زمینه ازدواج های ناموفق را بوجود آورده است.

با این حال آشنایی دختر و پسر با گزینه های مورد نظر در دانشگاه ها نسبت به موارد ذکر شده از تبعات منفی کمتری برخوردار بوده است. اما در این میان عوامل ثانوی طلاق نیز حایز اهمیت هستند.

گاه شرایط ازدواج با سیر مراحل صحیح انجام می شود اما عوامل اجتماعی فرهنگی، اقتصادی و محیطی منشاء بروز اصطکاک و اختلاف شده و متغیر هایی چون نازایی، ازدواج مجدد مردان، ناامنی اقتصادی ، بیماری های جنسی و نابردباری های طرفین امکان و زمینه از هم گسیختگی خانواده ها را فراهم می آورد.

استان های پر خطر و پاک به لحاظ طلاق

تهران، کردستان، کرمانشاه، مرکزی و بوشهر پرطلاق ترین استان های کشور هستند. آمارهای رسمی حاکی از کمترین میزان طلاق ثبت شده در ایلام، یزد، چهارمحال و بختیاری، سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی است. همچنین در نقاط روستاییِ استان های یزد و قم این میزان صفر (بدون طلاق) بوده است.

رابطه طول مدت زناشویی و طلاق

در این خصوص آمارهای قبل از سال 86 حاکی است که 2/15 درصد کل طلاق ها در فاصله کمتر از یکسال از زندگی زناشویی رخ داده است و بقیه موارد به شرح ذیل است: 9/28 درصد کمتر از دو سال از زندگی زناشویی، 4/39 درصد کمتر از سه سال از زندگی زناشویی، 2/47 درصد کمتر از چهارسال از زندگی زناشویی، 72 درصد کمتر از ده سال از زندگی زناشویی.

افزایش 39 درصدی طلاق در کشور طی 10 سال

ارزیابی ها در این خصوص حاکیست که اولا در فاصله سال های 1370 تا 1380 یعنی طی مدت زمانی ده سال میزان طلاق در کل کشور 39 درصد افزایش یافته است که در این میان استان های تهران با 12/98 و همدان با 28/95 درصد بیشترین طلاق و کردستان و سمنان به ترتیب کمترین طلاق ثبت شده را داشتند. اما بررسی وضعیت طلاق در سال ماقبل 86 از ورود استان های جدید به محدوده خط قرمز طلاق حکایت دارد. در این خصوص باز هم تهران در جایگاه نخست قرار دارد اما بعد از تهران استان های خراسان رضوی، اصفهان، فارس، خوزستان و مازندران قرار می گیرند که این امر بیانگر تحول استانی مقوله طلاق در سطح کشور است. کمترین میزان طلاق نیز در سال 85 به ترتیب در استان های ایلام، چهارمحال و بختیاری، سمنان، خراسان جنوبی، کهکیلویه و بویر احمد و یزد به وقوع پیوسته است. نرخ رشد طلاق در سال 85 در چهار استان به سطح هشدار رسیده که استان های مذکور عبارتند از: گلستان، گیلان، اصفهان، خراسان شمالی

افزایش طلاق در مناطق روستایی

رشد 2/7 درصدی طلاق در مناطق روستایی کشور از دیگر خبرهای نگران کننده ای است که با مد نظر قرار دادن افزایش طلاق در مناطق روستایی در سه ماهه نخست سال 86 ، ابعاد بحرانی تری به خود می گیرد. در این خصوص مناطق روستایی خراسان رضوی، گیلان، فارس، تهران، آذربایجان غربی و کردستان در وضعیت قرمز قرار دارند. همچنین بنا به اعلام مراکز رسمی دلیل صفر بودن میزان طلاق در مناطق روستایی استان های یزد و قم ضعف تشکیلات ثبتی و نبود دفاتر قانونی ثبت ازدواج و طلاق بوده است. همچنین در سال 85 از هر 100 مورد ازدواج 12 مورد به طلاق انجامیده است که این رقم به تدریج در حال رشد است. در مجموع به نظر می رسد که بررسی وضعیت ازدواج و طلاق در کشور به لحاظ افزایش کمی را نمی توان پیشرفتی قابل ملاحظه دانست. در این راستا به نظر می رسد که حلقه مفقوده ای به نام آموزش و فرهنگ سازی همچنان بر سر این دو موضوع سنگینی می کند.

اگرچه پرداختن آماریِ صرف به موضوع ازدواج و طلاق نمی تواند به عنوان یک ملاک مناسب مورد توجه باشد و در این راستا ضرورت توجه همزمان به سیاستگذاری های ملی و فرهنگ سازی قومی را می طلبد، اما باید از رهگذر آمارهای مستند به اهمیت اجتناب ناپذیر پیشگیری قبل از وقوع هر بحران توجه داشته باشیم تا با ارایه راهکارهای پیشگیرانه از افزایش روند صعودی منحنی های طلاق در کشور جلوگیری کنیم.

این گزارش بر اساس تحقیقات و آمارهای موجود در پژوهش "بررسی تحولات ازدواج و طلاق جوانان کشور" و به همت معاونت مطالعات و تحقیقات سازمان ملی جوانان تهیه و منتشر شده است

رشد روزافزون طلاق در ایران

در روزنامه کارگزاران تاریخ سی و یکم اردیبهشت ماه، مطلبی پیرامون پدیده طلاق و آمارآن منتشر شده بود که نشان می داد وضعیت طلاق در کشور به مرحله بحران رسیده و می رود که کیان خانواده ی ایرانی که روزی استحکامش زبانزد جهانیان بود را در هم بپیچد.

طبق این آمار، بطور روزانه در تهران چهل و دو مورد  طلاق ثبت می شود و از هر شش ازدواج، یکی به طلاق می انجامد.

 این آمارها مبین آن است که بالا رفتن میزان طلاق مختص تهران نبوده و در سایر شهر های ایران و حتا سنتی ترین آنها نیز در حال رشد و گسترش می باشد.

بی شک یکی از دلایل گسترش طلاق در کشور ما محصول تقابل سنت و مدرنیته است و جامعه در حال گذار ما به دلیل پیچیدگی های زندگی در دنیای مدرن و پرتاپ از دنیایی کهن به جامعه یی جدید که هنجارهای متفاوت، سردرگمی خاصی را در روابط زن و مرد ایجاد نموده است بطوری که درگذشته، مرد بعنوان رییس خانواده و نان آور مطرح بود اما اکنون چنین نیست و به شدت بحث تساوی زن و مرد مطرح است که این باعث تضاد بین زن و مرد شده است.

از ویژگی های دوره ی گذار آن است که هنجار های جامعه تعریف نشده اند و به عکس غرب که مردمانش هویت فردی کاملا تعریف شده اند وتکلیف خود را در آن جامعه می دانند در جامعه ما مردم  دچار نوعی سردرگمی می باشند.

در گذشته مردم ملاک ازدواج را تنها عشق و معنویت قرار داده بودند اما در این زمان تنها بعد اقتصاد در نظر است و یکی از عوامل طلاق بالا رفتن توقعات مادی و عدم دسترسی کامل به آن می باشد. همچنین نقش پدر و مادر در ازدواج کم رنگ شده و جوانان با آشنایی با یکدیگر  تن به ازدواج می دهند که ممکن است در دراز مدت منجر به طلاق شود.

البته عوامل متعدد و مختلفی می تواند در رویداد طلاق موثر باشد مانند اعتیاد، سطح پایین تحصیلات،اختلاف طبقاتی،عامل مهم اقتصادی،دخالت های خانواده ها.

هم اکنون درد و راههای درمان آن مشخص است بی شک برای جلوگیری از رشد طلاق راهی جز تن دادن به خانواده مدنی (در برابر خانواده ی سنتی) وجود ندارد اما حرکتی جدی از سوی دولت و تشکلهای حوزه ی خانواده دیده نمی شود و کارهایی که از سوی مسوولین امر در این زمینه انجام می گیرد بیشتر مانند نواختن سرنا از سر گشاد آن است لذا با این وضعیت نمی توان امیدی برای کاهش نرخ طلاق در کشور داشت.

عشق و علاقه

سوالات زیادی  مطرح میگردد:

نظیر :

عشق چیست و چه تعریفهائی دارد؟

ابعاد عشق چیستند؟

علل عشق چیست؟ یا خاستگاههای عشق چیستند؟

انواع عشق کدامند؟

خصوصیات عشق کدامند؟

عشق چه چیزهائی نیست؟

سر انجام عشق چگونه است؟

عشق با زندگی چه رابطه هائی دارد؟

رابطه عشق و ازدواج چیست؟

تبیین های نظری و عملی در مورد عشق چیستند؟

 اشتنبرگ  که یکی از نظریه پردازان مهم و برجسته در زمینه عشق و انواع آن می باشد و کتاب مهمی نیز از وی به نام قصه عشق به فارسی ترجمه  شده شده است در مورد عشق نظریه ای دارد که بنام مثلث سه وجهی معروف است .

عشق مثل یک مثلث است و بهترین عشق به مثابه یک مثلث متساوی الساقین است .

عشق 3 عنصر دارد  :

میل           ،         صمیمیت            ،                 تعهد    

اشتنبرگ در پاسخ به سوال " چگونه تو را دوست دارم "    8   نوع شیوه دوست داشتن را مطرح می کند .

 با ارزیابی شدت نسبی حضور هر یک از ابعاد سه گانه عشق یعنی با ملاکهای  میل ، صمیمیت ، تعهد  می توانید نوع دوست داشتن  یا عشق خود را تشخیص دهید . 

1-     فقدان عشق :

 در این رابطه هیچکدام از عناصر عشق وجود ندارند .

این رابطه را در زندگی روزانه با مردم عادی داریم .اگر احساستان با شریک زندگیتان از این نوع است باید گفت که رابطه تان در خطر است . 

2-     همدلی یا دوست داشتن یا دوستی :  

این احساس زمانی دست می دهد که میل و تعهد به مقدار کم وجود دارد . یا احتمالا وجود نداشته باشد .اما صمیمیت در حد بالائی وجود دارد این احساس را معمولا با دوستان صمیمی داریم . 

3-     شیفتگی وسوسه و شور و شوق : 

در این مورد میل و هیجان یا هوس شدید نسبت به برقراری رابطه وجود دارد و این چیزی است که ما را جهت برقراری رابطه بر می انگیزد شیفتگی و شور و شوق از ویژگی های روابطی  است  که در آنها میل شدید است اما صمیمیت و تعهد در سطح ضعیفی قرار دارند . 

 خود ارزیابی :

1-      زمانیکه بین ما کارها درست پیش نمی رود دلم آشوب می شود یا اینکه احساس می کنم حالت تهوع دارم

2-      اگر از من جدا شود آنقدر افسرده می شوم که به فکر خودکشی می افتم

3-      گاهی آنقدر از فکرش به هیجان می آیم که خوابم نمیبرد

4-      تمرکزم دچار مشکل شده است

5-      اگر شک کنم او با یک نفر دیگر است نمیتوانم آرام باشم

6-      اگر برای مدتی به من توجه نکند گاه با کارهای احمقانه تلاش میکنم توجهش را به خودم جلب کنم.

 از یک تا 5 نمره دهید.

نمرات را با هم جمع کنید .

 هرچه نمرات بطرف 30 نزدیک تر باشد عشق مانیائی شدتش بیشتر است و هر چه نمره به 6 نزدیک تر باشد شدت کمتری دارد. 

4-     عشق خالی : 

 این عشق زمانی  احساس می شود  که تعهد قوی باشد  اما میل و صمیمیت در سطح پائینی قرار دارد . یا اصلا وجود ندارند .

این ویژگی اغلب در زوجهائی دیده میشود که مدت زیادی از ازدواج آنها میگذرد و به خاطر بچه ها در کنار یکدیگر زندگی می کنند .  

5-     عشق رمانتیک : 

 این عشق در بین زوجهائی دیده می شود که رابطه آنها تا اندازه ای تازه است  میل و صمیمیت شدید است اما زوجها به اندازه کافی زندگی مشترک یا تجربه های مشترک ندارند که متقابلا احساس تعهد کنند . 

6-     عشق عاطفی : 

 در این عشق صمیمیت و تعهد شدید اما میل ضعیف است .

این عشق در مقایسه با عشق از نوع دوستی یا همدلی بهتر فهمیده میشود .

در روابط دوستانه عمدتا صمیمیت وجود دارد و ابعاد میل و تعهد ضعیف تر هستند مگر در دوستی های خاص خاص .

عشق عاطفی یا عشق یاری در بین زوج هائی دیده می شود  که به مدت تقریبا طولانی با همدیگر هستند و از یکدیگر رضایت دارند .

گاه در بین همکاران و همکلاسیها نیز از این نوع عشق دیده می شود .  

7-     عشق ساده لوحانه  : 

 در این نوع عشق میل و تعهد بالاست اما صمیمیت ضعیف است .

عشق ساده لوحانه در بین زوج هائی دیده میشود که یک عنصر مشترک قوی دارند و به همین دلیل تصمیم می گیرند ازدواج کنند .حتی اگر یکدیگر را اصلا نشناسند .

در جواب اینکه چرا به او علاقمند شدی میگوید :

از راه رفتنش خوشم می آید ، نحوه آرایش مویش برایم جذاب است ، از ژست سیگار کشیدنش خوشم آمده و پاسخهائی از این قبیل  .....آنها پس از آنکه نسبت به هم متعهد می شوند احساس صمیمیت می کنند . گاهی هم احساس میکنند یکدیگر را دوست ندارند .

نمونه این قبیل دوستیها را می توان در نوجوانانی دید که پنهان از خانواده بر سر قرار خود بموقع حاضر می شوند .

به انواع حیل و دروغ  و بدور از اطلاع خانواده  سعی میکنند آنچه را که دوستشان خواسته انجام دهند. 

8-     عشق آرمانی  یا عشق تمام عیار یا عشق کامل : 

 این عشق کامل  سه عنصر را به طور سخاوتمند در خود جای داده است .

 اشتنبرگ می گوید رسیدن به این مرحله خیلی ساده تر از  از نگهداشتن آن  است . 

 جدول زیر آنچه را که در باره روابط دو نفر یا 8 نوع شیوه دوست داشتن اشاره شد بطور خلاصه نشان می دهد .  

 جدول انواع عشق از نظر اشتنبرگ 

  میل صمیمیت تعهد 
فقدان عشق  ضعیف ضعیف ضعیف
همدلی یا دوستی  ضعیف قوی ضعیف
شیفتگی و شور و شوق  قوی ضعیف ضعیف
عشق خالی  ضعیف ضعیف قوی
عشق رمانتیک  قوی قوی ضعیف
عشق عاطفی یا عشق یاری  ضعیف قوی قوی
عشق ساده لوحانه  قوی ضعیف قوی
عشق آرمانی  قوی قوی قوی

  فرایند 6 مرحله ای ازدواج و طلاق 

 بر آورده شدن نیازهائی همچون عاطفه دوستی عزت نفس امنیت و حمایت و کمک  از جمله انگیزه های ازدواج است .

بطور کلی وقتی کسی شدیدا علاقمند به فرد دیگری می شود از یک فرایند 6 مرحله ای میگذرد .و هیچگاه بطور یکباره و آنی عشق و علاقه شدید بوجود نمی آید .

مگر اینکه پیش از آن خیالپردازیها ی ذهنی  در مورد تصویری از شخص خاصی با ویژگی های خاص در ذهن او بوده باشد .

1- اولین مرحله ، احساس آرامش نزد دیگری است .

وقتی کسی نزد دیگری درد دل می کند و یا امکان می یابد که در محضر او حضور داشته باشد توام با شرایطی که نه تنها استرس زا نبوده بلکه آرامش بخش نیز هست بتدریج با آن محیط یا فرد و یا هردو علاقمندی خفیف و پنهانی پیدا میکند .  

2- در این مرحله بدلیل تکرار تجربه قبلی احساس امنیت نیز به آن اضافه می شود . 

3- با تکرار آرامش و امنیت  ، وابستگی فرا می رسد . 

4- با تکرار زنجیره آرامش – امنیت – وابستگی  ، دوست داشتن و حس علاقمندی خاص بوجود می آید . 

5- با تکرار زنجیره آرامش ،امنیت وابستگی و دوست داشتن ،وابستگی شدید ایجاد می گردد  

6- با تکرار  زنجیره قبلی و پس از وابستگی شدید ،عشق  یا بعبارتی علاقمندی شدید بوجود می آید .

این فرایند، هم مدل بسیار خوبی برای توضیح چگونگی علاقمند شدن و ازدواج کردن یک زوج است و همچنین مدل بسیار خوبی است برای توضیح چگونگی دلسرد شدن و طلاق گرفتن همان زوج . 

                                  به مدل زیر نگاه کنید :  

 

1-  آرامش یافتن نزد کسی علاقمندی می آورد

  2-  امنیت یافتن نزد کسی  علاقمندی می آورد

  3-  آرامش و امنیت نزد کسی وابستگی ایجاد میکند

  4-  آرامش و امنیت و وابستگی به کسی باعث می شود که او را دوست داشته باشیم .

   5-  آرامش و امنیت و وابستگی و دوست داشتن کسی باعث می شود که شدید تر به او وابسته شویم .

 

  6-  آرامش و امنیت و وابستگی و دوست داشتن کسی و تشدید وابستگی به او موجب تصمیم به ازدواج می شود.   

1-  آرامش نیافتن نزد کسی ،عدم علاقمندی و عدم تمایل ایجاد می کند

 2-  احساس نا امنی نزد کسی ، میل به اجتناب و دوری را ایجاد می کند

 3-  عدم آرامش و نا امنی نزد کسی دلزدگی و اضطراب ایجاد میکند .

  4-  عدم آرامش و نا امنی و دلزدگی نسبت به کسی باعث باعث می شود که نسبت به او احساس دوست نداشتن ایجاد شود.

 5-  عدم آرامش و نا امنی و دلزدگی  ، و انزجار و دوست نداشتن باعث ایجاد میل شدید به اجتناب از دیگری می گردد.

 6-  احساس عدم آرامش و احسلاس نا امنی احساس دلزدگی و انزجار و میل شدید به اجتناب ، باعث ایجاد احساس نفرت و نهایتا طلاق می گردد.

 محور 1-  آرامش  - امنیت – وابسته شدن – دوست داشتن – تشدید وابستگی – عشق ورزی  

محور 2 – نا آرامی – نا امنی – عدم وابستگی و دلزدگی – احساس انزجار – تشدید دلزدگی – نفرت – طلاق 

 کاربرد های الگوی فوق هم برای جلسات روان درمانی خانواده و زوج درمانی است و هم بینش دادن و آگاهی دادن جهت پیشگیری از روابط و وابستگی ها و ازدواج هائی که ممکن است مطلوب و خوش فرجام نباشد . 

 تمامی عشق ها روزی به اتمام میرسند و  هیچ عشقی پایدار نیست.ما انسانها میمیریم ،اما نابود نمیشویم. بلکه تغییر ماهیت میدهیم .

 حیات ما ابدی است .عشق ها نیز می میرند .اما مردن آنها دلیل بر نابودی نیست ،بلکه به تغییر شکل و هویت می دهند.

صمیمیت جاودانه  و یا نفرت  

    معرفی کتابهای مفید در این زمینه: 

1-      داشتن یا بودن=اریک فروم

2-      هنر عشق ورزیدن = اریک فروم

  3-      لطفا گوسفند نباشید = نامنی

4-      امپراتورهای ذهن = منصور بهرامی

5-      گلگشت عارفان = جمال هاشمی

6-      انسان پاره پاره = نیکلای.....

7-      چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟

8-      وضعیت آخر = تامس آ هریس

9-      ماندن در وضعیت آخر = ترجمه اسماعیل فصیح

10-  روانشناسی اعتراض = ترجمه مهدی قراچه داغی

11-  آیا تو آن گمشده ام هستی؟ = باربارا. د . آنجلیس

12-  رازهائی در باره مردان = باربارا. د . آنجلیس -ترجمه هادی ابراهیمی

13-  لحظه های حقیقی = باربارا. د . آنجلیس-  ترجمه اصغر اندرودی

14-  سفر عشق = باربارا. د . آنجلیس- ترجمه هادی ابراهیمی

15-  رازهائی در باره زنان = باربارا. د . آنجلیس- ترجمه هادی ابراهیمی

16-  مهر طلبی یا بیماری راضی کردن دیگران= دکتر هایت بریکر ترجمه مهدی قراچه داغی

17-  مجموعه داستان های شل سیلور استاین = شل سیلور استاین

18-  فنون خانواده درمانی = مینوچین – ترجمه فرح سیاح

19-  رهائی = مراقبه برای رهائی از وابستگیهای نا سالم=ملودی بیتی –

ترجمه  مهدی قراچه داغی

20-  قصه درمانی = میلتون اریکسون – مهدی قراچه داغی

21-  سودای عشق( مهارتهای ارتباطی پیشرفته برای عشق پایداردر روابط همسران) = جان گری

22-  این نیز بگذرد = اشو

23-  الماسهای آگاهی = اشو

24-  ده قدم تا نشاط(فنون رهائی از افسردگی و تقویت عزت نفس) = دیوید برنز –ترجمه مهدی قراچه داغی

25-  عشق هرگز کافی نیست = آیرون بک ترجمه قراچه داغی

سی باور غلط در ازدواج

 

                                         

* ازدواج باعث درمان مشکلات روانی می شود.

* اساس ازدواج فقط و فقط عشق است (عشق کافی است).

* عشق مال داستانهاست و در زندگی واقعی وجود ندارد.

* ازدواج راهی برای سعادتمند شدن است.

* ازدواج راهی برای تضمین زندگی فرزندان است (از دیدگاه والدین دختران و پسران جوان).

* ازدواج راهی برای پیشگیری از انحراف فرزندان است.

* ازدواج راهی برای فرار از مشکلات است.

* ازدواج راهی برای جلب رضایت والدین است.

* دوستی قبل از ازدواج، تضمین کننده یک ازدواج موفق  است.

* حالا ازدواج می کنم و بعد «او» را تغییر می دهم.

* باید با کسی ازدواج کرد که از همه نظر کامل باشد.

* زن باید وارد یک زندگی کامل شود.

* مهم این است که جوان ازدواج کند، بقیه مسایل حل می شود.

* یک ازدواج هرچند ناموفق بهتر از تجرد است.

* کسی که به خانواده خود خیلی اهمیت می دهد پس حتماً در زندگی مشترک نیز موفق خواهد بود.

* ازدواج می کنم و بعد طلاق می دهم (می گیرم).

* اگر با فلانی ازدواج کنم خوشبختم، ولاغیر.

ازدواج یعنی خوشبختی  و رفاه.

* ازدواج یعنی اسارت.

* مهریه تعیین کننده موفقیت در ازدواج است.

* شاید اگر با دیگری ازدواج می کردم موفق تر بودم.

* زن و شوهر باید کاملاً شبیه هم باشند.

* زن و شوهر باید همه مسایل خود به یکدیگر بگویند.

* زن و شوهر باید کاملاً وقتشان را با هم بگذرانند.

* زن باید تابع و مطیع محض مرد باشد.

* شوهر باید همسرش را به همه خواسته هایش برساند؛ شوهر باید همه مشکلات او را حل کند.

* به هیچکس نمی توان اعتماد کرد. («مردها غیر قابل اعتمادند» یا «زن ها فریبکارند»)

* چون خودم تصمیم گرفتم باید تا آخرش بروم؛ هر قولی که می دهی باید تا آخرش بایستی.

* زن و شوهر باید در همه مسائل اتفاق نظر داشته باشند. زن و شوهر باید تابع هم باشند. زن و شوهر باید همه فعالیت هایشان مشترک باشد.

* مرد باید جلوی زنش در بیاید. به زن نباید رو داد. نباید محبتت را نشان دهی. نباید طرف مقابلت بفهمد که دوستش داری چون آن وقت سوءاستفاده می کند.

* افرادی که طلاق  می گیرند حتماً افراد مشکل داری هستند. کسی که طلاق می گیرد حتماً آدم بدی بوده است.

* والدین نباید در تصمیم ما دخالت کنند اما باید زندگی ما را تأمین کنند.

* هر نوع زندگی بهتر از طلاق است.

* طلاق یعنی بدبختی.

* رابطه جنسی پدیده ای گناه آلود یا زشت است.

دکتر صبحی - فوق دکترای روان شناسی


زنان و مردان تفاوت ها ، شباهت ها

 


                                                    

روان شناسان در مورد بروز تفاوت زن و مرد، هر دو عامل محیط و وراثت را سهیم می دانند. اما جامعه شناسان با روان شناسان اختلاف نظر فاحشی دارند. آنها معتقدند که تفاوت های زن و مرد معلول تفاوت رفتاری است که جامعه در مورد آنان پیش می گیرد و معتقدند که دو جنس در اساس با هم هیچ تفاوتی ندارند، بلکه اجتماع موجب می شود که آنها گرایش های متفاوت پیدا کنند و به زمینه های مختلف سوق داده شوند. از نظر جامعه شناسان تفاوت زن و مرد در جزییات است نه در کلیات. زیست شناسان عقیده دارند که زن و مرد تفاوت های بنیادی دارند، بدین معنا که تفاوت های آنها در درجه اول ارثی است نه محیطی. آنها معتقدند که هر سلول بدن زن با هر سلول بدن مرد تفاوت دارد.

آنها قبل از آن که به دنیا بیایند و تحت تأثیر نفوذهای اجتماعی قرار گیرند، کاملاً تمایز پیدا کرده و برای زن یا مرد شدن آماده می شوند.

ویژگی های ساخت و عملکرد اعضا و دستگاه های بدن دختران و پسران متفاوت است. این تفاوت طوری است که پسران را برای زندگی فعال و پرجنب وجوش، و دختران را برای زندگی آرام آماده می کند. در استعداد تجسم فضایی، تشخیص جهت و هدف گیری، پسرها بهترند. از نظر کلامی دخترها برتری دارند، اما از نظر ادراک کلامی پسرها برترند.

پسرها ارتباط های مکانیکی را بهتر درک می کنند و استعداد ریاضی بهتری نسبت به دخترها دارند، اما در کارهای دستی مخصوصاً کارهایی که نیاز به چالاکی انگشتان دارند دخترها بهترند و چابکی انگشتان زنان به آنها اجازه می دهد که ماشین نویس خوبی باشند. یکی از ویژگی های جالب زنان این است که می توانند اطلاعاتی را برای مدت کوتاهی در حافظه خود نگه دارند که با هم هیچ ارتباطی ندارند و به خود آنها نیز مربوط نیست. بر پایه همین توانایی است که زن ها بهتر می توانند به منشی گری و کارهای دفتری اشتغال داشته باشند. دختران از دوران ابتدایی تا دانشگاه آن هم تا سطح لیسانس در مجموع بهتر از پسرها درس می خوانند و موفقیت های بیشتری به دست می آورند. اما بعد از فراغت تحصیل و به ویژه بعد از دوره لیسانس، معمولاً از رقابت دست برمی دارند و در صورت ازدواج، خود را کاملاً وقف خانواده می کنند. البته زنان شاغل، نویسنده، وکیل و پزشک هم وجود دارند اما کمتر به جاه طلبی و مقام پرستی روی می آورند و این امر به مقدار زیادی از شکوفایی استعدادهای آنها جلوگیری می کند. پسمی توان گفت که علت محدودیت زن ها مسائل عاطفی است نه کمبود استعداد.

«ماتینا هورنر» می گوید زنان برای به دست آوردن موفقیت برانگیخته می شوند ولی در عین حال از موفقیت نیز می ترسند. هورنر می گوید: موفق شدن در دنیای رقابت طلب چیزی است که خیلی از زنها از آن پرهیز می کنند زیرا ویژگی هایی را منعکس می کند که به طور سنتی غیرزنانه به حساب می آید. کتاب «پرواز تنها، زنان مجرد در نیمه راه عمر» نوشته آسیب شناسان خانواده ـکارل آندرسون» و «سوزان استوارت»، با بررسی زندگی زنان و مردان قبل و بعد از تأهل، چنین نتیجه می گیرد که مردان معمولاً پس از ازدواج پله های ترقی را طی می کنند و کارآمدتر، عاقل تر و نهایتاً موفق تر می شوند.

«دیوید اسکوس» پروفسور علوم رفتار شناسی بیان می کند که کروموزم X پدری نه تنها از نظر وراثت خصوصیات زنانه نقش مهمتری را نسبت به کروموزوم X مادری ایفا می کند بلکه انتقال دهنده برخی مهارت های اجتماعی نیز هست و این بدین معناست که مردان باید مهارت های اجتماعی را بیاموزند، در حالی که زنان آن را در ساختمان ژنتیکی خود دارند و این امر با بسیاری از جنبه های بلوغ (روانی، اجتماعی، جنسی) در دختران و پسران نیز مطابقت دارد.

                                    

محققان استرالیایی اعلام کرده اند: آن قسمت از مغز که برای صحبت کردن مورد استفاده قرار می گیرد در زنان نسبت به مردان 30-20 درصد وسیع تر است. شاید همین موضوع سبب می شود که زنان در امتحانات بلاغت شفاهی، حافظه شفاهی و برخی مهارت های حرکتی ظریف بهتر از مردان عمل کنند. در مطالعه ای که با استفاده از فن رادیوگرافی و MRI صورت گرفت مشخص شد که مردان تنها از سمت چپ مغز خود برای حل مسائل زبان شناسی استفاده می کنند در حالی که زنان از هر دو نیمکره مغز سود می برند. توانایی زنان در استفاده همزمان از هر دو نیمکره مغز، آنها را قادر می سازد که به هنگام صحبت کردن به مراکز عاطفی نیز دسترسی پیدا کنند و در ارتباطات عاطفی موفق تر عمل کنند. شاید این نکته را که خانم ها مددکاران اجتماعی، مشاوران، آموزگاران و پرستاران موفق و خوبی هستند بتوان به این موضوع نسبت داد.

تفاوت هورمونی بین مرد و زن، مسئول قسمت بزرگی از تفاوت ها در توا

تستوسترون ترشح شده در مردها اثر آنابولیکی پرقدرتی دارد؛ به این معنی که موجب افزایش تولید پروتئین در تمام بدن به ویژه در عضلات می شود. در واقع حتی مردی که فعالیت ورزشی زیادی ندارد اما تستوسترون زیادی دارد جثه عضلانی او 40 درصد بیشتر از زنان نظیر خود خواهد بود و قدرت او نیز به همین نسبت بیشتر است. هورمون جنسی زنان یعنی استروژن نیز احتمالاً مسئول قسمتی از اختلاف بین قدرت زن و مرد است، اگرچه اثر آن به همان شدت تستوسترون نیست. معلوم شده است که استروژن رسوب چربی را در زنان به ویژه در بعضی بافت ها افزایش می دهد. بدیهی است این موضوع مانعی در برابر تولید حداکثر قدرت در ورزش هایی ایجاد می کند که به سرعت یا قدرت بدنی بستگی دارد اما از طرف دیگر این موضوع می تواند در ورزش های استقامتی سخت که برای تولید انرژی نیاز به چربی دارند یک کمک مؤثر به شمار آید. چنانکه رکورد رفت و برگشت بین دو سوی کانال مانش در حال حاضر متعلق به زنان است.

پسرها در پرتاب کردن توپ و دیسک بهتر از دختران هستند. شاید علت آن در اغلب موارد این باشد که پسران برای بازی با توپ تقویت می شوند اما احتمالاً علت اساسی تری هم وجود دارد؛ شکل دست ها در دو جنس متفاوت است، مخصوصاً در دختران ساعد با بازو زاویه ای تشکیل می دهد که در دست پسران وجود ندارد. بنابراین دختران به دلایل ژنتیکی و تشریحی نمی توانند موفقیت پسران را در پرتاب به دست آورند. نکته قابل توجه دیگر آن است که اگر مرد و زنی را در جزیره ای دور افتاده رها کنید چگونگی وضعیت سوخت و ساز بدن در خانم ها منجر به آن خواهد شد که زن بیش از مرد زنده بماند.

منابع

بارنت، آنتونی: انسان، ترجمه محمد رضا باطنی و طلعت نفرآبادی ، نشر نو، 1369

گایتون: فیزیولوژی پزشکی، ترجمه محمدحسن عامری و همکاران ، نشر اشارت ، 1382

گنجی، حمزه : تفاوتهای فردی،، نشر بعثت، 1380

مید، مارگارت : بلوغ در ساموآ، ترجمه مهین میلانی ، نشر ویس ، 1375

سیدمحمدی، یحیی : نظریه های شخصیت؛ شولتز، دوان، نشر دانشگاه آزاد، 1382

ستوده، هدایت الله و همکاران :مفاهیم بنیادی در جامعه شناسی، نشر آوای نور، 1375

 مقایسه زن و مرد از لحاظ قدرت 

 تفاوت های زن و مرد از لحاظ خلقی 

 تفاوت های زن و مرد از لحاظ شیوه های ارتباطی 

 مقایسه زن و مرد در زمینه ی هنری 

 تفاوت های زن و مرد از نظر ادراک 

 تفاوت های ارتباطی بین زن و مرد 

 اگر درک کنیم که شخصیت زن و مرد متفاوت است ... 

 عوامل مؤثر در تقویت تفاوت های بین زن و مرد 

 بگویید چه شخصیتی دارید تا بگویم همسر مناسب شما چه شخصیتی باید داشته باشد 

کتاب های « خانواده » ، « کودکان » ، « روان شناسی » و « متفرقه » در فروشگاه اینترنتی تبیان